ز خوف هجرم ایمن کن اگر امید آن داری
که از چشم بد اندیشان خدایت در امان دارد |
دیشب به سیل اشک ره خواب می زدم
نقشی به یاد خط تو بر اب می زدم |
من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان
قال و مقال عالمی می کشم از برای تو |
وگر چنانکه دران حضرت نباشد بار
برای دیده بیاور غباری از در دوست |
تا ابد بوی محبت بمشامش نرسد
هر که خاک در میخانه برخساره نرفت |
تو نیک و بد خود هم از خود بپرس
چرا بایدت دیگری محتسب |
بعد از این دست من و دامن سرو و لب جوی
خاصه اکنون که صبا مژده فروردین داد |
دی گله ای ز طره اش کردم و از سر فسوس
گفت که این سیاه کج گوش به من نمی کند |
دیده دریا کنم وصبر به دریا فکنم
و اندر این کار دل خویش به دریا فکنم |
من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق
چار تکبیر زدم یکسره بر هر چه که هست |
اکنون ساعت 03:13 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)