پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   مشاعره سنتی (http://p30city.net/showthread.php?t=807)

سادات 10-30-2009 04:32 PM

دیدی دلا که اخر پیری وزهد وعلم
با من چه کرد دیده معشوقه باز من

MAHDI 10-30-2009 07:33 PM

نی قصه آن شمع چگل بتوان گفت *** نی حال دل سوخته دل بتوان گفت
غم دردل تنگ من از آن است که نیست *** یک دوست که با او غم دل بتوان گفت

مجتب 10-30-2009 07:59 PM

تا با غم عشق تو مرا کار افتاد
بیچاره دلم در غم بسیار افتاد
بسیار فتاده بود اندر غم عشق
اما نه چنین زار که این بار افتاد

MAHDI 10-30-2009 08:05 PM

دگر باره سر مستان ز مستی در سجود آمد
مگر آن مطرب جانها ز پرده در سرود آمد

مجتب 10-30-2009 08:30 PM

دامان جلال تو ز دستم نشود
سودای تو از دماغ مستم نشود
گوئیکه مرا چنانکه هستی بنمای
گر بنمایم چنانکه هستم نشود

MAHDI 10-30-2009 08:38 PM

در سینه دلش ز نازکی بتوان دید
ماننده سنگ خاره در آب زلال

sheida.m 10-30-2009 08:39 PM

دلا اشک مرا بین ریزان
دلا درد مرا بین گریزان

مجتب 10-30-2009 08:41 PM

نی آب روان ز ماهیان سیر شود
نی ماهی از آن آب روان سیر شود
نی جان جهان ز عاشقان تنگ آید
نی عاشق از آن جان جهان سیر شود

MAHDI 10-30-2009 08:50 PM

دگر شب شد که تا جونم بسوزه
گریبون تا به دامونم بسوزه
برای خاطر دلدار فائز
همی ترسم که ایمونم بسوزه

مجتب 10-30-2009 08:57 PM

هر چند دلم رضای او می‌جوید
او از سر شمشیر سخن می‌گوید
خون از سر انگشت فرو می‌چکدش
او دست به خون من چرا می‌شوید


اکنون ساعت 10:36 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)