دوش می گفت که فردا بدهم کام دلت
سببی ساز خدایا که پشیمان نشود |
دانی که چرا بر دهنم راز آمد
مرغ دلم از درون به پرواز آمد؟ از من نه عجب که هاون رویین تن از یار جفا دید و به اواز آمد |
در صومعه زاهد و در خلوت صوفی
جز گوشه ابروی تو محراب دعا نیست |
تو را در آینه دیدن جمال طلعت خویش
بیان کند که چه بودست ناشکیبا را |
آن کس که به دست جام دارد
سلطانی جم مدام دارد |
دیشب هوسی دل غمینم بگرفت
اندیشه یار نازنینم بگرفت گفتم بروم از پی دل تا آنجا اشکم بدمید و آستینم بگرفت |
تنور لاله چنان برفروخت باد بهار
که غنچه غرق عرق گشت وگل به جوش آمد |
در خرقه توبه آمدم روزی چند
چشمم به دهان واعظ و گوش به پند ناگاه بدیدم آن سهی سرو بلند وز یاد برفتم سخن دانشمند |
دل ما را که زمار سر زلف تو نجست
از لب خود به شفا خانه تریاک انداز |
زان کوزه می که نیست در وی ضرری
پر کن قدحی بخور بمن ده دگری |
اکنون ساعت 11:08 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)