یارب این نوگل خندان که سپردی به منش
می سپارم به تو از چشم حسود چمنش |
شکر ایزد که میان من و او صلح افتاد
صوفیان رقص کنان ساغر شکرانه زدند |
در آن بساط که حسن تو جلوه آغازد
مجال طعنه بدبین و بد پسند مباد |
دلم از ظلمت زندان سکندر بگرفت
رخت بردارم و تا ملک سلیمان بروم |
دل داد مرا که دلستان را بزدم
آن را که نواختم همان را بزدم جانیکه بر آن زندهام و خندانم دیوانه شدم چنانکه جان را بزدم |
من همانروز ز فرهاد طمع ببریدم
که عنان دل شیدا به لب شیرین داد |
در این غوغا که کس کس را نپرسد/من از پیر مغان منت پذیرم/م
|
من ذره بدم ز کوه بیشم کردی
پس مانده بدم از همه پیشم کردی درمان دل خراب و ریشم کردی سرمستک و دستک زن خویشم کردی |
یا رب از ابر هدایت برسان بارانی/پیشتر زان که چو گردی ز میان برخیزم
|
میگوید عشق هرکه جان پیش کشد
صد جان و هزار جان عوض بیش کشد در گوش تو بین عشق چها میگوید تا گوش کشانت بسوی خویش کشد |
اکنون ساعت 08:29 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)