![]() |
درختان را بهاران کاربندانندوتابستان
ولیکنشان نفرماید جزآسایش زمستانها |
الا تا به غفلـــت نخفتی که نوم
حرام است بر چشم سالار قوم |
مدر پرده ی کس به هنگام جنگ
که باشد تورا نیز در پرده ننگ |
گوش تواند که همه عمر،وی
نشنود آواز دف و چنگ و نی |
بخشید بازیتونو به هم زدم مشاعره باید دو نفره باشه
|
باید ی می دادی عزیز محمود
یکی را حکایت کنند ازملوک که بیماری رشته کردش چو دوک |
کمر بسته گردنکشان بر درت
تو بر آســــــتان عبادت سرت |
تورا تیشه دادم که هیزم کنی
ندادم که برفرق مردم زنی |
یکی را پسر گم شد از راحله
شبانگــــــــه بگردید در قافـله |
هرکه دراین دهر مقرّب تر است
جام بلا بیشترش می دهند |
در دجله که مرغابی از اندیـــــــشه نرفتی
کشتی رود اکنون که تتر جسر بریدهست |
توآسوده برلشکرمانده زن
که نادان ستم کردبرخویشتن |
نی بوریا را بلندی نکــــــــــــوست
که خاصیت نیشکر،خود در اوست |
تاتوانی دلی به دست آور
دل شکستن هنرنمی باشد |
دلی که حور بهشتی ربود و یغما کرد
کی التفات کند،بر بـــــــــتان یغمایی |
یاران همه سوی عشق رفتند
بشتاب که تا ز رَه نمانیم |
میفراز گردن به دستار و ریـــــــــــــــــــش
که دستار،پنبه است و سمبلت حشیش |
شرابی بی خمارم بخش یارب
که با وی هیچ درد سر نباشد |
دریغ آیدم با چنین مــــــایهای
که بینم تو را در چنین پایهای |
یاری اندکس نمی بینم یاران راچه شد
دوستی کی آخرآمد دوستداران را چه شد |
دیده شکـــــــــیبد ز تماشای باغ
بی گل و نسرین به سر آرد دماغ |
غلام همّت آنم که گر زدست برآید
دست به کاری زنم که غصّه سرآید |
در این وقت نومیدی آن مرد راست
گـــــــــــناهم ز دادار داور بخواست |
توکز مکارم اخلاق عالمی دگری
وفایعهد من از خاطرت به درنرود |
دریغ است روی از کسی تافتن
که دیگر نشــــاید چون او یافتن |
نسیم درسرگل بشکند کلاله ی سنبل
چو از میان جمن بوی آن کلاله برآید |
در خانه آب و گل بی تست خراب این دل
یا خانه در آ جانا یا خانه بپردازم |
مرا ومرغ چمن راز دل ببرد آرام
زمانه تا قصب زرکش قبای توبست |
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد |
دل با تو خصــومت آرزو میکنم
تا صلح کنیم و در کنارت گیرم |
مژگان تو تا تیغ جهان گیر برآورد
بس کشته دل زنده که بر یک دگر افتاد |
دوست نباشد به حقیقت، که او
دوســـــــــت فراموش کند در بلا |
از قصه حال ما نپرسي
وز كشتن عاشقان نترسي |
از قصه حال ما نپرسي
وز كشتن عاشقان نترسي |
یکی را دست حسرت بر بناگوش
یکی با آن که میخواهد،در آغوش |
شب همه خلقان بخفته چشم من بيدار و باز
همچو بخت و طالع بيدار تو بيدار تو |
وز عقل بهترت سپری باید ای حکیم
تا از خدنگ غمزهی خوبان حذر کنی |
یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور |
روز در کسب هنر کوش که می خوردن روز
دل چو آینه در زنگ ظلام اندازد |
دوش رفتم به در میکده خواب آلوده
خرقه تر دامن وسجّاده شراب آلوده |
اکنون ساعت 11:37 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)