در پی وصل تو ای دوست به جان میگردم |
سایه طوبی و دلجویی حور و لب حوض |
ندارم دستت از دامن مگر در خاک و آن دم هم
چو بر خاکم روان گردی بگیرد دامنت گردم ف |
فصل گل و طرف جویبار و لب کشت با یک دو سه اهل و لعبتی حور سرشت پیش آر قدح که باده نوشان صبوح آسوده ز مسجدند و فارغ ز کنشت ک |
كي شعر تر انگيزد خاطر كه حزين باشد ل |
لب بسته ای ز گفتن راز نهان رهی |
رفتم که در این منزل بیداد بُدن در دست نخواهد بر خنگ از باد بُدن آن را باید به مرگ من شاد بُدن کز دست اجل تواند آزاد بُدن س |
سبک باران به شور آیند از هر حرف بی مغزی
به فریاد آورد اندک نسیمی هر نیستان را م |
سالها دل طلب جام جم از ما ميكرد |
نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد بختم ار یار شود رختم از این جا ببرد کو حریفی کش سرمست که پیش کرمش عاشق سوخته دل نام تمنا ببرد و |
وریدون که زین کار هستم گناه
جهان آفرینم ندارد نگاه ک |
کم کن طمع از جهان و میزی خرسند از نیک و بد زمانه بگسل پیوند می در کف و زلف دلبری گیر که زود هم بگذرد و نماند این روزی چند ل |
لعل سیراب به خون تشنه لب یار من است |
نشان ز عالم آوارگی نبود هنوز |
یک جرعه می ز ملک کاووس به است از تخت قباد و ملکت طوس به است هر ناله که رندی به سحرگاه زند از طاعت زاهدان سالوس به است الف |
ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم
این یک دم عمر را غنیمت شمریم |
|
يك كلبه خراب و كمى پنجره
يك ذره آفتاب و كمى پنجره اى كاش جاى اين همه ديوار و سنگ آئينه بود و آب و كمى پنجره ط |
طریق عشق طریقی عجب خطرناک است
نعوذ بالله اگرره به مقصدی نبری غ |
غم غریبی و غربت چو بر نمی تابم |
سبت سلمی بصدغیها فؤادی |
من کیستم ز عیش جهان دور بوده ای |
نشان ز عالم آوارگی نبود هنوز
که ساخت عشق تو آوارهی جهان ما را ب |
بی همگان بسر شود بی تو به سر نمیشود |
ثمرات دل شکسته به درون خاک بسته |
گیج و ویجم که کافر گیج میراد چنان گیجم که کافر هم موی ناد بر این آئین که مو را جان و دل داد شمع و پروانه را پرویج میداد م |
مرا باید که جان و تن نماند |
فلک زار و نزارم کردی آخر جدا از گلعذارم کردی آخر میان تخته ی نرد محبت شش و پنجی به کارم کردی آخر ج |
جز من ، میان این گل و باران کسی نبود |
روان بزرگان خود شاد کن |
چشم دارم که مرا از تو پیامی برسد |
طیران مرغ دیدی ، تو ز پای بند شهوت |
ز رطل دردکشان کرد سالک راه |
شد گوشه نشین خال تو در کنج لب آری |
قمار عاشقان بردی ندارد از نداران پرس |
آخه با چه حرفی بگم
خودم یه چیزی میگم ز شیر شتر و حودن سوسمار عرب را بجایی رسیده است کار که تاج کیانی کند ارزو تفو بر تو ای چرخ کردون تفو ف بده |
فراق و وصل چه باشد رضای دوست طلب |
فرو نیاورم از عجز پیش گردون سر
اگر چه تیره تر از این نماید اختر من ژ |
ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب داد |
در پی دانه مرو همچو کبوتر که تو راعاقبت بهر یکی دانه به دام اندازند |
اکنون ساعت 11:38 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)