یک جام پر از شراب دستت باشد
تا حال من خراب دستت باشد این چند هزارمین شب بی خوابیست ای عشق فقط حساب دستت باشد |
نمی دانی... |
قسم به عشقمون قسم همهش برات دلواپسم قرار نبود اینجوری شه یهو بشی همه کسم راستی چی شد چجوری شد اینجوری عاشقت شدم شاید میگم تقصیر توست تا کم شه از جرم خودم راستی چی شد چجوری شد اینجوری عاشقت شدم شاید میگم تقصیر توست تا کم شه از جرم خودم |
کجایی در شب هجران که زاریهای من بینی چو شمع از چشم گریان اشکباریهای من بینی کجایی ای که خندانم ز وصلت دوش میدیدی که امشب گریههای زار و زاریهای من بینی کجایی ای قدحها از کف اغیار نوشیده که از جام غمت خونابه خواریهای من بینی شبی چند از خدا خواهم به خلوت تا سحرگاهان نشینی با من و شب زندهداریهای من بینی شدم یار تو و از تو ندیدم یاری و خواهم که یار من شوی ای یار و یاریهای من بینی برای امتحان تا میتوانی بار درد و غم بنه بر دوش من تا بردباریهای من بینی برای یادگار خویش شعری چند از هاتف نوشتم تا پس از من یادگاریهای من بینی |
شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی
تو را با لحجه ی گلهای نیلوفر صدا کردم تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم ... و تو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی دلم حیران و سرگردان چشمانیست رویایی و من تنها برای دیدن زیبایی آن چه تو در سر داشتی از تنهایی و حسرت رها کردم ... و تو بی آن که فکر غربت چشمان من باشی نمی دانم کجا تا کی برای چه ولی رفتی و بعد از رفتنت باران چه معصومانه می بارد و بعد از رفتنت یک قلب دریایی ترک برداشت و بعد از رفتنت ... و بعد از این همه طوفان و وهم و پرسش و تردید کسی از پشت قاب پنجره آرام و زیبا گفت تو هم در پاسخ این بی وفایی ها بگو در راه عشق و انتخاب آن خطا کردم و من در حالتی مابین اشک و حسرت و تردید و من در اوج پاییزی ترین ویرانه ی یک دل میان غصه ای از جنس بغض کوچک یک ابر نمی دانم چرا ... شاید به رسم و عادت پروانگی من باز برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم ... |
بذار قسمت کنیم تنهاییمونو میون سفره ی شب تو با من بذار بین من و تو دستای ما پلی باشه واسه از خود گذشتن |
http://a.imagehost.org/0569/149.jpg اگر بناست جارو کش خیابان ها باشی می توانی این کار را طوری انجام دهی که میکل آنژ می کرد، یا بتهوون موسیقی می ساخت یا شکسپیر می سرود. می توانی چنان خیابان ها را جارو کنی که آسمان ها و زمین بگویند " در این جا جارو کش بزرگی زندگی می کند که کارش را خیلی خوب انجام می دهد." |
هنگامی كه آواز كوچت بی محابا در دل شب می پيچد سكوت داغی است بر زبان سايه ها باز هم يادت شرری می شود بر قامت باران های اشک اين جا ميان غم آباد تنهايی به اميد احيای خاطره ای متروك روزها گريبان گير آفتابم و شب ها دست به دامن مهتاب نمی گويم فراموشم نكن هرگز ولي گاهی به ياد آور رفيقی را كه ميدانم نخواهی رفت از يادش.... |
نهای تنها در جاده ای بی انتها بی انتها همچون دل تنهای من تنهای تنها! همچون خورشیدی در آسمان بی کران مانند شبی خسته مثل همه ی سیاهی بی درنگ فریاد زدم تا از بین برود ولی او.............. خودش را جا کرده بود در دل تنهای من! |
پنجره باز بود
و من به افق خيره بودم به بازی رنگ ها و يورش تاريکی و آفتابی که آخرين تقلايش را می نمود با نگاهی حزن انگيز چهره ای تب آلود و خسته و من نگاه ملتمسم را از پس پنجره به او هديه می کردم آفتابی که می رفت تا لشگر تاريکی فتح ديگرش را جشن بگيرد و مرا شبی ديگر با دستان سردش بيمارگونه در آغوش کشد روحم را تسخير کند قلبم را رنجور و خاطرم را مشوش گرداند و وادارم کند تا پنجره را ببندم از حجم ياس و نااميدی فريادی برآورم و ذره ای روشنايی را در خانه ی تنهایی خويش جستجو کنم . |
اکنون ساعت 11:13 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)