من از نهایت شب حرف می زنم
من از نهایت تاریکی و از نهایت شب حرف می زنم اگر به خانه من آمدی برای من ای مهربان یک چراغ بیار و یک دریچه که از آن به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم.. « فروغ » |
يا رب تو مرا به يار دمساز رسان، آوازه دردم به هم آواز رسان. آن كس كه من از فراق او غمگينم، او را به من و مرا به او باز رسان.
|
شعر
بیا در كوچه باغ شهر احساس
شكست لاله را جدی بگیریم اگر نیلوفری دیدیم زخمی برای قلب پر دردش بمیریم بیا در كوچه های تنگ غربت برای هر غریبی سایه باشیم بیا هر شب كنار نور یك شمع به فكر پیچك همسایه باشیم بیا ما نیز مثل روح باران به روی یك رز تنها بباریم بیا در باغ بی روح دلی سرد كمی رویا ی نیلوفر بكاریم بیا در یك شب آرام و مهتاب كمی هم صحبت یك یاس باشیم اگر صد بار قلبی را شكستیم بیا یك بار با احساس باشیم بیا به احترام قصه عشق به قدر شبنمی مجنون بمانیم بیا گه گاه از روی محبت كمی از درد لیلی بخوانیم بیا از جنگل سبز صداقت زمانی یك گل لادن بچینیم كنار پنجره تنها و بی تاب طلوع آرزوها را ببینیم بیا یك شب به این اندیشه باشیم چرا این آبی زیبا كبود است شبی كه بینوا می سوخت از تب كنار او افق شاید نبوده ست بیا یك شب برای قلبهامان ز نور عاطفه قابی بسازیم برای آسمان این دل پاك بیا یك بار مهتابی بسازیم بیا تا رنگ اقیانوس آبیست برای موج ها دیوانه باشیم كنار هر دلی یك شمع سرخست بیا به حرمتش پروانه باشیم بیا با دستی از جنس سپیده زلال اشك از چشمی بشوییم بیا راز غم پروانه ها را به موج آبی دریا بگوییم بیا لای افق های طلایی بدنبال دل ماهی بگردیم بیا از قلبمان روزی بپرسیم كه تا حالا در این دنیا چه كردیم بیا یك شب به این اندیشه باشیم به فكر درد دلهای شكسته به فكر سیل بی پیایان اشكی كه روی چشم یك كودك نشسته به فكر سیل بی پایان اشكی كه روی چشم یك كودك نشسته به فكر اینكه باید تا سحرگاه برای پیوند یك شب دعا كند ز ژرفای نگاه یك گل سرخ زمانی مرغ آمین را صدا كرد به او یك قلب صاف و بی ریا داد كه در آن موجی از آه و تمناست پر از احساس سرخ لاله بودن پر از اندوه دلهای شكیباست بیا در خلوت افسانه هامان برای یك كبوتر دانه باشیم اگر روزی پرستو بی پناهست برای بالهایش لانه باشیم بیا با یك نگاه آسمانی ز درد یك ستاره كم نماییم بیا روزی فضای شهرمان را پر از آرامش شبنم نماییم بیا با بر گ های گل سرخ به درد زنبقی مرهم گذاریم اگر دل را طلب كردند از تو مبادا كه بگویی ما نداریم بیا در لحظه های بی قراری به یاد غصه مجنون بخوابیم بیا دلهای عاشق را بگردیم كه شاید ردی از قلبش بیابیم بیا در ساحل نمناك بودن برای لحظه ای یكرنگ باشیم بیا تا مثل شب بوهای عاشق شبی هم ما كمی دلتنگ باشیم كنار دفتر نقاشی دل گلی از انتظار سرخ رویید و باران قطره های آبیش را به روی حجم احساس پاشید اگر چه قصه دل ها درازست بیا به آرزو عادت نماییم بیا با آسمان پیمان ببندیم كه تا او هست ما هم با وفاییم بیا در لحظه سرخ نیایش چو روح اشك پاك و ساده باشیم بیا هر وقت باران باز بارید برای گل شدن آماده باشیم از مجموعه اشعار پروانه ات خواهم ماند / مریم حیدرزاده |
شعر
http://divine-lass.persiangig.com/1flower.gif چقدر فاصله اینیجاست بین آدم ها چقدر عاطفه تنهاست بین آدم ها كسی به حال شقایق دلش نمی سوزد و او هنوز شكوفاست بین آدم ها كسی به خاطرپروانه ها نمی میرد تب غرور چه بالاست بین آدم ها و ازصدای شكستن كسی نمی شكند چقدر سردی وغوغاست بین آدم ها میان كوچه دل ها فقط زمستانست هجوم ممتد سرد ماست بین آدم ها زمهربانی دل ها دگر سراغی نیست چقدر قحطی رویاست بین آدم ها كسی به نیت دل ها دعا نمی خواند غروب زمزمه پیداست بین آدم ها و حال آینه را هیچ كس نمی پرسد همیشه غرق مدا راست بین آدم ها غریب گشتن احساس درد سنگینی ست و زندگی چه غم افزارست بین آدم ها مگر كه كلبه دل ها چقدر جا دارد؟ چقدر راز و معماست بین آدم ها سلام آبی دریا بدون پاسخ ماند سكوت ، گرم تماشاست بین آدم ها چه ماجرای عجیبی ست این تپیدن دل و اهل عشق چه رسواست بین آدم ها چه می شود همه از جنس آسمان باشیم؟ طلوع عشق چه زیباست بین آدم ها میان این این همه گل های ساكن اینجا چقدر پونه شكیباست بین آدم ها تمام پنجره ها بی قرار بارانند چقدر خشكی و صحراست بین آدم ها و كاش صبح ببینم كه باز مثل قدیم نیاز و مهر و تمناست بین آدم ها بهار كردن دل ها چه كار دشواریست و عمر شوق،چه كوتاست بین آدم ها میان تك تك لبخندها غمی سرخ ست و غم به وسعت یلداست بین آدم ها به خاطر تو سرودم چرا كه تنها تو دلت به وسعت دریاست بین آدم ها |
عصا کش گر افتد فتد کور هم شنیدم گروهی زمردان کور نمودند عزم مکان های دور همه کورها را خبر ساختند یکی زان میان راهبر ساختند جلو دار شد کور بر کورها کشید آنهمه کور بر دور ها به هر جا که می رفت می بردشان به جاهای بیراهه و بی نشان روان داشت از پی یکی کاروان همه بی خبر از زمین و زمان سر گله هر جا رود دم رود به کعبه رود یا که بر رم رود جلو دار افتاد بر قعر چاه که نا آشنا بود با چاه و راه پی اش پیروان نیز می اوفتاد چنان چه بر افتاده بود اوستاد هر آن کور كو در ته صفٌ بود بر افتادی او نیز هم دیر وزود عصا کش گر افتد فتد کور هم قسم بر کتاب و قسم بر قلم ... |
آنانكه محيط فضل و آداب شدند
در جمع كمال شمع اصحاب شدند ره زين شب تاريك نبردند به روز گفتند فسانه اي و در خواب شدند خيام |
پاييز اي بهار برگ ريز پاييز اي صداي قلب من پاييز اي گلشن آشنايي سلام ... چقدر به تو وابسته ام در اولين شب زمستان دلم براي تو تنگ مي شود و گونه هايم خيابان نمناک يک شب پاييزيست ... به ياد دارم شبهايي را که تا سحر در خيابان هاي اين شهر پاييزي در زير بغض ابرهايت قدم بر ميداشتم و خاطرات شيرين درد را با تو تکرار مي کردم و سحرگاه رفتگر خاطرات را جارو مي کرد و به جوي مي سپارد ... به ياد دارم غرش آسمانت را در هنگام آشتي دو ابر ... پاييز اي کاش ميدانستم به کجا خواهي رفت تا نامه ايي برايت مي نوشتم ... پاييز آن شب يادت هست ؟ يادت هست با هم باريديم ؟ يادت هست تو بر من فرياد ميزدي و من ... فقط مي باريدم ... پاييز تو رفتي ولي من به پاس آن شب هنوز ميبارم .. پاييز بهانه شب هاي دلتنگي پاييز پر احساس ترين معشوقه پاييز آغوش دلهاي عاشق |
گـفتی کـه بــرو، رفـتـم و خـامــوش شــدم بــا یــاد و خــیــال تــو، هــم آغــوش شـدم غم نیست، کـه فـرمان تو بردم ای دوست از خــاطــر تــو، گـرچـهفـرامـــوش شــدم |
يك شب به دنبال ماه از اين شهر خواهم رفت
شهر كه چه بگويم (از اين جهنم خواهم رفت) به آنجايي مي روم كه سينه هاي دخترانش از فراق يار گل داده باشد و كوچه كوچه اش بوي عزيز تو را بدهد |
خسته ام از آرزوها، آرزوهای شعاری شوق پرواز مجازی، بال های استعاری لحظه های كاغذی را روز و شب تكرار كردن خاطرات بایگانی، زندگی های اداری آفتاب زرد وغمگین، پله های رو به پایین سقف های سرد و سنگین، آسمان های اجاری عصر جدول های خالی، پارك های این حوالی پرسه های بی خیالی، نیمكت های خماری رونوشت روزها را روی هم سنجاق كردم: شنبه های بی پناهی، جمعه های بی قراری عاقبت پرونده ام را با غبار آرزوها خاك خواهد بست روزی، باد خواهد برد باری روی میز خالی من، صفحه باز حوادث درستون تسلیت ها، نامی از ما یادگاری . |
اکنون ساعت 03:33 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)