زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کنان نیم شب دوش به بالین من آمد بنشست سر فرا گوش من آورد به آواز حزین گفت ای عاشق دیرینه من خوابت هست خنده جام می و زلف گره گیر نگار ای بسا توبه که چون توبه حافظ بشکست ... |
بر ما رقم خطا پرستی همه هست
بدنامی و عشق و شور و مستی همه هست ای دوست چو از میانه مقصود توئی جای گله نیست چون تو هستی همه هست |
(دانه کولانه;76707] در این زمانه رفیقی که خالی از خلل است صراحی می ناب و سفینه غزل است مقام امن و می بیغش و رفـیـق شـفـیـق گـرت مـُــدام مـیـسـّر شـود زهــی تـوفـیـق جهان و کار جهان جمله هیچ بر هیچ ست هزار بـار من ایـن نـکـتـه کـردهام تـحـقـیـق دریـغ و درد کـــه تـا ایـن زمـان نـدانـسـتـم که کـیـمیـای سـعـادت رفـیـق بـود ، رفـیـق .. |
خرلنگ تو ز بس بار کشیدن مرد
چه بری رنج پی وصلهی پالانش گر که آبادی این دهکده میخواهی باید آباد کنی خانهی دهقانش پر این مرغ سعادت تو چنان بستی که گرفتند و فکندند بزندانش |
نابرده رنج گنج میسر نمیشود
مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد |
برو کار ميکن، مگو چيست کار
که سرمايهي جاوداني است کار |
دلا دایم گدای کوی او باش
به حکم آنکه دولت جاودان به |
من که دارم در گدایی گنج سلطانی به دست کی طمع در گردش گردون دون پرور کنم گر چه گردآلود فقرم شرم باد از همتم گر به آب چشمه خورشید دامن تر کنم عاشقان را گر در آتش میپسندد لطف دوست تنگ چشمم گر نظر در چشمه کوثر کنم ... |
مکن به چشم حقارت نگاه در من مست
که آبروی شریعت بدین قدر نرود |
هر چه کنی بکن مکن ترک من ای نگار من
شعر بالا رو رزیتا شجریان به اوازی خوب میخونه....
و این رو هم شجریان خونده.. پریساو سایرین هم خونده اند... هر چه کنی بکن مکن ترک من ای نگار من هر چه بری ببر مبر سنگدلی به کار من هر چه هلی بهل مهل پرده به روی چون قمر هر چه دری بدر مدر پرده اعتبار من هر چه دهی بده مده زلف به باد ای صنم هر چه نهی بنه منه دام به رهگذار من هر چه کشی بکش مکش باده بزم مدعی هر چه خوری بخور مخور خون من ای نگار من هر چه بری ببر مبر رشته الفت مرا هر چه کنی بکن مکن خانه اختیار من هر چه خری بخر مخر عشوه حاسد مرا هر چه تنی بتن متن با تن خاکسار من هر چه کشی بکش مکش صید حرم که نیست خوش هر چه شوی بشو مشو تشنه به خون زار من هر چه روی برو مرو راه خلاف دوستی هر چه زنی بزن مزن طعنه به روزگار من ! شعر از محمد تقی شوریده شیرازی |
بــه دام زلـــف تـــو دل مبتـلاي خويشتن است
بكش به غمزه كه اينش سزاي خويشتن است |
زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم
ناز بنیاد مکن نا نکنی بنیادم ... |
حالیا عشوه ناز تو ز بنیادم برد
تا دگر باره حکیمانه چه بنیاد کند |
رفتي از خانه ببازار بصد عشوه و ناز
آه ازين ناز در اين شهر چه غوغا افتد. |
چه فتنه بود که مشاطه قضا انگیخت
که کرد نرگس مستش سیه به سرمه ناز |
گل جامهدر از دست تو، وی چشم نرگس مست تو ای شاخهها آبست تو، وی باغ بیپایان من یک لحظه داغم میکشی، یک دم به باغم میکشی پیش چراغم میکشی تا وا شود چشمان من ... |
دزدیده چون جان میروی رو خب خیلی ها خوندن ساقی ولی این تیکه یک لحظه داغم میکشی یک دم به باغم میکشی رو من الان فقط از علی رضا قربانی یادمه..
کار جدید قربانی با گروه کامکار با همخوانی صبا کامکار بیرون اومده ..... قطعاتی از بهاران ابیدر که من خیلی دوست دارم توشه .. تیکه ای از واران وارانه که این دفعه اردشیر با کمانچه همراهی میکنه.. دیروز شنیدم... اصلا برای خودم جالب شد الان این شعر رو که نگاه میکنم میبینم خب خیلی ها خوندنش ولی کدوم بیتهاش از کدوم خواننده ها زودتر به یادم میاد این نشون میده اون خواننده شاید با تبهر بیشتری اون قسمت رو خونده یا در گوشه ی مناسبتری خونده ..... دزدیده چون جان می روی اندر میان جان من سرو خرامان منی ای رونق بستان من استاد ابراهیم شریفزاده در خونپاش و نغمه ریز (دو تار موسیقی خراسان) http://www.semital.com/album/1087.htm http://p30city.net/showpost.php?p=70119&postcount=996 و علیرضا قربانی چون می روی بیمن مرو ای جان جان بیتن مرو وز چشم من بیرون مشو ای شعله تابان من هفت آسمان را بردرم وز هفت دریا بگذرم چون دلبرانه بنگری در جان سرگردان من سینا سرلک از شاگردان خوب شجریان تا آمدی اندر برم شد کفر و ایمان چاکرم ای دیدن تو دین من وی روی تو ایمان من علیرضا قربانی بیپا و سر کردی مرا بیخواب و خور کردی مرا سرمست و خندان اندرآ ای یوسف کنعان من از لطف تو چو جان شدم وز خویشتن پنهان شدم ای هست تو پنهان شده در هستی پنهان من ابراهیم شریفزاده گل جامه در از دست تو ای چشم نرگس مست تو ای شاخها آبست تو ای باغ بیپایان من من توی هیچکدام از نسخه ها این بیت رو نشنیدم یک لحظه داغم می کشی یک دم به باغم می کشی پیش چراغم می کشی تا وا شود چشمان من قربانی ای جان پیش از جانها وی کان پیش از کانها ای آن پیش از آنها ای آن من ای آن من منزلگه ما خاک نی گر تن بریزد باک نی اندیشهام افلاک نی ای وصل تو کیوان من مر اهل کشتی را لحد در بحر باشد تا ابد در آب حیوان مرگ کو ای بحر من عمان من ای بوی تو در آه من وی آه تو همراه من بر بوی شاهنشاه من شد رنگ و بو حیران من جانم چو ذره در هوا چون شد ز هر ثقلی جدا بیتو چرا باشد چرا ای اصل چار ارکان من ای شه صلاح الدین من ره دان من ره بین من ای فارغ از تمکین من ای برتر از امکان من مولوی جواب مشاعره هم با واژه چشم در این شعر هست ... |
در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست
مست از می و میخواران از نرگس مستش مست در نعل سمند او شکل مه نو پیدا و ز قد بلند او بالای صنوبر پست آخر به چه گویم هست از خود خبرم چون نیست وز بهر چه گویم نیست باوی نظرم چون هست شمع دل دمسازم بنشست چو او برخاست وافغان ز نظربازان برخاست چو او بنشست گر غالیه خوشبو شد در گیسوی او پیچید وروسمه کمانکش گشت در ابروی او پیوست باز آی که باز آید عمر شده ی حافظ هر چند که ناید باز تیری که بشد از شست ببخشید اول جواب مشاعره دانه رو ندیده بودم شعر بالا رو نوشتم بعد حیفم اومد پاکش کنم در زلف چو کمندش ای دل مپیچ کآنجا سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت چشمت به غمزه مارا خو خورد و می پسندی جانا روا نباشد خونریز را حمایت |
زمستان اخوان ثالث - سلامت را نخواهند پاسخ گفت - سرها در گریبان است - سرما سخت سوزان است
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را نگه جز پیش پا را دید ، نتواند که ره تاریک و لغزان است وگر دست محبت سوی کسی یازی به اکراه آورد دست از بغل بیرون که سرما سخت سوزان است |
صحن بستان و ذوق بخش و صحبت یاران خوش است
وقت گل خوش باد کزوی وقت میخواران خوش است |
گفت ای یاران مرا مهلت دهید/تا به مکرم از بلا بیرون جهید/بلا
|
تشنه آب فراتم اي عجل مهلت بده
تا بگيرم در بغل قبر شهيد كربلا |
کجایید ای شهیدان خدایی
بلاجویان دشت کربلایی مولانا |
به صحرا بنگرم صحرا ته وینم به دریا بنگرم دریا ته وینم بهر جا بنگرم کوه و در و دشت نشان از قامت رعنا ته وینم ... |
دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم
وندر این کار دل خویش به دریا فکنم |
ز پرده کاش برون آمدی چو قطره اشک
که هر دو دیده ما حکم او روان بودی |
هر کجا ان شاخ نرگس بشکفد /گلرخانش دیده نرگسدان کنند/گلرخ
|
در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست
مست از می و میخواران از نرگس مستش مست |
صبح است ساقیا قدحی پر شراب کن
دور فلک درنگ ندارد شتاب کن |
ساقیا گردان کن آخر آن شراب صاف را محو کن هست و عدم را بردران این لاف را جام جان پر کن از آن می بنگر اندر لطف او تا گشاید چشم جانت بیند آن الطاف را ... .. . |
در حریم عشق نتوان زد دم از گفت و شنید
زانکه آنجا جمله اعضا چشم باید بود و گوش |
شهریست پر ظریفان وز هر طرف نگاری
یاران صلای عشق است گر می کنید کاری |
وز هوس وز عشق این دنیای دون/چون زنان مر نفس را بودن زبون/گندم
|
پس از ملازمت عیش و عشق مهرویان
ز کارها که کنی شعر حافظ از بر کن |
عشق از ازلست و تا ابد خواهد بود
جویندهی عشق بیعدد خواهد بود فردا که قیامت آشکارا گردد هر دل که نه عاشق است رد خواهد بود |
یاوران مستم - شعر کردی یاوران مسم
شعر کردی یاوران یاوران مَسِم مِن مَسِ مخمور بادهِ ی اَلَسِم لُطفِ دوس آمان محکم گِر دَسِم فرماوَه ساقی باوَر مینای مِی سرشار کَه ساغر بِدَه پَیاپِی پَیاپِی پِر کَ پَیاپِی نوشام تا که دیدِی دِل هِجرَ دوس نوشام شُعلِه ی ناری عشق پَر چی ژَ پوسِم خالی ژَ خودی مملو ژَ دوسِم ای دِل تا کَسی چو خُم نای وَ جوش حلقه ی بندَگی عِشق نَکِی و گوش محرم نِموه او هَرگِز و اسرار نَخل اُمیدش دوسی نارِد بار ترجمه هم آهنگ با شعر کردی یاوران مستم من مست مخمور باده ی الستم لطف دوست آمد محکم گرفت دستم فرماید ساقی بنوش از مینای من سرشار کن ساقی بده پیاپی پیاپی پر کن پیاپی نوشم تا که دیده ی دل هجر دوست نوشد شعله آتش عشق بیرون زد از پوستم خالی از خودم مملو از دوستم ای دل تا کسی چون خم ناید به جوش حلقه بندگی عشق نکند به گوش محرم نشود او هرگز به اسرار نخل اُمیدش دوستی نیارد بار شعر از حیران عیلشاه عارف و شاعر کُرد |
ببخشید اشتباه کردم !
شادم که وعده داد به فردای قیامتم کانروز هیچ وعده به فردا نمیرسد |
روزی گفتی شبی کنم دلشادت *** وز بند غمان خود کنم آزادت
دیدی که ازآن روز چه شبها بگذشت *** وز گفته خود هیچ نیامد یادت؟ |
مهدی شعرت منو یاد شعری از نواب صفا با صدای زنده یاد داریوش رفیعی انداخت نمیدونم شاید ربطی به هم نداشته باشن اما من یاد قسمت اول این شعر افتادم..
خوابی بود و خیالی مارا روز وصال رفت از یاد و تبه شد حال آن خواب و خیال //... |
ای چشم تومست خواب و سرمست شراب *** صاحنظران تشنه و وصل تو سراب
مانند تو آدمی در آباد و خراب *** باشد که در آیینه توان دید و در آب |
اکنون ساعت 07:17 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)