در پاش فتاده ام به زاری
آیا بود آن که دست گیرد |
دستم بگرفت و پا به پا برد
تا شيوه راه رفتن آموخت |
تو که نابرده ای علم سماوات تو که نابرده ای ره در خرابات
تو که سود و زیان خود ندانی به یاران کی رسی هیهات هیهات |
ترسم این قوم که بر درد کشان میخندند
در سر کار خرابات کنند ایمان را |
ای خوش آن شب ها که با افسانه میلی داشتی
دردل می گفتم و افسانه می پنداشتی |
یارب این اتش که در جان منست
سرد کن ز انسان که کردی بر خلیل |
لذت داغ غمت بر دل ما باد حرام
اگر از جور غم عشق تو دادی طلبیم |
مرو راهی که بر پا سنگت ایو
جهان با این فراخی تنگت ایو |
وصال او ز عمر جاودان به
خداوندا مرا آن ده که آن به |
همیشه پیشه من عاشقی ورندی بود
دگر بکوشم ومشغول کار خود باشم |
اکنون ساعت 06:43 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)