وای چه خسته می کند تنگی این قفس مرا
پیر شدم نکرد از این رنج و شکنجه بس مرا ن |
نه راه است این که بگذاری مرا بر خاک و بگریزی
گذاری آر و بازم پرس تا خاک رهت گردم ف |
فیض ازل به زور و زر ار آمدی به دست
آب خضر نصیبه اسکندر آمدی ل |
لاله ساغرگیر و نرگس مست و بر ما نام فسق
داوری دارم بسی یا رب که را داور کنم ق |
قلم را آن زبان نبود که سر عشق گوید باز
ورای حق تقدیر است شرح آرزومندی م |
من همان مجنون مست یاغیم
روز و شب محتاج جام باقیم د |
دیدم به خواب دوش که ماهی بر آمدی
کز عکس روی او شب هجران سر آمدی ت |
تو زر نه اي غافل نادان که تو را
در خاک نهند و باز بيرون آرند ز |
زبونی هر چه هست و بود از توست
بساط دیده اشک آلود از توست ه |
هر شب ستاره ای به زمین میکشندو باز
این اسمان غم زده غرق ستاره هاست // ت |
اکنون ساعت 02:27 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)