پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   مشاعره سنتی (http://p30city.net/showthread.php?t=807)

رزیتا 11-02-2009 07:21 PM

تا به غایت ره میخانه نمی دانستم
ورنه مستوری ما تا به چه غایت باشد

سادات 11-02-2009 07:36 PM

دردیست درد عشق که هیچش طبیب نیست
گر دردمند عشق بنالد غریب نیست

مجتب 11-02-2009 07:52 PM

توبه کردم ز توبه کردن ای جان
نتوان ز قضا کشید گردن ای جان
سوگند بسر می‌نبرم لیک خوش است
سوگند به نام دوست خوردن ای جان

سادات 11-02-2009 07:58 PM

نوبهار است در ان کوش که خوشدل باشی
که بسی گل بدمد باز وتو در گل باشی

مجتب 11-02-2009 08:08 PM

یارب چه دلست این و چه خو دارد این
در جستن او چه جستجو دارد این
بر خاک درش هر نفسی سر بنهد
خاکش گوید هزار رو دارد این

سادات 11-02-2009 08:35 PM

نذر کردم گر ازین غم بدر ایم روزی
تا در میکده شادان و غزلخوان بروم

رزیتا 11-03-2009 12:37 AM

مگرم چشم سیاه تو بیاموزد کار
ورنه مستوری و مستی همه کس نتوانند

constantine726 11-03-2009 07:59 AM

در نمازم خم ابروي تو با ياد آمد

حالتي رفت كه محراب به فرياد آمد

از من اكنون طمع صبر و دل و هوش مدار

كان تحمل كه تو ديدي همه بر باد آمد

--------------------------------------------------------------
و عشق، تنها عشق تو را به گرمي يك سيب مي‌كند مانوس

رزیتا 11-03-2009 08:12 AM

در نظر بازی ما بیخبران حیرانند
من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند

Omid7 11-03-2009 09:28 AM

دلم تا عشقباز آمد در او جز غم نمی بینم

دلی بی غم کجا جویم که در عالم نمی بینم


اکنون ساعت 08:29 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)