تا به غایت ره میخانه نمی دانستم
ورنه مستوری ما تا به چه غایت باشد |
دردیست درد عشق که هیچش طبیب نیست
گر دردمند عشق بنالد غریب نیست |
توبه کردم ز توبه کردن ای جان
نتوان ز قضا کشید گردن ای جان سوگند بسر مینبرم لیک خوش است سوگند به نام دوست خوردن ای جان |
نوبهار است در ان کوش که خوشدل باشی
که بسی گل بدمد باز وتو در گل باشی |
یارب چه دلست این و چه خو دارد این
در جستن او چه جستجو دارد این بر خاک درش هر نفسی سر بنهد خاکش گوید هزار رو دارد این |
نذر کردم گر ازین غم بدر ایم روزی
تا در میکده شادان و غزلخوان بروم |
مگرم چشم سیاه تو بیاموزد کار
ورنه مستوری و مستی همه کس نتوانند |
در نمازم خم ابروي تو با ياد آمد
حالتي رفت كه محراب به فرياد آمد از من اكنون طمع صبر و دل و هوش مدار كان تحمل كه تو ديدي همه بر باد آمد -------------------------------------------------------------- و عشق، تنها عشق تو را به گرمي يك سيب ميكند مانوس |
در نظر بازی ما بیخبران حیرانند
من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند |
دلم تا عشقباز آمد در او جز غم نمی بینم
دلی بی غم کجا جویم که در عالم نمی بینم |
اکنون ساعت 10:29 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)