کهن جامه ی خویش پیراستن
به از جامه ی عاریت خواستن س |
سلامی چو بوی خوش آشنایی |
جز اینقدر نتوان گفت در جمال تو عیب که وضع مهر و وفا نیست روی زیبا را م |
ما زنده به آنیـــم که آرام نگیــــریم |
ثاقبا بخت چنین خواست که من خوار شوم تا به کوهش برسم طالع بهتر گیرم ر |
راستی گویم به سروی ماند این بالای تو |
وصل من با تو همین بس که در آن کو شب تار
کنم افغان و شناسی تو به آواز مرا **ج |
جرمی ندارم بیش از این کز جان وفادارم تو را |
طیره جلوی طوبی قد چون سرو تو شد
غیرت خلد برین ساحت بستان تو باد ز |
ز زلفت زنده میدارد صبا انفاس عیسی را ز رویت میکند روشن خیالت چشم موسی را سحرگه عزم بستان کن صبوحی در گلستان کن به بلبل می برد از گل صبا صد گونه بشری را ر |
رواق منظر چشم من آشیانه توست
کرم نما و فرود آ که خانه خانه ی توست ح |
حافظ نه غلامیست که از خواجه گریزد صلحی کن و بازآ که خرابم ز عتابت ج |
جز من، میان این گل و باران کسی نبود
کو موزه ای بپا وکلاهی بسر نداشت آخر، تفاوت من و طفلان شهر چیست آئین کودکی، ره و رسم دگرنداشت خ |
خیز تا خاطر بدان ترک سمرقندی دهیم |
**
در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم عاشق نمیشوی که ببینی چه میکشم اش |
شمع بزم محفل شاهان شدن ذوقی ندارد |
صوفی نهاد دام و یر حقه باز کرد |
مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد |
گه گهم خوانی و گویی که چه حالست تو را؟ حال من حال سگان ، این چه سؤال است تو را؟ میکنم یاد تو و میروم از حال به حال من به این حال و نپرسی که : چه حالست تو را؟ ب |
بوسهاي زان دهن تنگ بده يا بفروش كاين متاعي است كه بخشندوبها نيزكنند ق
|
قاریان آیات خوان در حسرت حلوا و نان |
غم غریبی و غربت چو بر نمی تابم |
گــــر چه یک جـــو به دل سنگ تـــو تاثیر نکـــرد |
وقت را غنیمت دان آن قدر که بتوانی |
بعد از این هم آشیانت هر کس است |
یار، چون در جام میبیند ، رخ گل فام را عکس رویش چشمه ی خورشید سازد جام را ش |
شعله خورشید تابش در جهان انداخته |
کمتر از ذره نه ای پست مشو ، مهر بورز |
تو شدی همسر اغیار و من از یار و دیار |
قناعت کن اگر در آرزوی گنج قارونی |
ثواب روزه و حج قبول آن کس برد که خاک میکده عشق را زیارت کرد مقام اصلی ما گوشه خرابات است خداش خیر دهاد آن که این عمارت کرد ف |
فرخنده شبی بود که آن دلبر مست |
مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد |
سگ اصحاب کهف روزی چند |
.رفتی و دل ربودی یک شهر مبتلا را تا کی کنیم بی تو صبری که نیست ما را بازآ که عاشقانت جامه سیاه کردند چون ناخن عروسان از هجر تو نگارا! ذ |
ذره خاکم و در کوی تو ام جای خوش است |
ضمیر روشن و رای مبارک او را |
یاور از ره رسیده با من از ایران بگو از فلات غوطه در خون بسیاران بگو باد شبگرد سخن چین ، پشت گوش پرده هاست تا جهان آگه شود ، بی پرده از یاران بگو الف |
ای سرو ناز حسن که خوش می روی به ناز
عشاق را به ناز تو هر لحظه صد نیاز |
زهر است عطای خلق هر چند که دوا باشد |
اکنون ساعت 06:28 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)