پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   مشاعره واژه ای (http://p30city.net/showthread.php?t=3981)

مجتب 03-08-2010 06:37 PM

کنون چه چاره که در بحر غم به گردابی

فتاد زورق صبرم ز بادبان فراق

Omid7 03-08-2010 06:44 PM

شب فراق که داند که تا سحر چند است
مگر کسی که به زندان عشق دربند است

مجتب 03-08-2010 07:04 PM

سحر بلبل حکایت با صبا کرد

که عشق روی گل با ما چه​ها کرد

Omid7 03-08-2010 07:13 PM

حکایت شب هجران که بازداند گفت
مگر کسی که چو سعدی ستاره بشمارد

ساقي 03-08-2010 09:46 PM

شب فراق که داند که تا سحر چندست
مگر کسی که به زندان عشق دربندست
ز ضعف طاقت آهم نماند و ترسم خلق
گمان برند که سعدی ز دوست خرسندست

رزیتا 03-08-2010 10:39 PM

من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق
چار تکبیر زدم یکسره بر هر چه که هست

مجتب 03-08-2010 10:44 PM

به شوق چشمه نوشت چه قطره​ها که فشاندم

ز لعل باده فروشت چه عشوه​ها که خریدم

رزیتا 03-09-2010 01:29 AM

ای باد از آن باده نسیمی به من آر
کآن بوی شفابخش بود دفع خمارم

Omid7 03-09-2010 08:57 AM

به نسیمی همه راه به هم می ریزد
کی دل سنگ ترا آه به هم می ریزد
سنگ در برکه می اندازم و می پندارم
به همین سنگ زدن ماه به هم می ریزد

raha_10 03-09-2010 09:03 AM

آه از آن نرگس جادو که جه بازی انگیخت
آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد؟


اکنون ساعت 03:37 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)