یاری اندر کس نمیبنم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد ک |
کس به غیر از تو نخواهم چه بخواهی چه نخواهی |
قدح پر کن که من در دولت عشق
جوانبخت جهانم گرچه پیرم پ |
پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت |
روز و شب خوابم نمی آید به چشم غم پرست
بس که در بیماری هجر تو گریانم چو شمع ع |
عاشقم بر لطف و قهرش به جد |
نه طرح باغ و نه گلشن فکندهاند اینجا در آب آینه روغن فکندهاند اینجا غبار قافلهٔ عبرتی که پیدا نیست همه به دیده ی روشن فکنداهاند اینجا م |
من نخواهم کرد ترک لعل یار و جام می |
لاله کاران دگر لاله مکارید باغبانان دو دست از گل بدارید اگر عهد گلان این بو که دیدم بیخ گل بر کنید و خار بکارید ک |
کو کمند زلف آن زیبا نگار |
قدی چو سرو خواهی در باغ عشق رو کاین چرخ گوژپشت کند قد تو دوتا ف |
فریاد که آن ساقی شکر لب سرمست
دانست که مخمورم و جامی نفرستاد م |
موی سپید را فلکم آسان نداد |
صبا وقت سحر گویی ز کوی یار میآید که بوی او شفای جان هر بیمار میآید نسیم خوش مگر از باغ جلوه میدهد گل را که آواز خوش از هر سو ز خلقی زار میآید ح |
حدیث عاطفه با سنگ جدایی مشکن |
نیکی و بدی که در نهاد بشر است شادی و غمی که در قضا و قدر است با چرخ مکن حواله کاندر ره عقل چرخ از تو هزار بار بیچاره تر است س |
سر آن ندارد امشب که بر آید آفتابی |
تا چند کشم غصهٔ هر ناکس را وز خست خود خاک شوم هر کس را کارم به دعا چو برنمیآید راست دادم سه طلاق این فلک اطلس را ج |
|
هرچند پیر و خسته دل و ناتوان شدم
هرگه که یاد روی تو کردم جوان شدم ک |
کارم همه ناله و خروشست امشب نی صبر پدیدست و نه هو شست امشب دوشم خوش بود ساعتی پنداری کفارهٔ خوشدلی دوشست امشب ل |
لاله بوی می نوشین بشنید از دم صبح |
زلفت هزار دل به یکی تار مو ببست راه هزار چاره گر از چار سو ببست تا عاشقان به بوی نسیمش دهند جان بگشود نافهای و در آرزو ببست ر |
راز درون پرده ز رندان مست پرس |
با خود در وصل تو گشودن مشکل دل را به فراق آزمودن مشکل مشکل حالی و طرفه مشکل حالی بودن مشکل با تو، نبودن مشکل الف |
آسمان بیخ کمال از خاک عالم بر کشید |
طبیبان را ز بالینم برانید مرا از دست اینان وارهانید به گوشم جای این آیات افسوس سرود زندگانی را بخوانید ... پ |
پیش از اینت بیش از این اندیشه عشاق بود |
شادی مکن از زادن و شیون مکن از مرگ |
فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش |
ابی تر از انیم که بی رنگ بمیریم |
عیشم مدام است از لعل دلخواه |
زهد مفروش ای قلدر آبروی خود مریز |
قسم به حشمت و جاه و جلال شاه شجاع |
فریاد مردمان همه از دست دشمن است |
ظل ممدود خم ظلف تو ام بر سر باد |
طاعت ان نیست که بر خاک نهی پیشانی |
ثاقبا بخت چنین خواست که من خوار شوم |
برو ای گدای مسکین در خانه علی زن |
عشق آمد و گرد فتنه بر جانم بیخت عقلم شد و هوش رفت و دانش بگریخت زین واقعه هیچ دوست دستم نگرفت جز دیده که هر چه داشت بر پایم ریخت غ |
اکنون ساعت 06:22 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)