مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست
تا کنم جان از سر رغبت فدای نام دوست |
توبه کردم که نبوسم لب ساقی و کنون
میگزم لب که چرا گوش به نادان کردم |
ماهم این هفته برون رفت و به چشم سالیست
حال هجران تو چه دانی که چه مشکل حالیست |
تاب بنفشه میدهد طره مشک سای او پرده غنچه میدرد خنده دل گشای او |
وصال او ز عمر جاودان به
خداوندا مرا آن ده که آن به |
هوای منزل یار آب زندگانی ماست صبا بیار نسیمی ز خاک شیرازم |
مشنو سخن خصم که بنشین و مرو
بشنو ز من این نکته که برخیز و بیا |
از صبا پرس که ما را همه شب تا دم صبح
بوی زلف تو همان مونس جان است که بود |
دوش وقت سحر از قصه نجاتم دادند
و اندرآن ظلمت شب آب حیاتم دادند بیخود از شعشعه ی پرتو ذاتم کردند باده از جام تجلی صفاتم دادند چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی آن شب قدر که یان تازه براتم دادند |
در عشق خانقاه و خرابات فرق نیست
هر جا که هست پرتو روی حبیب هست |
اکنون ساعت 11:17 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)