behnam5555 |
11-28-2013 06:13 PM |
زندگی نامه حضرت سلمان فارسی
زندگی نامه حضرت سلمان فارسی
( 2 )
کوتاه و گویا
در میان پیروان رسول خدا(ص)، بعد از علی(ع)، سلمان فارسی برترین و دانشمندترین و پرهیزگارترین مسلمان جهان است.
سلمان فارسی، از مفاخر بزرگ ملی و دینی کشور ایران شمرده میشود.
سلمان فارسی، الگوی یک مسلمان کمالجو، وارسته و خودساخته است.
اخلاص و پارسایی سلمان فارسی تا جایی است که مورد ستایش پیامبر و ائمه(ع) قرار گرفته است.
سلمان، به برکت گوهر وجودی محمد(ص)، محمدی شد و نشان افتخار «اهلبیت» گرفت.
سلمان فارسی، نمونه اعجابانگیز تکامل معنوی انسان آزاد و حقیقتجو است.
سلمان چه در زمان حیات پیامبر و چه پس از رحلت او، همواره مدافع آن حضرت و خاندان رسالت بود.
در ایمان محکم و استوار سلمان همین بس که در مدت عمر طولانی خود، اندکی از مسیر مسلمانی و سیره رسول خدا(ص) منحرف نشد.
آوردهاند که ...
درس فروتنی
رفتار سلمان، چنان متواضعانه و زندگیاش چنان ساده بود که غریبهها، هرگز درنمییافتند که او حاکم شهر است. روزی سلمان، در راه میرفت. مردی را دید که از شام میاید و بار خرما و انجیر به دوش دارد. مرد شامی که از به دوش کشیدن بار سنگین، خسته شده بود، با دیدن سلمان که ظاهری ساده و فقیرانه داشت، به خیال اینکه او باربر است، صدایش کرد تا در رساندن بار به مقصد، به او کمک کند و اجرتی بگیرد.
سلمان بار را به دوش گرفت و همراه مرد شامی به راه افتاد. مردم در برخورد با سلمان سلام میکردند و از او به عنوان امیر یاد میکردند و عدهای به سرعت به طرف سلمان آمدند تا بار را از او بگیرند. مرد غریب شامی که تازه فهمیده بود این عابر و رهگذر، امیر مدائن، سلمان فارسی است، با وحشت و خجالت و عذرخواهی فراوان برای گرفتن بار از امیر، پیش آمد، ولی سلمان قبول نکرد و گفت: «باید بار را تا مقصد برسانم!...».
آنگاه فرمود: «در این حمل بار سه ویژگی وجود دارد و به همین سبب من این بار را برایت حمل کردم. نخست اینکه کبر را از من دور میکند دوم اینکه یکی از مسلمانان را در مورد حاجتی که داشته یاری کردهام و سوم اینکه اگر من این بار را برایت نمیآوردم، ممکن بود فرد دیگری که از من ضعیفتر است، ناگزیر شود این بار را حمل کند».[10]
انفاق در راه خدا
روزی پیامبر اکرم(ص) یک درهم به سلمان و یک درهم به ابوذر داد. سلمان درهم خود را انفاق کرد و به بینوایی بخشید، ولی ابوذر با آن لوازمی خرید. روز بعد پیامبر دستور داد آتشی افروختند. سنگی نیز روی آن گذاشتند. همین که سنگ گرم شد و حرارت و شعلههای آتش در سنگ اثر کرد، سلمان و ابوذر را فراخواند و فرمود: «هر کدام باید بالای این سنگ بروید و حساب درهم دیروز را پس بدهید.»
سلمان بدون درنگ و ترس، پای بر سنگ گذاشت و گفت: «در راه خدا انفاق کردم» و پایین آمد. وقتی که نوبت به ابوذر رسید، ترس او را فراگرفت. از اینکه پای برهنه روی سنگ داغ بگذارد و خرید خود را شرح دهد، وحشت داشت. پیامبر فرمود: «از تو گذشتم؛ زیرا حسابت به طول میانجامد، ولی بدان که صحرای محشر از این سنگ داغتر است».[11]
نامه پندآموز
سلمان زمانی که در مدائن بود، نامهای از ابودرداء دریافت کرد که در آن زمان، او از سوی عمر مسئولیت قضاوت در شام را برعهده داشت. ابودرداء در نامه نوشته بود: سلام بر تو، بعد از آنکه از همدیگر جدا شدیم، خداوند ثروت و فرزندانی به من بخشیده است و در سرزمین مقدس (شام و بیتالمقدس) سکونت کردهام. سلمان در پاسخ او چنین نوشت: «سلام بر تو، برای من نوشتهای که خداوند ثروت و فرزند به تو بخشیده است، ولی بدان که سعادت در افزایش ثروت و فرزند نیست، بلکه سعادت در افزایش بردباری است. همچنین آنگاه که علم تو برایت سودمند باشد.
نوشتهای که در آن سرزمین مقدس (بیتالمقدس و اطراف آن) زندگی میکنی، ولی این را بدان که سرزمین برای کسی جانشینِ عمل نمیشود. کارهای نیک انجام بده، آنگونه که گویی عمل خود را میبینی. خودت را آماده مرگ کن، گویا که در حال مرگ هستی و باید از این دنیا بروی.» سلمان حکیم در نامه دیگری برای ابودرداء چنین نگاشت: «زمین کسی را مقدس نمیکند، بلکه رفتار انسان است که به او قداست میبخشد».[12]
نظر شما چیه؟
1.مستشرقان چه شبهات و تحریفاتی نسبت به شخصیت سلمان و نقش او وارد کردهاند و دلیل آن چیست؟
2.سلمان فارسی در زمان خلفای راشدین چه فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی داشت؟
3.چرا سلمان فارسی در جنگهای بدر و احد شرکت نکرد؟
4. دلیل برتری سلمان در بین صحابه پیامبر، پس از امام علی(ع) چیست؟
5. سیره و رفتار سلمان با مردم در زمانی که والی مدائن بود چگونه بود؟
6. ویژگیهای حکومت سلمان در مدائن چه بود؟
نظر ما اینه...
سزاوار است برنامهسازان ارجمند به محورهای زیر توجه فرمایند:
الف) زندگی سلمان فارسی پیش از اسلام آوردن:
ـ زادگاه، تبار و خانواده سلمان
ـ دوران کودکی و نوجوانی سلمان
ـ محیط خانوادگی، اجتماعی و دینی او
ـ آشنایی او با ایین مسیحیت
ـ ترک وطن و مهاجرت او
ب) زندگی سلمان فارسی پس از اسلام آوردن:
ـ آشنایی سلمان با پیامبر و اسلام
ـ چگونگی اسلام آوردن او
ـ ویژگیها و فضیلتهای برجسته سلمان
ـ نقش سلمان در جنگها
ـ سلمان و حکومت مدائن و سیره مدیریتی او
ـ حکایاتی از زندگی سلمان
ـ سخنان حکمتآمیز سلمان
ـ جایگاه سلمان نزد پیامبر و اهل بیت(ع)
ـ خدمات سلمان به اسلام و نقش او در توسعه اسلام
ـ وفات سلمان فارسی
کتابستان
1.عاملی، سید جعفر مرتضی، سلمان فارسی، ترجمه: سید محمد حسینی، قم، جامعه مدرسین، 1370.
2. صادقی اردستانی، احمد، سلمان فارسی، استاندار مدائن، قم، دفتر تبلیغات، 1376.
3. ماهرویی، محمدرضا، سیمای سلمان فارسی، قم، معارف، 1382.
4. محدثی، جواد، آشنایی با اسوهها: سلمان فارسی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی،.
5. سبیتی، عبدالله، سلمان فارسی، ترجمه: اسماعیل عبادی، اصفهان، محبان، 1385.
6. جعفری، حسین، مهاجر حقیقت: پژوهشی در زندگانی سلمان فارسی،قم، مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما، 1385.
7. مهاجرانی، سید عطاءالله، بررسی سیر زندگی و حکمت و حکومت سلمان فارسی، تهران، اطلاعات، .
8. مجیب مصری، حسین، سلمان فارسی در ترازوی ادب و تحقیق، ترجمه: حسین یوسفی آملی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1373.
9. قدیانی، عباس، اسوههای ایثار: نگاهی به زندگانی سلمان فارسی، تهران، فردابه، 1381 .
10.زرگری نژاد، غلامحسین، سلمان فارسی، تهران، همراه، 1375.
پینوشتها:
[1]. کهف: 28.
[2]. طبرسی، مجمعالبیان، قم، ناصرخسرو، 1418 هـ .ق، ج 5 و 6، صص 717 و 718.
[3]. محمد محمدی ریشهری، میزانالحکمه، ترجمه: حمیدرضا شیخی، قم، دارالحدیث، 1379، ج 9، ح 15169.
[4]. همان، ج 8، ح 13096.
[5]. حسین بن محمدتقی نوری، نفس الرحمن فی فضائل سلمان، تحقیق: جواد قیومی، تهران، آفاق، 1411 هـ .ق.
[6]. احمد بن عبدالله ابونعیم، حلیه الاولیاء، بیروت، دارالکتاب العربی، 1407 هـ .ق، ج 1، صص 206 و 207.
[7]. حسین جعفری، مهاجر حقیقت، قم، مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما، 1385، صص 29 ـ 40.
[8]. جواد محدثی، سلمان فارسی، قم، دفتر تبلیغات، 1371،صص 15 ـ 24.
[9]. همان، صص 46 ـ 54.
[10]. جواد محدثی، آشنایی با اسوهها: سلمان فارسی، همان، ص53.
[11]. همان، ص 125؛ به نقل از: موسی خسروی، پند تاریخ، ج 1، ص 190.
[12]. مهاجر حقیقت، ص 124.
------------------------------------
سلمان فارسي و پيدايش تشيع در ايران
در اين مقاله، سعي بر آن است كه با بررسي منابع تاريخي مربوطه، به اين حقيقت پي ببريم كه: سلمان فارسي عليه السلام، بعنوان اصليترين عامل در پيدايش و گسترش تشيع مردم ايران، نقش ايفا كرده است.سلمان فارسي، بزرگترين صحابي پيامبر اسلام، و مهمترين مدافع حقانيت تشيع، شخصيتي است كه در نوع خود، در تاريخ اسلام، و در بين مسلمانان، بي نظير. و عقل سليم به خود اجازه نخواهد داد كه مانندي براي اين حقيقت تاريخ، تصور كند. بهمين دليل است كه بعضي او را افسانه، اسطوره، و يا داراي شخصيتي پيچيده خواندهاند
جالب آنست كه بعضي از اعراب ناسيوناليست، باوري به وجود اين حقيقت ندارند، چرا كه مطرح ميكنند، چطور ممكن است شخصي از موالي، بزرگ عرب شود. هر چند، بسياري از مورخان با انصاف، اين نظريات را مردود دانستهاند، و لكن، توجه به اين شخصيت كه، هر مرحله از زندگي اش، آموزه گرانبها براي مسلمانان (و غير مسلمانان) ميباشد، ناچيز، و قابل دفاع نمي باشد.
چرا كه، بقول رسول مكرم اسلام (صلي الله عليه و اله و سلم)، سلمان فارسي، دريايي است كه انتهايي ندارد كنزيست كه تمامي ندارد، و بقول دكتر شريعتي، شكي نيست كه نبودن كتاب جامعي و درست به فارسي درباره سلمان، اولين قهرمان ايراني اسلام و پيش قدم تشيع، از انحطاط فكري و اخلاقي شگفت انگيز ما حكايت ميكند. و اين قول جناب دكتر، كاملا صحيح و بجاست زيرا سلمان و حركتش، براي دست يابي به حقيقت، نمادي از التهاب و حقيقت جويي يك ملت بايد دانست كه سلمان نماينده ملت ايران است.
با اين وجود، در اين نوشتار، فقط به گوشه بسيار كوچك و ناچيز از زندگي و شخصيت اين ابر مرد تاريخ ميپردازيم، و آن، بررسي نقش سلمان فارسي عليه السلام، در پيدايش و گسترش تشيع در ايران است. ايران ما، كه در حدود 1700 سال پيش از ميلاد، دو قبيله مادي و پارسي (كه متدينان دين زرتشت بودند) به نواحي جنوبي آن كوچ، و در دشتهاي سرسبز و خرم آن ساكن و در آنجا به كشاورزي مشغول شدند. اما بعد از مدتي بر اثر اشرافيگري و فساد در دستگاه عالمان زرتشتي و طبقات حاكم و حكومت، تغيير نظر در دين خود دادند، كه اين تغييرات، تقريبا، مصادف با ورود مسلمانان به اين سرزمين مقدس شده بود.
اما، مسئله كه قابل توجه و بررسي است، وجود تشيع، در سالهاي ابتدايي ورود مسلمانان به ايران است، كه مورخين، علل مختلف و متفاوت (و بعضا ضد و نقيض) در اين مورد مطرح كردهاند. لكن، در اكثريت به نقش، سلمان فارسي اشاره نشده است، و اين غفلت، محل تامل و تعجب و سوال ميباشد، كه چطور شخصيتي مانند سلمان، با آن قدرت اسلامي و نقش شيعي، كه در قبل از مسلماني و در زمان حيات رسول اعظم، و بعد از حيات ايشان، و در فرمانروايي بر مدائن، نتوانست جزو علل مطرح در شيعه سازي مردم ايران نقش داشته باشد.
در حاليكه بعضي او را آنقدر صاحب نفوذ در اسلام و تشيع ميدانند كه او را يكي از ايدئولوژيستمنهاي اسلامي، و مأثر در شكل گيري عقايد شيعي مطرح ميكنند. هر چند، اين نگاهها، غلو آميز است ولي ميتواند خبري (كم واضح) از، عظمت تاثير او بر حركت اسلامي و شيعي داشته باشد.
بنابر اين، در اين نوشتار، براي دست يابي به مدعاي خود، چند موضوع را مورد بررسي قرار ميدهيم:
زندگاني سلمان در زمان حيات رسول صلي الله عليه و آله، كه حاوي بخشهاي مانند، سلمان قبل از اسلام، سلمان و ايرانيان در نگاه پيامبر اسلام. نقش سلمان در تاريخ اسلام. ايرانيان مسلمان در زمان حيات رسول مكرم. بررسي تاثير سلمان بر ايرانيان مسلمان آن زمان.
زندگاني سلمان در زمان امامت امير المومنين عليه السلام، كه حاوي بخشهاي مانند، سلمان بعد از شهادت رسول اعظم. سلمان و دفاع از امير المومنين. سلمان و فتح مدائن. سلمان و رهبري مدائن. سلمان و ايرانيان در ايران. سلمان و لحظات آخر حيات.
زندگاني سلمان در زمان حيات رسول صلي الله عليه و آله و سلم.
نام او، ماهو يا روزبه بن خشبوزان است و بعضي او را، فيروزان نامند. اما بعد از اسلام آوردن، به نام " سلمان " بدستور نبي مكرم اسلام عليه و آله السلام، مفتخر شد.
كنيه اش، ابو عبد الله.
محل تولد، فارس (شيراز).
ابو عبد الله، حدود 216 سال و يا 316 سال قبل از هجرت، در خانوادهي زرتشتي (كه پدر خانواده از دهقانان بود) چشم به جهان گشود. در کودکي (بدون اطلاع خانواده) بدين عيسوي گرائيد، و چون از کشيشان شنيده بود که ظهور پيغمبر تازهاي نزديک شده است، خانه پدر را ترک گفت و در پي يافتن آن پيغمبر به سفرپرداخت. چون به سوريا رسيد چندي در شام و موصل و نصيبين اقامت جست تا آنکه در بلاد عرب به اسارت بني کلب افتاد و مردي از بني قريظه او را خريد و به يثرب برد.
در اين شهر از ظهور پيغمبر آگاه شد و چون گفتهها و علائم و نشانههايي که از کشيش مراد خود شنيده بود در پيغمبر بديد بزودي اسلام آورد. رسول اکرم عليه السلام او را از خواجه اش خريد و آزاد کرد، كه از آن موقع سلمان ملازم رسول خدا و نزد ايشان صاحب منزلتي خاص شده بود.
سلمان، از آن زمان به بعد، جزو، محارم اسرار رسول خدا شد، تا حدي كه، رسول مردم را به زيارت چهره مبارك او، ترغيب ميفرمود. او و قومش (ايرانيان) را، مصداق و يا شأن نزول آيات معرفي ميفرمود. و آنقدر براي او ارزش قائل شد كه، عهدنامه در آزادي خانواده او نوشت. همه اين توجهات به يك سو، كسب مدال " منّا اهل البيت " از سوي ديگر، كه شايان توجه عظيمي ست (و شيرينتر، شأن صدور اين سخن گرانبهاست).
با اين اوصاف، سلمان بعنوان بزرگترين صحابي رسول خدا به همهي مسلمانان معرفي شد. اين همه، نقش او را در جامعه نو پاي ديني، كه در مدينه متولد شده بود، سنگينتر ميسازد. تا جائيكه، مهمترين مشاورات رسول با او انجام مي شد.
مانند کندن خندق در جنگي که در تاريخ اسلام به غزوه خندق معروف است (كه بعضي از مورخين مطرح كردهاند كه، اين روش مقابله با دشمن را او در ايران، تجربه كرده بود).
ارتباط با اديان مختلف به دستور رسول، براي پيشبرد اهداف اسلام.
ارتباط با ايرانيان، به طوريكه، ترجمه بخشي از قرآن شريف، را به پيشنهاد هموطنان خود، و با مساعدت و موافقت نظر رسول گرامي اسلام، بر عهده گرفت.
و همينطور، ترجمه و مديريت نامههاي رسول به ايرانيان و بالعكس.
و همچنين، منزل و خانه او، محل استراحت و تجمع ايراينان (چه مسافر به مدينه و چه غير مسافر).
شايان ذكر است كه، ايرانيان مسلمان در آن زمان (حيات رسول)، يا در مدينه حضور داشتند (كه نوعا كنيز و بنده و از موالي بودند) مانند ام الفارسيه (اولين زن مسلمان ايراني كه سلمان را در بدو ورود به مدينه، براي تشرف به محضر رسول راهنمايي كرد)، ابو شاه (كه طبق نقل تاريخ، در پاي منبر رسول عليه السلام نشسته بود كه بعد از پايان سخنان ايشان، خواست كسي از حاضرين متن سخنراني را برايش بنويسد)، جوان ايراني كه در جنگ احد شركت كرده بود، زاذان (از مريدان امير المومنين عليه السلام، و از خدمتكاران سلمان در مدائن) و....
و يا در خارج مدينه بودند (ولي ارتباطات خود را از زمان مسلماني به بعد حفظ كردند) مانند ايرانيان مقيم يمن (به رهبري باذان بن تيجان)، ايرانيان در ايران و عراق (از قبيل قبيله عبد القيس، كه از مواليان بودند).
اما نكته قابل تامل آنست كه آيا سلمان فارسي با آن مقام و جايگاهي كه در بين مسلمانان پيدا كرده بود، ميتواند با اين ايرانيان، هيچگونه ارتباطي نداشته باشد. و همچنين، آيا اين ارتباط قابل حدس تقريب به واقعيت، ميتواند يك ارتباط معمولي مانند دو شخصي كه در يك امري مانند ايرانيت و يا مسلمانيت، مشتركند، برقرار باشد.
و آيا، اين ارتباط نميتواند، يك ارتباط و رابطه، كليدي و اصلي براي رشد اسلاميت در بين ايرانيان آنزمان داشته باشد؟ لذا با تقريب به يقين، شكي در اين تاثير نيست. بهمين لحاظ، نام سلمان بعنوان شيعيان اولي و اصيل، و تا جائيكه شيعه در زمان حيات رسول، به ايشان و افرادي مانند اباذر و مقداد شناخته ميشد.
پس آيا ممكن است اسلامي كه سلمان فارسي عليه السلام، به هموطنان خود معرفي ميكند، مثلا در ترجمه قرآن، در تبليغ اسلام به ايرانياني كه، شايد زرتشتي و يا اصلا ديني نداشته باشند، شيعي، و با هدايت و رهبري، رسول مكرم (كه اولين شيعه و بنيانگذار شيعه است) و امير المومنين عليهم السلام نباشد؟ لذا بنظر نگارنده، با مختصر اطلاعات بدست آمده، اين امر تقريب به محال ميباشد. هر چند در منابع تاريخي ارتباطي قابل انتظار، بين سلمان و ايرانيان مسلمان آنزمان، كه قابل توجه باشد، مطرح نشده ولكن اين حدسيات، به انسان كمك ميكنند كه تاملات تاريخي خود را عمق ببخشد.
|