مرا چشمي است خون افشان ز دست آن كمان ابرو
جهان بس فتنه خواهد ديد از آن چشم و از آن ابرو |
خم ابروی تو در صنعت تیر اندازی
برده از دست هر آنکس که کمانی دارد |
از خم ابروی توام هیچ گشایشی نشد
وه که دراین خیال کج عمر عزیز شد تلف |
مي مالم اين دو چشم که خواب است يا خيال
باور نميکنم عجب اي دوست کاين منم |
خواب مرا ببسته ای نقش مرا بشسته ای
از همه ام گسسته ای بی تو بسر نمی شود |
گفتمش نقاش را، نقشی بکش از زندگی
با قلم نقش حبابی بر لب دریا کشید |
خيز تا بر کلک آن نقاش جان افشان کنيم
کاين همه نقش عجب در گردش پرگار داشت |
دیدیآن ترک خطا دشمن جان بود مرا گرچه عمری به خطا دوست خطابش کردممنزل مردم بیگانه چوشد خانه ی چشم آنقدر گریه نمودم که خرابش کردمزندگی کردن من مردن تدریجی بودآنچه جان کند تنم عمر حسابش کردم |
ترک عاشق کش من مست برون رفت امروز
تا دگر خون که از دیده روان خواهد بود |
چشمت به غمزه ما را خون خورد میپسندی
یارا وفا نباشد خون ریز را حمایت |
اکنون ساعت 02:29 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)