پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   مشاعره با شعر نو (http://p30city.net/showthread.php?t=4040)

افسون 13 07-20-2012 11:15 AM

محبوب خوب من
من عازم نبردم
گفتی وداع؟
هرگز
دشمن وداع آخر خود را
بایست کرده باشد
من از نبرد پیش تو بر می گردم

10691 07-21-2012 03:18 PM

مرگ پایان کبوتر نیست.



نمیشه مشاعره با حروف انتخابی باشه؟اینجوری همش میشه ت د م

ساقي 07-21-2012 04:03 PM

اینجا مشاعره با شعر نو هست
میتونی شعرهای انتخابیت رو طوری انتخاب کنی
که حرف اخر متفاوت باشه ..
مشاعره با حروف انتخابی هم داریم
میتونیددر اونجا با حرف دلخواهت مشاعره کنی :53:

yad 07-21-2012 05:18 PM

یاد می‌گیری که بوسه‌ها قرارداد نیستند
و هدیه‌ها، عهد و پیمان معنی نمی‌دهند.

و شکست‌هایت را خواهی پذیرفت
سرت را بالا خواهی گرفت با چشم‌های باز
با ظرافتی زنانه و نه اندوهی کودکانه

و یاد می‌گیری که همه‌ی راه‌هایت را هم‌امروز بسازی
که خاک فردا برای خیال‌ها مطمئن نیست
و آینده امکانی برای سقوط به میانه‌ی نزاع در خود دارد
کم کم یاد می‌گیری
که حتی نور خورشید می‌سوزاند اگر زیاد آفتاب بگیری.

بعد باغ خود را می‌کاری و روحت را زینت می‌دهی
به جای این‌که منتظر کسی باشی تا برایت گل بیاورد.

و یاد می‌گیری که می‌توانی تحمل کنی...
که محکم هستی...
که خیلی می‌ارزی.

و می‌آموزی و می‌آموزی

با هر خداحافظی
یاد می‌گیری.


افسون 13 07-21-2012 05:51 PM

یک شعر تازه دارم ، شعری برای دیوار
شعری برای بختک ، شعری برای آوار
تا این غبار می مرد ، یک بار تا همیشه
باید که می نوشتم ، شعری برای رگبار

10691 07-23-2012 06:36 PM

راست آمد گفته ی سیمرغ
از پس هفتاد روز و شب گذشتن از میان دشت آتشزا
از پس هشتاد روز و شب گذشتن از میان سرزمین سوزن و خارا
ناجی اعظم تو بودی
رهنمایم شو به سوی شهرهای کامرانی

افسون 13 07-23-2012 07:54 PM

یک عمر تو را به هر کجایی بردم
هر لحظه گذشت بی تو من نشمردم
حالا تو بمان و قصه ات راحت باش
از بس نرسیدم به تو آخر مُردم

yad 07-23-2012 09:14 PM

می خواهم صدایت را بشنوم

تو باغبان صدایت بودی

و خنده ات

دسته ی کبوتران سفیدی

که به یک باره پرواز می کنند .

تو را دوست دارم

چون صدای اذان در سپیده دم

چون راهی که به خواب منتهی می شود

تو را دوست دارم

چون آخرین بسته ی سیگاری در تبعید .


10691 07-23-2012 11:22 PM

در دل من چیزی است
مثل یک بیشه نور مثل خواب دم صبح
و چنان بی تابم
که دلم می خواهد بدوم تا ته دشت
بروم تاسر کوه

افسون 13 10-16-2012 12:52 PM

هر چند عاشقان قدیمی از روزگار پیشین تا حال
از درس و مدرسه از قیل و قال
بیزار بوده اند ، اما ...

اعجاز ما همین است :
ما عشق را به مدرسه بردیم
در امتداد راهرویی کوتاه
در یک کتابخانه ی کوچک
بر پله های سنگی دانشگاه
و میله های سرد و فلزی
گل داد و سبز شد ...


اکنون ساعت 05:05 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)