جاه دنیا سر به سر نوک سنان و خنجر است پا بدین ره کی نهد آنرا که چشمی بر سر است سر به بالین چون نهد آنرا که دردی در دلست خواب شیرین چون کند آن را که شوری در سر است خ |
خوش بود گر محک تجربه آید به میان |
داند آنکس که ز دیدار تو برخوردار است که خرابات و حرم غیر در و دیوار است الف |
آدمی در عالم خاکی نمی آید بدست |
گر نقاب از رخ آن صنم گیرد ماه و خورشید را عدم گیرد ور به بتخانه پرتو اندازد بتکده رونق حرم گیرد ب |
بر درگه دوست هر که صادق برود |
خورده ام تیر فلک باده بده تا سر مست |
جایی که به طاعات مباهات توان کرد محراب صنم قبله ی حاجات توان کرد ح |
حدیث نیک و بد ما نوشته خواهد شد |
غم عشق تو ای حور پریزاد ز غمهای جهانم کرد آزاد چه غم از خاطرت رفتم و لیکن غمت ما را نخواهد رفت از یاد ف |
فتنه میبارد ازین سقف مقرنس برخیز |
پیر پیمانه کش من که روانش خوش باد |
وانگهم در داد جامی کز فروغش بر فلک |
شوری نه چنان گرفت ما را کز دست توان گرفت ما را ما هیچ گرفتهایم از او او هیچ از آن گرفت ما را س |
سبوکشان همه در بندگیش بسته کمر |
هر آنگه که موی سیه شد سپید |
فاتحهای چو آمدی بر سر خستهای بخوان |
قدر و بهای مرد نه از جسم فربه است |
باز آ باز آ هر آنچه هستی باز آ گر کافر و گبر و بت پرستی باز آ این درگه ما درگه نومیدی نیست صد بار اگر توبه شکستی باز آ آ |
آن دل که به یاد تو نباشد دل نیست |
خاکی که به زیر پای هر نادانی است کف صنمی و چهرهی جانانی است هر خشت که بر کنگره ایوانی است انگشت وزیر یا سلطانی است ع |
عجبت نیاید از من سخنان سوزناکم عجب است اگر بسوزم چو بر آتشم نشانی؟ سعدی ز |
ز غفلت با تبه کاری به سر بردم جوانی را |
یا رب سببی ساز که یارم به سلامت |
تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم |
خدا را بر آن بنده بخشایش است |
شکست شیشه ی دل را مگو صدایی نیست |
کی رفته ای زدل که تمنا کنم ترا |
ان شب که همه میکده ها باز شوند |
قدم از راه طلب باز کشیدیم بس است |
فردا که به محشر اندر آید زن و مرد وز بیم حساب رویها گردد زرد من حُسن ترا به کف نهم پیش روم گویم که حساب من ازین باید کرد ب |
به پایان تا رسد یک شمع صد پروانه می سوزد |
خواهی که ترا دولت ابرار رسد مپسند که از تو بر کس آزار رسد از مرگ میندیش و غم رزق مخور کین هر دو به وقت خویش ناچار رسد ع |
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را |
یا رب مکن از لطف پریشان ما را هر چند که هست جرم و عصیان ما را ذات تو غنی بوده و ما محتاجیم محتاج به غیر خود مگردان ما را ه |
هر شبی گویم که فردا ترک این سودا کنم |
دانی ز چه رو خانه حق گشته سیه پوش |
طوطیان در شکرستان کامرانی کنند |
زلف خاتون ظفر شیفته ی پرچم توست دیده ی فتح ابد عاشق جولان تو باد ر |
رفتم ، رفتم تا شویم دست از رسوایی |
اکنون ساعت 06:26 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)