صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست
بیار تحفه ای از گیسوی معنبر دوست |
به امید آنکه شاید برسد به خاک پایت
چه پیامها سپردم همه سوز دل صبا را |
از پادشاه و گدا فارغم بحمدالله
گدای خاک در دوست پادشاه من است |
چو در گلزار اقبالش خرامانم بحمدلله
نه میل لاله و نسرین نه برگ نسترن دارم |
در نهانخانه عشرت صنمی خوش دارم
کز سر زلف و رخش نعل در آتش دارم |
دوش بی روی تو آتش به سرم بر میشد
و آبی از دیده میآمد که زمین تر میشد تا به افسوس به پایان نرود عمر عزیز همه شب ذکر تو میرفت و مکرر میشد |
بازار شوق گرم شد آن سرو قد کجاست
تا جان خود بر آتش رویش کنم سپند |
با خویشتن همیبرم این شوق تا به خاک
وز خاک سر برآرم و پرسم نشان دوست |
ای دوست به پرسیدن حافظ قدمی نه زان پیش که گویند که از دار فنا رفت |
دل رفت و دیده خون شد و جان ضعیف ماند
وان هم برای آن که کنم جان فدای دوست |
اکنون ساعت 06:20 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)