هر روز دلم به زیر باری دگر است در دیدهٔ من ز هجر خاری دگر است ق |
قسم به حشمت و جاه و جلال شاه شجاع |
فردا که ازین دیر فنا درگذریم با هفت هزار سالگان سر بسریم ک |
کوتاه گشت از همه جا رشته امید |
مهمان تو خواهم آمدن جانانا متواریک و ز حاسدان پنهانا خالی کن این خانه ، پس مهمان آ با ما کس را به خانه در منشانا ل |
لبش میبوسم و در میکشم می |
بر تافت عنان صبوری از جان خراب شد همچو ر کاب حلقه چشم از تب و تاب دیگر چو عنان نپیچم از حکم تو سر گر دولت پابوس تو یابم چو رکاب ن |
نکوهش مکن چرخ نیلوفری را |
تو را با عشق پیوندیست معمایی طلوع صبح لبخندت تماشاییست ع |
عاشقی شیوه ی رندان بلا کش باشد |
نیکی و بدی که در نهاد بشر است شادی و غمی که در قضا و قدر است با چرخ مکن حواله کاندر ره عقل چرخ از تو هزار بار بیچاره تر است و |
وصال او ز عمر جاودان به |
لطفیست که میکند غمت با دل من ورنه دل تنگ من چه جای غم تست ه |
هاتف آن روز به من مژده این دولت داد |
چون کبک خرامنده به صد رعنایی میرفت و ز خاک قدمش جان میریخت ج |
جوانی شمع ره کردم که جوییم زندگی را |
دوزخ شرری ز آتش سینهٔ ماست جنت اثری زین دل گنجینهٔ ماست فارغ ز بهشت و دوزخ ای دل خوش باش با درد و غمش که یار دیرینهٔ ماست ح |
حسب حالی ننوشتی و شد ایامی چند
محرمی کو که فرستم به تو پیغامی چند ف |
فرانک کشتن عشقی نه آیین مسلمانیست :)
بت لیلی وشان بگذر از این مجنون غمخوارت ت |
تا به فراق خو کنم صبر و قرار کو ؟ |
خوش آنکه ز نور او دمد صبح یقین ما را برهاند ز ظلام شک ما ع |
عکس روی تو چو در آینه جام افتاد |
از دی که گذشت هیچ از او یاد مکن |
محبت آتشی در جانم افروخت که تا دامان محشر بایدم سوخت عجب پیراهنی بهرم بریدی که خیاط اجل میبایدش دوخت ن |
نهال عشق نشاندم به دل چه دانستم |
یکی درد و یکی درمان پسندد یکی وصل و یکی هجران پسندد من از درمان و درد و وصل و هجران پسندم آنچه را جانان پسندد غ |
غبار خط بپوشانید خورشید رخش یارب |
صدای چاوشان مردن آیو به گوش آوازه ی جان کندن آیو رفیقان میروند نوبت به نوبت وای آن ساعت که نوبت وامن آیو ع |
عمری ست پادشاها کز می تهی ست جامم |
کس به دور نرگست طرفی نبست از عافیت به که نفروشند مستوری به مستان شما گ |
گویند سنگ لعل شود در مقام صبر |
یا رب آن آهوی مشکین به ختن بازرسان وان سهی سرو خرامان به چمن بازرسان الف |
ایام زمانه بر کسی دارد ننگ |
سیاهی دو چشمانت مرا کشت درازی دو زلفانت مرا کشت به قتلم حاجت تیر و کمان نیست خم ابرو و مژگانت مرا کشت ش |
شرح داغ دل پروانه چو گفتم با شمع |
صفا هونم صفا هونم چه جابی که هر یاری گرفتم بیوفا بی بشم یکسر بتازم تا به شیراز که در هر منزلی صد آشنا بی ب |
باز آی و بر چشمم نشین ای دلستان نازنین |
پسندی خوار و زارم تا کی و چند پریشان روزگارم تا کی و چند ته که باری ز دوشم برنگیری گری سربار بارم تا کی و چند ث |
ثمر نخل وجودم همه اشک است حکیم |
جدا از رویت ای ماه دل افروز نه روز از شو شناسم نه شو از روز وصالت گر مرا گردد میسر همه روزم شود چون عید نوروز چ |
اکنون ساعت 03:41 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)