پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر و ادبیات (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=49)
-   -   کشکول نکته ها (http://p30city.net/showthread.php?t=29575)

behnam5555 01-07-2014 02:04 PM

نوروز در تقویم

گاهشماری هخامنشیان از نوروز

ازگاهشماری های کهن ایران، چیز زیادی نمی دانیم؛ دانسته هایمان در این باره پراکنده و پندارهایمان گوناگون است. هخامنشیان که بزرگترین شاهنشاهی جهان باستان را شکل دادند، بسیار چیزها را از ملل تحت فرمان خود اقتباس کردند و از جمله آن ها یکی هم سال شماری خورشیدی بود که احتمالا پس از تصرف مصر بدست کمبوجیه (۵۲۹ تا ۵۲۲ پیش از میلاد) از مصری ها آموختند.
با این حال، تا پیش از آن که کتیبه بیستون اثر داریوش بزرگ (۵۲۱ تا ۴۸۶ پیش از میلاد) خوانده شود، آگاهی درباره گاهشماری هخامنشی اندک بود، اما وقتی کتیبه بیستون در سده ۱۹میلادی خوانده شد، نام ۹ ماه از سال روشن گردید و نام سه ماه دیگر نیز که به سبب مخدوش بودن بخش هایی از کتیبه آشکار نبود، با کشف الواح تخت جمشید هویدا شد.حالا می دانیم که نام ماهها در تقویم هخامنشی، با نام های اوستایی که در دوره اشکانی و ساسانی رواج داشت (حمل، اردیبهشت، خرداد، تیر ... ) فرق می کرد؛ مثل اودکن ئیش که برابرحمل بود و ثور واهر که با اردیبهشت همزمان بود.
همچنین روز نخست سال برابر بود با آغاز پاییز و این سنتی بود که هخامنشیان از بابلی ها به ارث برده بودند. در بابل همچنین، آغاز زمامداری شاهان، مبدأ تاریخ بود و چون از مبدأ تاریخ هخامنشیان آگاهی چندانی نداریم، برخی پژوهشگران احتمال داده اند که هخامنشیان نیزمانند بابلی ها ، آغاز سلطنت شاهان را مبدأ تاریخ قرار می دادند.
http://i56.tinypic.com/2rqczut.jpg

ساسانیان؛ تقویم سال های ۱۳ ماهه

دقیقا نمی دانیم که ماههای اوستایی چه زمانی متداول شد، اما قطعا از سده اول میلادی به بعد، رواج کامل داشت. تقویمکه سلوکیان، یعنی جانشینان اسکندر، در سرزمین فارس و خراسان جاانداختند، مثل تقویم یونانی ها بر مبنای سال قمری بود. مبدأ را هم سال ۳۱۲ پیش از میلاد ، یعنی سال بنیاد سلسله سلوکی قرار داده بودند.هنگامی که اشکانیان، سلوکیان را از سرزمین های فارس و خراسان بیرون راندند، سال شمسی جایگزین سال قمری شد و مبدأ تاریخ را هم سال ۲۴۷ پیش از میلاد تعیین کردند؛ زیرا در این سال، تیرداد اول برسلوکوس دوم پیروز شد و سلسله اشکانی قوام پیدا کرد.
ساسانیان نیز، سال شمسی را اساس گاهشماری خود قرار دادند، اما از آنجا که سال مداری یا حقیقی ۳۶۵ روز و ۵ ساعت و ۴۸ دقیقه و ۴۹ ثانیه است و سال عرفی ساسانیان، سرراست ۳۶۵ روز بود، هر ۴ سال یک بار، سال عرفی از سال حقیقی یک روز عقب می افتاد و نوروز با اول حمل برابری نداشت . همچنین هر ۱۲۰ سال یک بار ، سال عرفی یک ماه از سال حقیقی عقب تر بود. بنابراین منجمان ساسانی تصمیم گرفتند پس از گذشت ۱۱۹ سال، صد و بیستمین سال را ۱۳ ماهه حساب کنند تا مشکل حل شود.
مبدأ تاریخ ساسانیان، جلوس اردشیر بابکان بر تخت شاهی بود، ( ۲۲۶ میلادی ) اما در اواخر دوره ساسانی، جلوس یزدگرد سوم، آخرین شهریار این سلسله مبدأ قرار گرفت که با سال ۱۱ هجری قمری برابر بود. بنابراین تقویمی که ساسانیان برای مردمان پس از اسلام به ارث گذاردند، تقویم یزدگردی نام داشت. ( این تقویم با تقویم دیگری موسوم به یزدگردی قدیم که مربوط به بابلی هاست فرق دارد و درآن تقویم ، یزدگردی به معنای خدایی و ربانی است.

تقویم هجری قمری؛ داده اسلام

با آمدن اسلام ، اگر نگوییم تقویم خورشیدی ، زیرا که رواج گسترده خود را نسبت به تقویم قمری از دست داد. تقویم قمری زاییده اسلام نبود، هم ایاییان از دوران کهن با آن آشنایی داشتند و هم پیش از پیدایش اسلام در جزیره العرب متداول بود. اسلام هم نیامده بود تا به عنوان یک آیین تازه، تقویم درست کند. از این رو همان تقویم رایج جزیره العرب را پذیرفت و اعمال مذهبی را مطابق آن سامان داد؛ روزه در رمضان، حج در ذی حجه ، و نکوهش جنگ در محرم، رجب ، ذی قعده ، ذی حجه (یعنی ماههای حرام که عرب عصرجاهلیت نیز بدان پایبند بود).
لاجرم به تداول تقویم قمری گردن نهادند، وگرنه چگونه می توانستند مناسک مذهبی را در موعد خود به جا آورند؟ ضمن آن که مناسبت های دینی همچون میلاد و بعثت و وفات پیامبر و دهها رخداد مذهبی دیگر بر مبنای تقویم قمری ثبت و ضبط شد. البته با مبدأ هجرت پیامبر از مکه به مدینه. البته سال قمری به سبب کوتاه بودن ماهها، ۱۱ روز از سال شمسی کمتر است و همین یازده روز موجب شده است که تقویم ما ایرانیان با مبدأ هجرت پیامبر در سال ۱۳۸۷ باشد و تقویم اعراب با همین مبدأ در ۱۴۲۹.


تقویم جلالی؛ دقیق ترین تقویم جهان

از آنجاییکه تقویم قمری عیب و ایراد زیاد دارد که گردش ماهها در فصول یکی از آنهاست. اگرحمل همیشه در بهار است، در عوض رمضان یک زمان در چله تابستان است و زمانی دیگر در چله زمستان! برای مثال، اگر در قدیم می خواستند از کشاورزان خراج سالیانه بگیرند و مقرر میکردند که خراج در ذی القعده گرفته شود، ذی القعده یک زمان در پایان فصل برداشت واقع می شد و زمانی دیگر در آغاز کاشت. بنابراین، عجم تنها به سبب استیلای اعراب ونیز برای انجام تکالیف دینی، به تقویم قمری متوسل شدند. وگرنه حتی خلفای عباسی هم باج و خراج را مطابق تقویم شمسی می ستاندند که همان تقویم ساسانی بود و به علت عدم دقت یا غفلت در کبیسه گیری خالی از اشکال نبود .
برای رفع این اشکال، در نیمه دوم سده پنجم هجری قمری، در زمان سلطنت جلال الدین ملکشاه سلجوقی و وزارت خواجه نظام الملک توسی، گروهی از منجمان نامدار به سرپرستی حکیم عمر خیام نیشابوری، مأمور شدند که تقویم جدیدی را بر مبنای سال خورشیدی تنظیم کننداین تقویم که به تقویم جلالی معروف است، در سال ۴۷۱ هجری قمری تنظیم شد و تا به امروز، به عنوان دقیق ترین تقویم جهان که هیچ گاه از سال حقیقی عقب نمی افتد و آغاز آن دقیقا منطبق با قرار گرفتن زمین در نقطه اعتدال بهاری است، رسمیت دارد.
گذشت سال هــای دراز نه تنها از شكوهمندی سنّتهای نوروزی نكاسته بلكه روشنگر این واقعیت بوده كه بزرگ داشت نوروز و گرامی داشتن سنتهای آن با احساس و اندیشه ایرانی، پیوند ناگسستنی یافته است. عظمت و شكوه خیال انگیز این جشن ملی، پرنده فــكر انسان میهن پرست و علاقه مند به سنتهای دیرین را در عــالم بی انتهای اندیشه به پرواز در آورده و به سوی گذشته هایش می كشاند.

تقویم اویغوری؛ میراث مغولی

غیر از آن تقویمها، گاهشماری های دیگری نیز در خراسان رواج داشته اند که برخی شان هنوز به طور کامل از اذهان عمومی رخت نبسته اند. هنوز این که سال، سال میمون باشد یا خوک یا خرگوش، در شمارش دهه ها به این نامگذاری، اهمیت می دهند. این نوع نامگذاری سال، حاصل چند سده استیلای ترکان و مغولان بر ممالک فارس و خراسان است.
حیوانات در فرهنگ ترکان آسیای میانه و مغولان جایگاه درخور توجهی دارند و از دیر باز اساس معیشت این جماعت بر شبانی و رمه گردانی بوده است. بنابراین نامگذاری سال به نام حیوانات در تقویم مغولی یا اویغوری چیزعجیبی نیست. این تقویم دارای دوره های دوازده ساله به نام اسب ، گوسفند ، میمون ، مرغ ، سگ ، خوک ، موش ، گاو، پلنگ، خرگوش، سوسمار و مار است.البته اسامی اصلی ترکی است. مثلا یونت ئیل که می شود سال سگ یا سیچقان ئیل که می شود سال موش.
وقتی ناصرالدین شاه در سفرنامه فرنگستان می نویسد: "یکشنبه نهم رجب المرجب از سال جاری یعنی سیچقان ئیل ترکی ... پیش از ظهر به حمام رفتیم"، یعنی او حساب سال و ماه را به تاریخ قمری و ترکی داشته است و لابد که رعیت او هم چنین می کرده اند. کسانی که به پیشانی نوشته و پیش بینی سرشت آدمیان اعتقاد دارند، نام سال های اویغوری را به خاطر می سپارند، چون از آن طریق می توانند طبایع حیوانی را به خلقیات آدم هایی که در سال منسوب به فلان حیوان متولد شده اند، ربط دهند.شاید یکی از علل پایداری تقویم اویغوری در ایران در سده اخیر همین بوده است.

فلسفه آیین نوروز

موسم آفرینش جهان بارش باران های بهاری، برآمدن شکوفه ها و برگ آوردن درختان، طولانی شدن روزها و ساعات روشنایی، گذشتگان را بر این اعتقاد راسخ کرده بود که نوروز، زمان پیدایش و آفرینش جهان است. نیاکان اساطیری ما معتقد بودند که از اولین روز حمل، روان بهشتیان همه به این کیهان بازمی گردند و هر یک به میهن و موطن خود فرستاده می شوند. حتی دوزخیان در این روز به همراه روان بهشتیان به زمین فرستاده می شوند، مانند کسی که به سفر برود و پس از دیر زمانی به وطن خویش بازگردد.
پیشینیان در گذشته به شادی به عنوان عنصر نیرو دهنده به روان انسان، توجه ویژه ای داشتند. آنها براساس آیین زرتشتی خود چهار جشن بزرگ و ویژه تیر گان، مهرگان، سده و اسپندگان را همراه با شادی و سرور و نیایش برگزار مى کردند. در این بین نوروز بنا به اصل تازگی بخشیدن به طبیعت و روح انسان همچنان پایدار ماند. گرچه با توجه به قانون تغیر پدیده های فرهنگی، نوروز هم ناگزیر نسبت به گذشته با دگرگونی هایى همراه است.»
روز اورمزد روز نخست ماه فروردين ( حمل ) سرآغاز جشن نوروز است. براساس تقویم جمشیدی خیام نیشابوری، نوروز برخلاف ساير جشن ها به برابری نام ماه و روز بسته نیست، ازهمین رو بر ساير جشن های باستانی برتری دارد. در مورد پيدايی اين جشن افسانه های بسيار است اما آنچه به آن جنبه ی رازوارگی می بخشد، آيين های بسياری است که روزهای قبل و بعد از آن انجام میگيرند.
فلسفه نوروز برامده از آینهایی است که از هر سری که آغاز میشوند در همین یکماه نوروز، قرار دارند. نوروز هميشه و در همه جا با هيجان و شفتگی آغاز می شود، این کارحيرت انگيز ی نيست چرا که گرایش به نظم يکی از مظاهر آن است.اقوام آریایی باستان ناآرامی را ريشه ی آرامش و پريشانی را اساس سامان پذیری می دانستند. در پاره ای از مراسم نوروزی روزهای پیش از برگزاری، کمی پریشانی و درهم شدگی را به عمد بوجود می آوردند.
چنان که در رسم باز گشت ِمردگان ( از 26 اسفند تا 5 فروردين ) عقيده داشتند که فروهرها يا ارواح درگذشتگان باز می گردند، افرادی با صورتک های سياه، برای تمثيل، در کوچه و بازار به آمد و رفت می پرداختند و بدينگونه فاصله ی ميان مرگ و زندگی و هست و نيست را در هم می ريختند و قانون و نظم يک ساله را محو می کردند.
بازمانده ی اين رسم آمدن حاجی فيروز يا آتش افروز بود که تا چند سال پيش نيز ادامه داشت. از ديگر آشفتگی های ساختگی، رسم «مير نوروزی»، يعنی جا به جا شدن ارباب و بنده بود. در اين رسم به قصد تفريح کسی را از طبقه های پايين برای چند روز يا چند ساعت به سلطانی برمی گزيدند و سلطان موقت - بر طبق قواعدی - اگر فرمان های بيجا صادر می کرد، از مقام اميری برکنار می شد. حافظ نيز در يکی از غزلياتش به حکومت ناپايدار مير نوروزی گوشه ی چشمی دارد :

سخن در پرده میگويم، چو گل ازغنچه بيرون آی
که بيش از چند روزی نيست حکم مير نوروزی

behnam5555 01-07-2014 02:10 PM


مراسم های در جریان نوروز برگزار میگردد.

آیین سوری: در چهارشنبه از پسین سال
آیین گاو خنک: نیایشی برای کار دهقانی (جشن دهقان دوم نوروز)
آیین گلگردانی: دختران و نوجوانان ( پسران و دختران به سر و سیاحت در کوه و دشت ها میروند)
آیین خانه تکانی خانواده ها
آیین زیارت مردگان بازماندگان
آیین آشتی کنان؛ پوزش خواهی از رنجیدگان
آیین آراستن وپیراستن؛تن و پوشایی
آیین بزکشی و سواری؛اسپ سواری
آیین پهلوانی ورزم ورزی؛ کشتی گیری
آیین سرخپوشی؛ وسرخگذاری ( پیرهن سرخ و چمن سرخ و وطن سرخ شود) آیین سمنک پزان؛ این آیین خیلی پهنا ودامنه دارد.
آیین شاگونی؛ بدخشانیان ازیکماه پیش آمادگی میگیرند و در بامداد نوروز پس از رسم نیایش نیکخواهی برای آینده چهاروا میکشند و در شب نوروز جشن ویژه برگزار میکنند.
آیین نقش کدبانو؛ درنخستین روز نوروز، مردان، پسران ودختران نوجوان با نان ونرمی مخصوص، به عیدگاه میروند. کودکان از آنجا غرفه برمیدارند وبه اهل خانه می آورند.
آیین نیایش تندرستی؛ بزرگان به گردگاه میروند وبرای تندرستی همه مردم خویش آرزوها میکنند.
آیین نیایش به سیاووش؛ درایام کهن برای سیاووش رسم احترام بجا میکردند، اما پس از اسلام اینکار را برای رابعه بلخی، رضیه غوری و بقیه انجام میدادند.
آیین سیر نوروزی؛ همه زنان ومردان، کودکان و جوانان و مردم با آراستگی تمام به آراستگاه میروند.
آیین خواستگاری:
آیین راستکاری: که از آیین زردهشتی بزامده است.
مراسم گلگردانی یک هفته قبل از نوروز از سوی کودکان اجرا می شود. کودکان با برگزاری مراسم گلگردانی به دیگران پیام می رسانند.
دلشاد رحیمف، محقق تاجیک می گوید: "چون نوروز با بهار برابر می رسد، مژده بهار را کودکان می آرند. و آنها رسم ویژه ای دارند. کودکان به کوه و دمن رفته و از آنجا گل زردک یا سیاهگوش می چینند. سپس با گلدسته ها ده به ده می گردند و به ساکنان روستا پیام رسیدن بهار را با شعر ویژه می رسانند:

گل آوردیم از آن پایان!
خبرت می کنیم دهقان!

بده غله به گلگردان!
بهار نو مبارک باد!

ابوبکر محمد نرشخی در "تاریح بخارا" به یک آیین سغدیان ساکن شهر بخارا اشاره کرده و اسطوره سیاوش را با نوروز سغدیان ارتباط می دهد.
"چون میان سیاوش و افراسیاب بدگویی کردند، افراسیاب او را بکشت و او را در گذر کاهفروشان که آن را دروازه غوریان خوانند، دفن کردند. و مغان بخارا بدین سبب آن جای را عزیز دارند و هر سالی هر مردی آنجا یک خروس بدو بکشند پیش از برآمدن آفتاب روز نوروز.
و مردمان بخارا را در کشتن سیاوش نوهه ها هست، چنانچه در همه ولایات معروف است و مطربان آن را سرود ساخته اند و می گویند. و قوالان آن را گیریستن مغان خوانند و این سخن زیادت و سه هزار سال است.."
به نوشته نثار شکرمحمد ف در ناحیه های بدخشان در روز نخست نوروز رسم "سرخ گذاری" رایج بوده است: "در وخان و غاران (اشکاشم) و قسمی از محلهای شغنان و راشت قلعه مرد خانه صبح بروقت روز اول نوروز زا خدیر ایام به جایی که زربید است، می رود و از آن جا چند نوده شاخ گرفته، آنها را گلبری می کند و در یگان جای سقف خانه می گذارد. پس از انجام این عمل یگان چیز (عمدتا متاع) سرخرنگ را گرفته، به بالای بام می رود و آن را در لب روزنه می گذارد. این رسم را "سرخ برآری" یا "سرخی گذاری" می گویند."
در جای دیگر، همین پژوهشگر از تازه کردن خانه ها از سوی زنان بدخشانی خبر می دهد: "تازه کردن خانه را انجام داده، یکی از زنها دو کلچه در آستین گذاشته، رویمال سرخ به سر انداخته، با کوزه برای آب به سر چشمه می رود..."
مردم شناس اکرام الدین محیی الدینف نیز از این عادت قدیمی بدخشانیان یادآور شده، می نویسد: "در صبح نوروز، در ساعت کیوان صاحب خانه در حالی که همه اعضای خانواده خوابند، برخواساته نماز می خواند و سعی می کرد که آیینهای سنتی را اجرا کند. او پوستینش را چپه کرده، از بالای سرش می کشید؛ تنها دو چشمش می نمود، زیرا کسی از اهل خانواده نباید روی او را ببیند و یگان لباس سرخرنگ یا پارچه متاع سرخ را گرفته، از خانه بیرون می رفتو او به طرف آفتاب برا (شرق) رفته، متاع سرخ (یا لباس و یا پارچه پلاس سرخ) را به بالای دیوار حولی یا شیگه دیوار می انداخت."
رشید قادرف، فرهنگ شناس تاجیک، می نویسد که تاجیکان دیهه های وادی کشرود (یا قشقه دریا) ازبکستان در ایام نوروز مراسم جفت برآران برگزار می کردند.
دهقانان دیهه ورغانزه آن روز بعد از دعا و فاتحه گیری به سر زمین می رفتند و به شاخهای برزه گاو روغن زغیر و به نوگ شاخها رنگ سرخ می مالیدند.
در آیین حاجی فیروز در ایران نیز حاجی فیروز با لباس سرخ در کوچه ها پیدا می شود. حلاصه، همه این نمونه ها را می توان به اسطوره سیاوش پیوند داد که در زمانهای خیلی قدیم به عنوان ایزدی پرستش می شد و با گذشت زمان طولانی دیگرگون شده و نماد سیاوش در تصورات و اساطر ایرانی از مرتبه یزدانی به درجه حماسی تبدیل یافته است.
اما در میان مردم مراسم و آیینهای مربوط به ایزد گیاهان و بازگشت فروهر او در جشن نوروز تا زمان دیرتری باقی مانده اند.
به این ترتیب، در ایام نوروز رسم و آیینهای مرموز و پراسرار خیلی زیادند که این جشن را باز هم زیباتر و شکوهمند تر می گردانند.
آشکار ساختن این رمز و رازها ما را به سوی تفهم واقعیت و ماهیت اصلی نوروز برده و به مناسبت بین انسان و طبیعت در فرهنگ مردمان ایرانی تبار روشنی می اندازد.
این رسم هم به اين نکته اشاره داردکه، در آغاز نوروز جای بود وباش، خانه ها، باغ وباغچه، بند وروزن منزل، دور وبر آشیانه و لباس و پوشاک، اگر نو اند نو واگر نو نباشند باید پاکیزه وتکانده شوند. دراین رسم و در از آنزمان تا هنوز، تمام خانه برای نظافت زير و رو می شد. در بعضی از نقاط فلات رسم بود که حتی خانه ها را رنگ آميزی می کردند و اگر ميسر نمی شد، دست کم همان اتاقی که هفت سين را در آن می چيدند، سفيد می شد. اثاثيه ی کهنه را به دور می ريختند و نو به جايش می خريدند و درآن ميان شکستن کوزه را که جايگاه آلودگی ها و اندوه های يک ساله بود واجب می دانستند.
مردم ظرف های مسين را به رويگران می سپردند. نقره ها را جلا می دادند. گوشه و کنار خانه را از گرد و غبار پاک می کردند. فرش و گليم ها را از تيرگی های يک ساله می زدودند و برآن باور بودند که ارواح مردگان فروهرها ( فروردين ) در اين روزها به خانه و کاشانه ی خود باز می گردند، اگر خانه را تميز و بستگان را شاد ببينند خوشحال می شوند و برای بازماندگان خود دعا می فرستند و اگر نه، غمگين و افسرده باز می گردند. از اين رو چند روز پیشتر در خانه مُشک و عنبر می سوزاندند و شمع و چراغ می افروختند.

آیین نیایش و آمرزش مردگان در اول نوروز

آیین نوروز برای مردگان نیز جایگاه قایل بوده است. در اولین صبح نوروز مردم به گورستان میروند، همچنان رسم بود که زن ها روز آخرين آدینه ی سال درگذر، بهترين غذا را می پختند و برگور ستان درگذشتگان می گذاشتند. این خوراکیها بیشترینه از گردو وکنجد و دانه های روغندار فراهم میشده اند. این ویژگی برخاسته از دانش حکیمانه ی رمز شناسان و پرستاران بیمارها برای تدارک خوراکیها ی پرهیزانه بوده است. شامگاه آن شب همه خانواده ها بر در خانه هایی که درآن سال درگذشته ای داشت؛ می رفتند و دعا می فرستادند. نام این رسم آن بودکه می گفتند: برای مردگان عيد گرفته اند.


آیین پیش اندیشی ونیک اندیشی

بیست روز پیشتر از نوروز، سبزه سبز می کردند، دانه ها را که عبارت بودند از گندم، جو، برنج، لوبيا، عدس، ارزن، نخود، کنجد، باقلا، ذرت و ماش وارزن، در ظرفهایی میرویاندند و به نماد شماره ی هفت، نماد هفت امشاسپند يا دوازده شماره ی مقدس برج ها در ستون هايی از خشت خام برمی آوردند و باليدن هر يک را به فال نيک می گرفتند. بدان باور بودند که آن دانه در سال نو موجب برکت و باروری خواهند بود. درهمه خانه ها و خانواده ها بطور معمول سه قاب از گندم و جو و ارزن به نماد هومت ( انديشه ی نيک )، هوخت ( گفتار نيک ) و هوورشت(کردار نيک) سبز می کردند و جان خویش و روان نياکان را موجب بالندگی و رشد آنها می دانستند.

چهارشنبه سوری

که از دو کلمه ی "چهارشنبه"منظور آخرين چهارشنبه ی سال و "سوری" که همان سوريک فارسی و به معنای سرخ باشد و در کل به معنای "چهارشنبه ی سرخ"، مقدمه جدی جشن نوروز بود. در ايران باستان بعضی از وسايل جشن نوروز از قبيل آينه و کوزه و اسفند را به يقين شب چهارشنبه سوری و از چهارشنبه بازار تهيه می کردند. بازار در اين شب چراغانی و زيور بسته و سرشار از هيجان و شادمانی بود و البته خريد هر کدام هم آيين خاصی را تدارک می ديد. غروب هنگام بته ها را به تعداد هفت يا سه (نماد سه منش نيک) روی هم می گذاشتند و خورشيد که به تمامی پنهان می شد، آن را بر می افروختند تا آتش سر به فلک کشيده جانشين خورشيد شود. در بعضی نقاط ايران برای شگون وسايل دور ريختنی خانه از قبيل پتو، لحاف و لباس های کهنه را نیز می سوزاندند.

آیین و رسم همسری

بزرگان خانواده برای همسر شدن جوانان خویش با دختر مورد نظر، نوروز را زمان ابراز آرزوی خویش در برابر آن خانواده دختر بر می گزیدند. چون فلسفه این کار وابسته بود به رسم پذیرایی و خوش سخنی خانواده ها. در نوروز هیچکس نمی بایست از نشاط و شادمانی محروم باشد؛ مگر اینکه چیزی شود که بناچار نتواند خوشنود باشد. همسر گزینی و خواستگاری در هفته اول نوروز انجام میشد. اگر موردی می آمدکه پاسخ درخواست دلخواه نمی بود، پوزش خواهی و حرمت گزاری بگونه یی انجام میشد که از آزردگی پر هیز شود.

behnam5555 01-07-2014 02:16 PM

چرا نوروز در اولين روز فصل بهار است؟
استاد محيط طباطبايـي براساس محاسبه عمر خیام گفتـه است، بايد دانست طول مدتي كه آفتـاب يك دور حــركت انتقالي خود را به دور زمين انجام مي دهد 365 و 5 ساعت و 48 دقيقه و يك ثانيه است و اين كسـر به مـرور زمان از قديـم به اين طرف مقدار آن در محاسبه تغيير پيدا كرده و هـر چـه جلوتـر آمـــده دقيقـتر شده است. در زمانهاي قديم مثلا در دوره ساساني اين كسر را 6 ساعت تمام حساب مي آوردند.

بنابراين در هر چهار سال متوالي جمـــع اين كسرهاي ساليانه به يك روز مي رسيد براي اين كه آغاز سال از آن موقع طبيعي يعني اول تابستان كه منسوب به زرتشت بــود، تـجاوز نـكند، به جاي آن كه هر چهـار سال يك روز بـه سـال چهارم، مثل اين ايام بيفزايند، و آن را كبيسه كنند، هر 120 ســال از جمع اين ربعها يك ماه درست مي كردند و به آن سال اضافه مي كردند و آن را سال كبيسه مي گفتند.
بنابراين در هـر 120 سـال از اول تـابسـتان تـا اول بـرج جوزا تغيير مكان پيدا مي كرد و در سال صد و بيستم دوباره بر مي گشت به جاي خودش. بعد از سلطنت يزد گرد و انقراض دولت ساساني، ديگر كـسي اين حساب كبيسه را نگاه نداشت در نتيجه نوروز هر 120 ســـال يك ماه جلو افتاد. تا اوايل سلطنت محمود غزنوي، اوّل فـــروردين با اوّل بــرج حمل منطبق شد و نـوروز از جـاي قـديم خــود كـه اول تابستان باشد، به اوّل حمل منطبق شد. به اين ترتيب جديد سبب ابداع وضع تازه اي در تاريــخ وقت شمار مي شد.
اوّل سال را از آغاز بهار يا اعتدال ربيع به حساب آوردند و پنـج روز به پنـجه دزديده يا خمسة مسترقـه را بر آخر اسفنـد افزودنـد. بايـد به ياد داشت كـه راه محاسبـة سال و مــاه پارسي مـانند مصري بر حسـاب ماهـي 30 روز در دوازده مـاه و پنــج روز اضافه در آخر ماه دوازدهم بود.
نوروز در فرهنگ اسلام:



اسلام كه همة رنگهاي قوميت را زدود و سنتها را دگـرگون كرد، نوروز را جلاي بـيشتري داد، شــيرازه بـست و آن را با پـشتوانه اي استوار از خطر زوال در دوران مسـلماني فارسی زبانان مـصون داشت... نوروز كه با جان مليـت ها زنـده بـود، روح مـذهب نيز گـرفت. سـنت ملـي و نژادي، با ايـمان مذهبي و عشق نيرومنـد تـازه اي كــه در دلـهاي مردم اين سـرزميـن بـرپا شـده بـود پــيوند خورد و محكم و مقدس شد."
اسلام براي هدايت ديگر اقـوام، هيچگاه بـا آداب و رسـوم آنـان بخورد خصمانه نكـرد. بـلكـه اسلام بـا شـعـار: "فبـشر عـباد الذين يستمعون القول فيتبعون احـسنـه" به آداب و رســوم و سخـنـها و عقايد نژادهاي مختلف نگريست و به گزينش آداب و رسوم آنها پرداخـت و در اين ميـان بـسيـاري آداب و سنـن پسنـديده نـوروز را پذيرفته است.

تقویم برجی؛ ابزار طالع بینی
تقویم که بیش از تقویم اویغوری برای تعیین سعد و نحس ایام و طالع بینی کاربرد داشته و دارد، تقویم برجی است. بشر از قدیم الایام ، مجموعه ای از ستارگان را به شکل حیوانات یا اشیاء تصور می کرد . نام این مجموعه ها را صور فلکی گذاشته اند و ۱۲ تا از این صور که در نوار مستدیری به پهنای ۱۷ درجه قرار گرفته اند، بروج خوانده می شوند.
خورشید در مسیر چرخش ظاهری و سالانه خود ، از برابر بروج دوازده گانه می گذرد و مدت زمانی که این گذر طول می کشد، می شود یک برج. حالا اگر آن برج یا صورت فلکی شبیه ترازو باشد، می گویند در برج میزان قرار داریم و اگر شکل کژدم باشد، گفته می شود در برج عقرب هستیم.
نام برج های سال در تقویم برجی عبارت است از حمل (گوسفند) ، ثور (گاو) ، جوزا (دوپیکر)، سرطان ( خرچنگ ) ، اسد ( شیر ) ، سنبله ) خوشه ) میزان ( ترازو ) ، عقرب ( کژدم ) ، قوس ( کمان) ، جدی (بزغاله) ، دلو (دول) و حوت (ماهی(
حمل مقارن باحمل است و ثور برابر اردیبهشت و به همین ترتیب حوت با اسفند مطابقت دارد. اما روزهای برج با روزهای ماه کمی اختلاف دارند؛ مثلا حمل یک روز ازحمل کم دارد و ۳۰ روزه است و برج دلو یا همان بهمن ماه ، ۲۹ روزه حساب می شود. اصطلاح قمر
سفره هفت سین : در عقرب که آن را بسیار شنیده ایم و گاه خود نیز به کار می بریم ، برخاسته از نظام گاهشماری برجی است و البته در تاریخ و فرهنگ و ادب فارسی اصطلاحات طالع بینانه ای از این دست ، بازتاب بسیار دارد.
در آیین های باستانی اریانا برای هر جشن «خوانى» گسترده مى شد كه دارای انواع خوراكى ها بود. خوان نوروزی «هفت سین» نام داشت و مى بایست از بقیه خوان ها رنگین تر باشد. این سفره معمولاً چند ساعت مانده به زمان تحویل سال نو آماده بود و بر صفحه ای بلندتر از سطح زمین چیده مى شد. همچنین میزدپان(MAYZADPAN) به منظور پخش کردن خوراكى ها در کنار سفره گماشته مى شد. این خوان نوروزی بر پایه عدد مقدس هفت بنا شده بود.

تقدس عدد هفت
از آیین مهر یا میتراست و به سال های دور باز مى گردد. در این آیین هفت مرحله وجود داشت برای این که انسان به مقام عالی و آسمانی برسد. پس عدد هفت از پیش از زرتشت برای انسان عزیز بوده و در آیین های مختلف و به نمادهای گوناگون دیده مى شود، مانند هفت آسمان، هفت دریا، هفت گیاه و... » همچنین اسناد تاریخی از برپایی سفره هفت سین به یاد هفت امشاسپندان خبر مى دهند؛ طبق این اسناد، هفت امشاسپندان مقدس عبارت بودند از: اهورامزدا(به معنی سرور دانا)، و هومن (اندیشه نیک )، اردیبهشت (پاكى و راستی )، شهریور (شهریاری آرزو شده با کشور جاودانی )، سپندارمزد (عشق و پارسایی )، خرداد (رسایی و کمال ) و امرداد (نگهبان گیاهان).
در بسیاری از منابع تاریخی آمده است كه «هفت سین» نخست « هفت شین » بوده و بعدها به این نام تغییر یافته است . شمع، شراب ، شیرینی، شهد (عسل)، شمشاد، شربت و شقایق یا شاخه نبات، اجزای تشکیل دهنده سفره هفت شین بودند. برخی دیگر به وجود «هفت چین» در ایران پیش از اسلام اعتقاد دارند. سخنران جامعه زرتشتی در این باره مى گوید: در زمان هخامنشیان در نوروز به روى هفت ظرف چینی غذا مى گذاشتند كه به آن هفت چین یا هفت چیدنى مى گفتند. بعدها در زمان ساسانیان هفت شین رسم متداول مردم ایران شد و شمشاد در کنار بقیه شین های نوروزی، به نشانه سبزی و جاودانگی بر سر سفره قرارگرفت. بعد از سقوط ساسانیان وقتی که مردم ایران اسلام را پذیرفتند، سعی کردند که سنت ها و آیین های باستانی خود را هم حفظ کنند. به همین دلیل، چون در دین اسلام «شراب» حرام اعلام شده بود، آنها، خواهر و همزاد شراب را كه «سرکه» مى شد انتخاب کردند و اینگونه شین به سین تغییر پیدا کرد.» بعضی نیز معتقدند در جهان فروری مبنای هفت سین را چیدن هفت سینی یا هفت قاب بر خوان نوروزی می داند كه به آن هفت سینی می گفتند و بعدها با حذف (یای) نسبت به صورت هفت سین در آمد. او عقیده دارد كه هنوز هم در بعضی از روستاهای ایران این سفره را ، سفره ی هفت سینی می گویند .


سمنک: نماد زایش و باروری گیاهان است و از جوانه های تازه رسیده گندم تهیه می شود. شيرين و كرم مانند بوده، از جوانه گندم درست می شود و نشانی از هنر والای آشپزی ایرانی است.
سیب: هم نماد باروری است و زایش. در گذشته سیب را در خم های ویژه ای نگهداری مى کردند و قبل از نوروز به همدیگر هدیه مى دادند. مى گویند كه سیب با زایش هم نسبت دارد، بدین صورت كه اغلب درویشی سیبی را از وسط نصف مى کرد و نیمی از آن را به زن و نیم دیگر را به شوهر مى داد و به این ترتیب مرد از عقیم بودن و زن از نازایی رها مى شد.
سنجد: نماد عشق و دلباختگی است.
سبزه: نماد شادابی و سرسبزى و نشانگر زندگی بشر و پیوند او با طبیعت است. سبزه كه معمولا جوانه گندم و یا عدس بوده كه نماد نوزايي و تولد دوباره است . در گذشته سبزه ها را به تعداد هفت یا دوازده ( كه شمار مقدس برج هاست ) در قاب های گرانبها سبز مى کردند. در دوران باستان در کاخ پادشاهان 20 روز پیش از نوروز دوازده ستون را از خشت خام بر مى آوردند و بر هر یک از آنها یكى از غلات را مى کاشتند و خوب روئیدن هر یک را به فال نیک مى گرفتند و بر آن بودند كه آن دانه در آن سال پربار خواهد بود. ایرانیان باستان دانه ها را كه عبارت بودند از گندم ، جو ، برنج ، لوبیا ، عدس ، ارزن ، نخود ، کنجد ، باقلا ، حاجیه ، ذرت ، و ماش به شماره ی هفت ( نماد هفت امشاسپند ) یا دوازده ( شماره ی مقدس برج ها ) در ستون هایی از خشت خام بر می آوردند و بالیدن هر یک را به فال نیک می گرفتند و بر آن بودند كه آن دانه در سال نو موجب برکت و باروری خواهد بود. خانواده ها بطور معمول سه قاب از گندم و جو و ارزن به نماد هومت (= اندیشه ی نیک) ، هوخت (= گفتار نیک) و هوو.رشت (كردار نیک) سبز می کردند و فروهر نیاکان را موجب بالندگی و رشد آنها می دانستند.
سيب: سلامتی و زيبايي است.
سير : نشان دارو و شفابخشی است.
سماق : نماد رنگ خورشيد به هنگام طلوع بوده. ايرانيان باستان بر اين باور بودند كه با ظهور خورشيد نيكی بر بدی پيروز می گردد
سركه : نشان قدمت و صبر و بردباری است.
سكه : كه نماد ثروت و دارایي است . نمادی از امشاسپند شهریور (نگهبان فلزات) است و به نیت برکت و درآمد زیاد انتخاب شده است.
تخم مرغ : كه نشان زايندگی است. نماد نژاد و نطفه .
آب : پاکی
ماهی قرمز : طلايی رنگ در تنگ آب نشان زندگی و برکت است . به عنوان نشانه اسفند ماه بر سفره گذاشته مى شود. نماد برج سپری شده ی اسفند
اسفند : سپند
سنبل : گل
آينه : كه نماد تصوير پيدايش و روشنائی است بر سر سفره هفت سين گذاشته می شود.
آتشدان : نماد پایداری نور و گرما كه بعد ها به شمع و چراغ مبدل شد . در دو طرف آينه دو شمعدان گذاشته می شود و به تعداد فرزندان خانواده شمع روشن می گردد. شمع ها نماد شادی و روشنگری هستند.
شیر : نماد نوزایی و رستاخیز و تولد دوباره
انار : نماد تقدس
گلاب : كه باز مانده ی رسم آبریزان یا آبپاشان است . بر مبنای اشاره ی ابو ریحان بیرونی چون در زمستان انسان همجوار آتش است ، به دود و خاکستر آن آلوده می شود و لذا آب پاشیدن به یکدیگر نماد پاكیزگی از آن آلایش است.
گل بید مشک : كه گل ویژه ی اسفند ماه است ، نماد امشاسپند سپندار مز
نان : پخته شده از هفت حبوب ، خرما ، پنیر ، شکر ، بَرسَم
کتاب مقدس
نارنج : نماد گوی زمین


فلسفه نوروز و مراسم آن در آیین زرتشتی و فرهنگ تاجیک


سخنتازه از نوروز گفتن دشوار است. در باره نوزوز بسیار گفته و شنیده شد. پس به تکرار نیازینیست؟ چرا، هست. مگر نوروز خود را مکرر نمی کند؟ پس سخن از نوروز را نیز مکرربشنوید. در علم و ادب تکرار ملال آور است و بیهوده. عقل تکرار را نمی پسندد. امااحساس تکرار را دوست دارد. طبیعت تکرار را دوست دارد. جامعه به تکرار نیازمند است ونورورز داستان زیبایی است که در آن طبیعت، احساس و جامعه هر سه دستاندرکارند. نوروز که سالهاستبر همه جشنهای جهان فخر می فروشد از آن رو هست که یک قرار داد مصنوعی اجتماعی و یایک جشن تحمیلی سیاسی نیست. جشن جهان است و روز شادمانی زمین، آسمان و آفتاب، و جوششکفتن ها و شور زادن ها و سرشار از هیجان هر آغاز.
در دورانهخامنشیان، تخت جمشید محل جشن گرفتن نوروز بود ولی نه نوروزی که ما امروز جشنمی‌گیریم. برای آنها نوروز مقدس و کیهانی بود. در باور هخامنشیان نیایش برای سالیکه در پیش است، در اولین روز سال، از همه اوقات موثرتر است. و فقط در این روزنمایندگان مردم از سراسر امپراتوری می‌آمدند تا با حضور در جشنهای سال نو، احترام ومحبت خویش را نسبت به شاه ابراز کنند و در عین حال با او به نیایش خدا بپردازند. ازجشن نوروز پیش از دوران هخامنشیان سندی در دست نیست.
سال هاست که مردمایران نوروز را خود در خانه هایشان جشن می گیرند. اما در اصل نوروز جشنی عمومی وملی است که باید در محیط های عمومی مانند پارکها، فرهنگسراها و خیابانها برگزارشود. شاید همانگونه که در تاجیکستان اتفاق می افتد..

behnam5555 01-07-2014 02:19 PM


نوروز در تاجیکستان

میزهای طویل کهرویشان رومیزیهای زیبا انداخته شده است. پشت میز، دختران تاجیک با لباسهای سنتیایستاده اند. محتویات دسترخوان ( سفره ) بسیار بیشتر از هفت سین است: انواع میوه،سمبوسه ها، شیرینی ها، حتی نوشابه های گوناگون، سبزه، گل و گندم. آن طرفتر " دخترنوروز " سبزه به دست ایستاده است.
همه شمارا به نوروز خجسته پی تبریک و مبارک باد می گوییم. برایتان پیش از همه، سلامتی وعمر دَراز آرزو داریم. مثل کوه های پامیر همیشه سربلند باشید. نوروزتان پیروز باد،هر روزتان نوروز باد. " موسیقی محلی بدخشانی، صدای مجری را قطع می کند. دختری بالباسی قرمز و سفید به میان می آید و می رقصد. رقصی با حرکات مقطع و نسبتا خشن امابسیار جذاب.
نوبت به رقص قاشقمی رسد و بعد از آن " گل بزم ". چیزی شبیه به مشاعره که بیشتر معاشقه است. دو دخترو دو پسر " گل بزم " را با خواندن اشعار عاشقانه اجرا می کنند. میان این برنامه هامجری شعر می خواند. شعرهای عاشقانه حافظ، شعرهای رودکی و ... " باز نوروز آمد و دلشد جوان ، آفتابا ، ای فروغ صد جهان ، تا به نوروزی دگر ما را رسان. " پسران جواندر بوق می دمند و بر دف می کوبند.
برنامه بعدی رقصگولابی است. دختری با لباس اطلس به میان می آید و می رقصد. شادی، شعر و عشق؛ جشنهای تاجیکان در محیط باز و به صورت عمومی برگزار می شود. جشن نورورزی در تاجیکستان سابقه ای چند هزار ساله دارد. حتی دردوران حکومت شوروی سابق نیز با وجود اعمال فشار و ایجاد موانع در راه تجلیل ازنوروز، مردم تاجیک این جشن باستانی و ملی خود را گرامی می داشتند.
در این کشور دونوع جشن نوروز وجود دارد. یکی دولتی و رسمی است و دیگری مردمی. جشن رسمی در ورزشگاهشهر دوشنبه با حضور مقامات کشوری برگزار می شود. در این مراسم دختر شایستهتاجیکستان انتخاب می شود و به عنوان " دختر نوروز " لباس سفید می پوشد و سبزه بهدست می گیرد. دیگر رقیبان نیز بقیه اجزای سفره هفت سین را به دست میگیرند.
جشن مردمی در شهرتاریخی حصار برگزار می شود. بیشتر مردم فقیر در این جشن خیابانی شرکت می کنند ورسیدن بهار را خوشامد می گویند. در گوشه ای از خیابان مراسم سمنکپزان برگزار میشود. در حالیکه جوانه های گندم همراه با آب و آرد در دیگ می جوشد، چند عدد سنگ تمیزو شسته شده داخل دیگ می اندازند. دختران و پسران جوان با کفگیر سمنک را هم می زنندو بعد کفگیر را بالا می آورند. بودن سنگ در کفگیر خبر از ازدواج آن شخص طی سال جاریمی دهد. گاهی دو یا سه سنگ در کفگیر می آید و گاه هیچ. صدای جیغ کسانی که دور دیگایستاده اند نشان می دهد که آن شخص چقدر خوش شانس بوده است. دختران سمنک را هم میزنند، گروهی آن طرفتر دف می نوازند و می خوانند: " سُمَنَک در جوش ما کفچه زنیم ،دگران در خواب ما دفچه زنیم. " بقیه می رقصند.
در سمت دیگر شهرحصار، مردان درفضایی بزرگ، مراسم بزکِشی را اجرا می کنند. بز کشته شده ای را بایدبه نقطه ای برسانند. سوار بر اسب، چوب به دست، گاهی به اسب نهیب می زنند و گاهی بهدستان کسی که بز را گرفته است می کوبند. بز روی زمین کشیده می شود، از این دست بهآن دست. دور میدان مردم گوش تا گوش ایستاده اند و تماشا می کنند. عده ای شرط بندیکرده اند و عده ای دیگر منتظرند تا اسب سواران به آنها نزدیک شوند و آنها پا بهفرار گذارند. مراسمی خشن که نظر زنان را کمتر به خود جلب می کند. کمی آن طرفترمردانی دیگر با هم کشتی می گیرند. کودکان بستنی لیس می زنند و دنبال هم می کنند. زنان به رقص و آواز مشغولند. شادی، طراوت و نوروز از چهره همه پیداست.
تعداد زیادی ازجوانان تاجیک، روز ازدواج خود را همزمان با جشن نوروز معین می کنند. عروس و دامادهمراه با گروه رقص و آواز از خانه ای به خانه دیگر می روند و تمام محله به شادی وسرور می پردازند.
نوروز از دیربازتا کنون در میان اریائیان چون اهالی کردستان ترکیه و عراق، افغانستان، تاجیکستان،آسیای مرکزی و قفقاز رواج داشته است. حتی اهالی هندوستان نیز نوروز را جشن میگیرند.
ریشه این جشن ازکجاست که همچنان از پس تاریخ پر فراز و نشیب این کشورها پابرجا ماندهاست؟

مراسم نوروزی در بدخشان تاجیکستان

در اولین روز از سال نو، ساکنان "شغنان " و "وخان" ، "درواز" و "مرغاب" استان بدخشان تاجیکستان، از کوچک و بزرگ، در کوچه و خیابان شادمانی می کنند.
اکثر خانواده های بدخشی در خانه خود دف و دایره دارند. صبح نوروز دف و دایره را در زیر نور آفتاب می گذارند و زمانی که پوست این دف ها در اثر حرارت کش می آید، دختران به بالای بام می روند و دف نوازی می کنند.
در طنین صدای دف، بدخشانیان به بهار خیر مقدم می گویند. این جشن در بدخشان با نام "شاگون" و " خدیر ایام" معروف است و مردم بومی کلمه "شاگون " را سعید، نکو، خجسته، فرخنده و صفا و خوشی معنی می کنند. "خدیرایام" به معنی جشن بزرگ است و از تمام جشن های عرفی، سنتی و مذهبی مردم این منطقه مهمتر است. نوروز یا خود جشن شاگون از قدیم ترین و کهن ترین جشن های مردم بدخشان است، که اکثر ویژگی های باستانی تجلیل آن، در بدخشان هنوز حفظ شده است.

سرتاسر سال: آمادگی برای نوروز

در بدخشان اصولا آمادگی برای جشن نوروز، در سرتاسر سال ادامه دارد.
خانواده ها کوشش می کنند تا برای هر یک از اعضای خانواده خود یک دست لباس نو، ویژه نوروز آینده ، خریداری کنند، زیرا به باور آنها تجلیل از نوروز در لباس جدید خوش یمن است.
در ساعت سعید فرارسیدن نوروز، کدبانوها گیاه خوشبویی را در منزل دود می کنند که "سترهم" نام دارد.
نیمه شب روز اول سال نو، کدبانوی خانه در منزل آتشی برمی افروزد و صبح در میان اختر و خاکستر گرم آن، چهار دانه نان تنوری می گذارد، که آن را "قماچ" گویند.
این روز اعضای خانواده تمام لباس و اثاثیه خانه را بیرون می برند و در روی برف یا سبزه تمیز می کنند.
کدبانو در خانه را به روی خود می بندد وهمه قسمتهای خانه را تمیز می کند. این مراسم را در بدخشان " خدیردید " یا "خانه تکانی" می گویند. سپس روی دیوار و سقف خانه را با آرد "گل نگار" می کنند. این گل ها تصویر سم گوسفند، آهو و آفتاب را دارد و سمبل فراوانی، آسایش و خانه گرم است. این نقش ها تا بهار آینده باقی می مانند. وقتی کدبانو مشغول تمیز کردن خانه است، مردان کشتی می گیرند، سرود می خوانند و چوگان بازی می کنند. کودکان به سرگرمی هایی مانند "کبک جنگی" و "خروس جنگی" مشغول می شوند. زنان جوانان دف می زنند و تاب بازی می کنند . تمیز کردن خانه تا غروب آفتاب ادامه می یابد.
سپس شوهر و فرزندان وارد خانه می شوند و فرارسیدن نوروز را به یکدیگر شادباش می گویند. کدبانو به شانه راست آنها آرد می پاشد که نشانه سفیدی و صفای بهار است.

مراسم باستانی

عده ای از افراد مسن می گویند که قبلا در بدخشان تا آماده شدن "باج" ، یک غذای ویژه نوروزی، اهالی خانواده برای چند ساعت سکوت اختیار می کردند، که آن را "پیخیرامج" یا سکوت و آرامش پیش از فرارسیدن نوروز می گفتند.
در این روز اعضای خانواده از مهمانی رفتن و همچنین پذیرفتن مهمان خودداری می کنند، اما ساکنان روستا بعد ازظهر تنها از روزنه های خانه خود می توانند با همسایگان خود صحبت کنند.
این مراسم را "کلا غزغز" یا "طلب طلبان" می نامند و معمولا این مراسم همراه با ترانه خوانی و شعرگویی اجرا می شود.
یک نفر از روزنه، شالی را به درون خانه پرتاب می کند و خانواده با خواندن ابیاتی یک آروز می کنند. در این مراسم، عده ای از جوانان عاشق هم به خواستگاری دخترهای محبوب شان میروند.

http://i53.tinypic.com/343nitu.jpg

behnam5555 01-07-2014 02:22 PM


نوروز در آیین زرتشت

ششم حمل، سه هزار و هفتصد و هفتاد و یکمین سالروز تولد اَشوزرتشت، پیام آور آیین راستی و خرد است. اَشوزرتشت 1768 سال پیش از میلاد مسیح به دنیا آمد. در 30 سالگی، پس ازآنکه 10 سال در طبیعت زندگی کرد، به پیامبری برگزیده شد و برای نخستین بار، آیینیکتاپرستی را به جهانیان سفارش کرد. در باور پیروان اَشوزرتشت، وجود انسان از چهارگوهر تشکیل شده که به هم پیوسته اند و از تاثیر آنها بر یکدیگر، پویندگی و بالندگیاز هر فرد سرچشمه می گیرد. این چهار جزء عبارتند از تن و جان که مربوط به جهان مادیاست، روان و فروهر که مربوط به بعد مینوی سرشت آدمی هستند. از این میان فروهرارزشمندترین پاره وجودی انسان است؛ چراکه پرتوی فروغ بی کران ذات اهورمزدا ( خدا)است در ذات هر شخص.
اساسا نام حمل هم از فروهرها گرفته شده است. بر پایه اعتقادات ایرانیان باستان، فروهرافراد فوت شده، از پنج روز مانده به آغاز بهار به مدت 10 روز برای سرکشی به خانوادههایشان به زمین می آیند تا ببینند آنها چگونه زندگی می کنند. بنابراین تمام رسمهای خانه تکانی، نظافت، خرید لباس نو، تهیه غذاهای خوب و آجیل شیرین به نام "لورک"،مراسم چهارشنبه سوری و چیدن سفره هفت سین، حالت تقدس و تبرک داشته و حتی در دورانباستان مردم آجیل بر بامها می گذاشتند تا به اصطلاح فروهرها به آن نظر کنند و متبرک شوند.

http://i55.tinypic.com/vimmb5.gif
از طرفی فارسی زبانان ، نخستین روز از نوروز را بر مزار مردگان می رفتند و اکنون زرتشتی ها اینکار را انجام می دهند. این چیزی است که در مراسم اسلامی هم وجود دارد و اکثر مردماولین روز سال سر خاک رفتگانشان می روند و سبزه می گذارند.
همین فروهرهاییکه زرتشت از آنها نام برد، بعدها مبنای کار افلاطون در " مُثُل افلاطونی " و مبنایکار عرفان اسلامی شد. زیرا بر این اساس، وجودی که از خداوند در ما است، همواره نیازمند بازگشت به اصل خویش است و آن وجود، عشق الهی را در فرد ایجاد می کند. بدینسان خداوند ابتدا جهان فروهرها را آفرید. یعنی نخست مُثُل یا صورت متعالی هر چیز راکاملا پاک و منزه از ماده به وجود آورد.
و اما نوروزشادترین جشن زرتشتیان است. جشنوارهء بهاری همراه با ویژگی های دینی. نوعی بزرگداشت اتحاد جهان ایزدی و انسانی. فلسفه نوروز برمی گردد به آن چیزی که در همه ادیان وکتابهای آسمانی اشاره شده است.
اینکه خداوند درشش روز جهان را آفرید. در اوستا نیز آمده است که خداوند جهان را در شش روز طی یکسال و در فصلهای مختلف خلق کرده است. آریائیان باستان به این شش روز " گهنبار " یا " گاهنبار " می گفتند. در گهنبار اول یا مدیوزرم ( 11 تا 15 اردیبهشت ) خداوند آسمانرا آفرید. گهنبار دوم یا مدیوشم ( 11 تا 15 تیر ) زمان آفرینش آب، گهنبار سوم یاپتیه سهیم ( 26 تا 30 شهریور ) آفرینش زمین، گهنبار چهارم یا ایاتریم ( 26 تا 30مهر ) افرینش گیاهان، گهنبار پنجم یا مدیاریم ( 15 تا 20 دی ) آفرینش حیوانات وگهنبار ششم یا همستمدم، 5 روز مانده به آغاز بهار مربوط به آفرینش انسان است. ایرانیان باستان همچنین معتقد بودند که جهان در 3 سه هزاره آفریده شده است. در سههزاره اول، حهان حالت مینوی و آسمانی داشته و فروهرها در حالت سکون و مینوی میزیستند و در جهان واپسین، اهریمن شرارت می کرده است. در سه هزاره دوم خداوند به فروهرها می گوید: ایا شما دوست دارید برای جنگ با اهریمن به زمین و عالم مادی برویدتا جهان از شرارت پاک شود؟ فروهرها قبول می کنند. در سه هزار ساله سوم، فروهرها بااهریمن می جنگند و پیروز می شوند و دوباره به عالم بالا بازمی گردند. از آنجایی کهفروهرها می پذیرند به زمین و عالم ماده هبوط کنند، انسان آفریده می شود و گهنبارششم مربوط به آن است. به همین خاطر آیینهای نوروزی از همان پنج روز آخر سال شروع میشود٠

نوروز در افغانستان
نوروز یکی از سنت های نادری است که با وجود هزاران سال نشیب و فراز هنوز هم یکی از شاخص های اساسی فرهنگی در افغانستان به حساب می آید.
این روز که مصادف است با اول حمل (فروردین) تنها یک سالروز تقویمی، که آغاز یک دور تازه را در گردش زمین مشخص می سازد، نیست. نوروز در تاریخ و فرهنگ افغانستان مظهر بزرگداشت از زندگی، طبیعت و ارزشهای انسانی است که ریشه های عمیقی در شعر و ادب، هنر، فولکلور و رسوم خانوادگی و اجتماعی این کشور دارد.
گرچه در مورد چگونگی و زمان پیدایش نوروز پژوهشها از گمانه زنی ها فراتر نرفته است، اما مسلم است که عمر این سنت به درازای عمر اقوام آریایی است. به طور سنتی آغاز نوروز را به یاما یا جمشید، فرمانروای اساطیری بلخ، نسبت می دهند. این افسانه در آثار بزرگانی چون ابوریحان بیرونی، طبری (مولف کتاب تاریخ الرسل والملوک، معروف به تاریخ طبری) و فردوسی بازتاب یافته است.
آئین های جشن نوروزی در افغانستان پیشینهً حداقل 3000 ساله داشته و ریشه های عمیقی در نظام مذهبی زرتشتیان دارد که تا غلبه اسلام براین سرزمین، رایج بود.
اما با وجود این پیشینه تاریخی، نوروز درافغانستان هیچگاه منحصر به کیش یا گروه ویژه ای نبوده است.
حتی ظهور و گسترش اسلام، که اعیاد مذهبی ویژه ای را با خود آورد، مانع برگزاری آیین های نوروزی نشد. بلکه نوروز دراین کشور با ارزشهای دینی در آمیخت و غنای بیشتری یافت. چنانچه بر افراشتن جهنده (پرچم، بیرق) حضرت علی ، در شهر مزارشریف، اوج آیین های نوروزی درافغانستان است. پس از آن مردم تا چهل روز در دشتها که پر از گل سرخ می شود به گردش می روند.
مردم از سراسر افغانستان برای برگزاری این آیین ها به شهر مزارشریف و ولایت بلخ سفر می کنند. در برخی دیگر از ولایات شمال کشور نیز با راه اندازی مسابقه های بزکشی برسرور نوروزی می افزایند.
در سایر روستا ها و شهرستانها نیز مردم اعم از زن و مرد با برگزاری آیین های ویژه به پیشواز نوروز می شتابند. برای بزرگداشت این روز لباس نو می پوشند، سفره ها را با شیرینی ها و خوردنی های خوش طعم رنگین می سازند و بیرون از شهر ها و محل های بودوباش، دردامن طبیعت یا در میدانهای خاص به تفریح و شادی می پردازند.
سرگرمی هایی چون تخم جنگی، کشتی گیری، سگ جنگی، خروس جنگی، اتن (رقص ملی)، آواز خوانی و غیره شامل آئین هایی است که در این روز برگزار می گردد.
تهیه و صرف هفت میوه و سمنک آیین های دیگری است که با آن نوروز را در افغانستان گرامی می دارند.
هفت میوه، چیزی شبیه هفت سین درایران، مجموعه ای است از پسته، بادام، کشته (برگه) زردآلو، شکرپاره، گردو و سنجد که یک روز پیش از نوروز در آب گذاشته می شود تا روز نوروز مهمانان را با آن پذیرایی کنند.
سمنک که از گندم خیسانده و سبز شده تهیه می شود، مظهر خیرو برکت به حساب می آید و آن را به امید برآورده شدن نیاز ها و مراد ها می خورند. تهیه سمنک چندین روز را دربر می گیرد و دختران هنگام پختن دف می نوازند و آهنگ های ویژه می خوانند.
یکی دیگر از آیین های جالب این روز در افغانستان هدیه های نوروزی نامزدان است. پسران در این روز هدیه هایی همراه با ماهی و جلبی (نوعی شیرینی) به نامزدان خویش می فرستند و خانواده دختر با گذاشتن هدیه ای در ظرف آنرا به داماد بر می گرداند.
گرچه از نوروز به مثابه جشن همگانی تقریبا در کل کشور بزرگداشت به عمل می آید، اما در محل های مختلف این آیین ها با ویژگی های محلی برگزار می گردد که این بر تنوع و رنگینی نوروز در افغانستان می افزاید.
جنبش طالبان در یکی از نخستین حمله ها بر میراثهای فرهنگی کشور، برگزاری آیین های نوروزی را به این تعبیر که غیر اسلامی است، ممنوع کرد.
افعانها، شاید برای نخستین بار در تاریخ خود، پنج بهار را بی نوروز پشت سر گذاشتند. آغاز سال 1381 خورشیدی در واقع تولد دو باره نوروز در افغانستان است.

چگونگی برگزاری نوروز در استان های افغانستان

نوروز در کابل
http://i43.tinypic.com/2vb555z.jpg

مهمترین آیین نوروزی در افغانستان بر افراشتن جهنده (پرچم، بیرق).
در شهر کابل، پایتخت افغانستان، همانطور که در عکسها پیداست دهها هزار نفر برای تماشای مراسم بر افراشتن پرچم جمع شده بودند.
تصویر سبزپوشان
http://i43.tinypic.com/oj0394.jpg

گفته می شود حضور چنین جمعیتی برای این مراسم، حتی پیش از دوره حکومت طالبان نیز بی سابقه بوده است.

behnam5555 01-07-2014 02:32 PM


نوروز و بهار در شعر فارسي دري

در مورد اينكه از چه زماني توصيف نوروز و بهار در شعر فارسي دري جا باز كرده تا هنوز معلومات دقيقي در دست نيست زيرا، محققين به اين باور اند كه ريشه برگزاري جشن نوروز به سالهاي قبل از تاريخ مي رسد.
نصرالله پرتو نادري شاعر و نويسند‌ه‌ كه تحقيقاتي در اين ارتباط انجام داده است، اظهار مي دارد:" در جستجوي قدامت نوروز ما بايد از مرز تاريخ بگذريم و در ميان اسطوره ها و افسانه ها آنرا جستجو كنيم چنانچه فرودسي در شاهنامه گفته است::

به جمشيد بر گوهر افشاندند
مر آن روز را روز نو خواندند

چنين جشن فرخ از آن روزگار
بمانده از آن خسروان يادگار

اما با اين حال آنچه از نتايج تحقيقات به دست آمده نشان مي دهد كه شعراي زبان دري، از شعراي كلاسيك تا به شعراي معاصر همه به نوعي از نوروز و بهار با سرايش شعر استقبال كرده اند.
محققين، شعرا و نويسنده گان زبان دري معتقد اند كه كمتر شاعري را ميتوان سراغ داشت كه از نوروز و بهار استقبال نكرده باشد و ابياتي را در ديوانش در ستايش نوروز و بهار نداشته باشد.
نادري مي گويد:"بيان زيبايي هاي طبيعت يا توصيف فرارسيدن بهار بزرگترين بخش شعر فارسي را تشكيل مي دهد."
او مي افزايد كه سه قرن نخست از قرن دوم الي قرن پنجم خورشيدي را ميتوان قرون شعر طبيعت ناميد و كمتر كسي شايد باشد كه در باره نوروز و بهارنسروده باشد، حتا گفته مي شود كه اولين شعري را كه انسان سروده است در وصف طبيعت بوده زيرا طبيعت هم بهترين دوست انسان است و هم سخت ترين دشمن او.
حيدري وجودي نويسنده و شاعر ديگر زبان دري كه اكنون در كتابخانه عامه كابل مصروف تحقيق است به اين باور است كه از دوران رودكي تا به امروزشاعري نيست كه در مورد نوروز و بهار شعري نسروده باشد.
نادري شعر سه دهه نخستين در باره طبيعت را بيشتر استوار به مقايسه و شادكامي دانسته و مي افزايد كه ديد گاهها در اشعار سه دهه نخستين انفسي نبوده و من شاعر كمتر تجلي دارد.
با توجه به اظهارات ذكر شده اگر ديوانهاي شعراي كلاسيك را ورق بزنيم اشعار بيشماري در وصف نوروز و طبيعت مي خوانيم.
رودكي بهار را فصلي براي شادكامي و شاد خواري دانسته مي گويد:

آمد بهار خرم با رنگ و بوي طيب
با صدهزار نزهت و آرايش عجيب...

يا فرخي سيستاني سروده است:

گل بخنديد و باغ شد پدرام
اي خوشا اين جهان بدين هنگام...

دقيقي بلخي گفته است:

در افگند اي صنم ابر بهشتي
زمين را خلعت اردي بهشتي

چنان گردد جهان هزمان كه در دشت
پلنگ آهو نگيرد جز به كشتي

منوچهري باران بهاري را اين گونه تشبيه كرده است::

وان قطره باران كه بر افتد به گل سرخ
چون اشك عروسيست كه افتاده به رخسار

وان قطره باران كه بر افتد به گل زرد
گويي كه چكيده ست گل زرد به دينار

ويا عنصري بلخي در مورد باد نوروزي گويد:

باد نوروزي همي در بوستان بتگر شود
تا زصنعش هر درختي لعبت ديگر شود

روي بند هر زميني حله چيني شود
گوشوار هر درختي رشته گوهر شود

نادري به اين باور است كه در شعر شاعران مكتب عراقي و هندي توصيف طبيعت بيشتر با حالات انفسي شاعر آميخته است. من شاعرو عواطف ذاتي شاعر بيشتر تجلي دارد.
به گفته نادري صنعت تشخيص يا "پرسونيفكشن"دادن هويت انساني به اشيا در شعر فزوني مي گيرد و اشيا و طبيعت داراي روح و عاطفه مي شوند.
حافظ سروده است:

نفس باد صبا مشك فشان خواهد شد
عالم پير دگر باره جوان خواهد شد

بيدل ميسرايد::

چه ابر آيينه ناز گل و مل
بهار صد شبستان زلف و كاكل


و يا در مورد باران گفته است:

گهر هاي محيط عالم پاك
ز غلتاني روان تا دامن خاك


اقبال لاهوري مي گويد:

نخستين لالص صبح بهارم
پياپي سوزم از داغي كه دارم

به چشم كم مبين تنهاييم را
كه من صد كاروان گل در كنارم


استاد خليل الله خليلي در توصيف بهار گفته‌است :

در اين بهار در خرمي چنان بستند
كه راه خنده به گلهاي بوستان بستند

اما متصوفين و عرفاي شاعر كه در تجلي هاي دروني شانرا به زبان شعر در آورده اند، با فرارسيدن بهار و گل و سبزه نيز با ديد عميق صوفيانه برخورد كرده اند.
حيدري وجودي مي گويد كه نوروز از نگاه عرفا نخستين روز فصل بهار يعني فصل نمو، باليدن، رسيدن و شدن است. زيرا سالك حق اولين سيرش را در طبيعت مي كند، چون تجليات خداون(ج) در اين فصل در طبيعت به باليدن مي پردازد.
وجودي مي افزايد:" همانگونه كه پديده هاي طبيعي؛ غير از خاصيتي كه فصل بهار دارد، بدون تمهيدات رشد نمي كند و به ثمر نمي رسد، پديده هاي معنوي هم كه در سرشت هر انسان با تفاوت درجه بالقوه وجود دارد؛ بدون تمهيدات يا سعي و كوشش از قوه به فعل نمي آيد.
به گفته وجودي عارفي گفته است:

تولاله بيني و من داغ سينه صحرا
تو زره بيني و من آفتاب مي بينم


و يا

شب چراغيست كه بر تربت مجنون سوزد
گل خود روي مگو لاله صحرايي را

صاحب اصفهاني گفته است:

بهار مي رسد و عارفانه بيرون آي
اگر ز خود نتواني زخانه بيرون آي

behnam5555 01-07-2014 02:36 PM

شعر بهار حافظ

ساقیا آمدن عید مبارک بادت
وان مواعید که کردی مرواد از یادت
در شگفتم که در این مدت ایام فراق
برگرفتی ز حریفان دل و دل می‌دادت
برسان بندگی دختر رز گو به درآی
که دم و همت ما کرد ز بند آزادت
شادی مجلسیان در قدم و مقدم توست
جای غم باد مر آن دل که نخواهد شادت
شکر ایزد که ز تاراج خزان رخنه نیافت
بوستان سمن و سرو و گل و شمشادت
چشم بد دور کز آن تفرقه‌ات بازآورد
طالع نامور و دولت مادرزادت
حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح
ور نه طوفان حوادث ببرد بنیادت
شعری زیبا درباره بهار از مولوی:
ای نوبهار خندان از لامکان رسیدی
چیزی بیار مانی از یار ما چه دیدی
خندان و تازه رویی سرسبز و مشک بویی
همرنگ یار مایی یا رنگ از او خریدی
مژده ای مرغ چمن فصل بهار آمد باز
موسم مِی زدن و بـوس و کنـار آمد باز

سعدی شیرازی
برخیز که باد صبح نوروز
در باغچه می‌کند گل افشان

خاموشی بلبلان مشتاق
در موسم گل ندارد امکان

رهی معیری چه میگوید از بهار

نو بهار آمدو گل سرزده چون عارض یار
ای گل تازه مبارک به تو این تازه بهار
با نگاری چو گل تازه روان شو به چمن
که چمن شد زگل تازه چو رخسار نگار

************************************

برآمد باد صبح و بوی نوروز
*********************به کام دوستان و بخت پیروز
مبارک بادت این سال و همه سال
***********************همایون بادت این روز و همه روز
ساقیا آمدن عید مبارک بادت
وان مواعید که کردی مرواد از یادت

شعر نو در وصف بهار از فریدون مشیری

باز کن پنجره ها را،که نسیم

روز میلاد اقاقیها را

جشن می گیرد

و بهار

روی هر شاخه،کنار هر برگ

شمع روشن کرده ست.

******

همه چلچله ها برگشتند
وطراوت را فریاد زدند

کوچه یکپارچه آواز شده ست

و درخت گیلاس

هدیه ی جشن اقاقی ها را

گل به دامن کرده ست.

******

باز کن پنجره ها را،ای دوست

هیچ یادت هست

که زمین را عطشی وحشی سوخت؟

برگ ها پژمردند؟

تشنگی با جگر خاک چه کرد؟

******
هیچ یادت هست؟

توی تاریکی شبهای بلند

سیلی سرما با تاک چه کرد؟

با سر و سینه ی گل های سپید

نیمه شب باد غضبناک چه کرد؟

هیچ یادت هست؟

******

حالیا معجزه ی باران را باور کن

و سخاوت را در چشم چمن زار ببین

و محبت را در روحنسیم

که در این کوچه تنگ

با همین دست تهی

روز میلاد اقاقی ها را

جشن می گیرد!

******

خاک جان یافته است

تو چرا سنگ شدی؟

تو چرا این همه دلتنگ شدی؟

باز کن پنجره ها را

و بهاران را

باور کن.

شعر زیبایی از حافظ شیرازی درباره نوروز

ساقیا آمدن عید مبارک بادت
وان مواعید که کردی مرواد از یادت

در شگفتم که در این مدت ایام فراق
برگرفتی ز حریفان دل و دل می‌دادت

برسان بندگی دختر رز گو به درآی
که دم و همت ما کرد ز بند آزادت

شادی مجلسیان در قدم و مقدم توست
جای غم باد مر آن دل که نخواهد شادت

شکر ایزد که ز تاراج خزان رخنه نیافت
بوستان سمن و سرو و گل و شمشادت

چشم بد دور کز آن تفرقه‌ات بازآورد
طالع نامور و دولت مادرزادت

حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح
ور نه طوفان حوادث ببرد بنیادت

behnam5555 01-07-2014 02:45 PM


شعری از فریدون مشیری

نوروز مي رسد
فرياد زد چكاوك:
نوروز مي رسد
تاكِ برهنه گفت:
- "گرجان به مژده ي تو فشانم روا بود
اما هنوز سرماي بهمني نشكسته است
وين برف دير پاي انگار تا ابد
بر فرقِ كاج پيرِ خانه نشسته است
آن كاروان شادي و گل
از كدام راه در اين هواي سردِ توان سوز مي رسد."
بيد كهن به رقص درآمد كه غم مدار
تا من به ياد دارم
نوروز دل فروز
نوروز جاوداني
نوروز مردمي
در وقت خود شكفته و پيروز مي رسد.
هر جاي اين جهان
كه ز ايران نشانه اي ست
در پيشواز نوروز
از شور و شادماني
از پرچم و چراغ
از سبزه و بنفشه
گل آذين و تابناك
جان پاك، خانه پاك، دل پاك، عشق پاك
چشمي به راه باشد
مشتاق و بي قرار
كاين پنج روز زندگي آموز مي رسد.
ديروز را به خاطره بسپار و
بازگرد
و آن را عزيزدار
كه امروز مي‌رسد

ای نوبهار خندان از لامکان رسیدی
چیزی بیار مانی از یار ما چه دیدی
خندان و تازه رویی سرسبز و مشک بویی
همرنگ یار مایی یا رنگ از او خریدی

شعر درباره بهار و نوروز از خیام :

بر چهره ی گل نسيم نوروز خوش است
بر طرف چمن روی دل افروز خوش است
از دی که گذشت هر چه بگويی خوش نيست
خوش باش ومگو ز دی که امروزخوش است

شعر از فریدون مشیری

نرم نرمک می رسد اینک بهار
خوش به حال روزگار
مژده ای مرغ چمن فصل بهار آمد باز
موسم مِی زدن و بـوس و کنـار آمد باز

نوروز را در قالب شعر کلاسیک

آمد نوروز هم از بامداد
آمدنش فرخ و فرخنده باد

باز جهان خرم وخوب ایستاد
مرد زمستان و بهاران بزاد

ز ابر سیه روی سمن بوی داد
گیتی گردید چو دارالقرار

روی گل سرخ بیاراستند
زلفک شمشاد بپیراستند

کبکان برکوه به تک خاستند
بلبلکان ز یروستاخواستند

فاختگان همبر میناستند
نای زنان بر سر شاخ چنار

باز جهان خرم و خوش یافتیم
زی سمن وسوسن بشتافتیم

زلف پری رویان بر تافتیم
دل ز غم هجران بشکافتیم

خوبتر از بو قلمون یافتیم
بو قلمونی ها در نو بهار

بهر در شعر مولانا

آب زنید راه را هین که نگار می‌رسد
مژده دهید باغ را بوی بهار می‌رسد

راه دهید یار را آن مه ده چهار را
کز رخ نوربخش او نور نثار می‌رسد

چاک شدست آسمان غلغله ایست در جهان
عنبر و مشک می دمد سنجق یار می رسد

رونق باغ می رسد چشم و چراغ می رسد
غم به کناره می رود مه به کنار می رسد

تیر روانه می رود سوی نشانه می رود
ما چه نشسته ایم پس شه ز شکار می رسد

باغ سلام میکند سر و قیام میکند
سبزه پیاده میرود غنچه سوار میرسد

خلوتیان آسمان تا چه شراب می خورند
روح خراب ومست شد عقل خمار می رسد

چون برسی به کوی ما خامشی است خوی ما
زان که ز گفت و گوی ما گرد و غبار می رسد

فرخی سیستانی


چون پرند نیلگون بر روی بندد مرغزار
پرنیان هفت رنگ اندر سر آرد کوهسار
خاک ر چون ناف آهومشک زایدبی قیاس
بیدراچون پرطوطی برگ رویدبی شمار
دوش وقت نیم شب بوی بهار آورد باد
حبذا باد شمال و خرما بوی بهار
باده گویی مشک سوده دارداندر آستین
باغ گویی لعبتان جلوه دارد در کنار
ارغوان لعل بدخشی دارد اندر مرسله
نسترن لولوی لالا دارد اندر گوشوار
تا بر آمد جامهای سرخ مل بر شاخ گل
پنجه های دست مردم سر بون کرد از چنار
راست پنداری که خلقت های رنگین یافتند

شعر از حکم سنایی

باز متواری روان عشق صحرایی شدند
باز سر پوشیدگان عقل سودایی شدند

باز نقاشان روحانی به صلح چار فصل
از سرای پنجدر در خانه آرایی شدند

باز بینا بودگان همچو نرگس در خزان
در بهار از بوی گل جویای بینایی شدند

بیدلان در پرده ی ادبار متواری شدند
دلبران در پرده ی اقبال پیدایی شدند

مطربان رایگان در رایگان آباد عشق
بی دل ودم چون سنایی چنگی ونایی شدند

زرد وسرخی بازدرکردندخوشرویان باغ
تا دگر ره برسر آن لاف رعنایی شدند

عالم پیر منافق تا مرقع پوش گشت
خرقه پوشان الهی زیر یکتایی شدند


سعدی شیرازی

بامدادی که تفاوت نکند لیل و نهار
خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار

آفرینش همه تنبیه خداوند دل است
دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار

این همه نقش عجب بر در دیوار وجود
هر که فکرت نکند نقش بود بر دیوار

هر که امروز نبیند اثر قدرت او
غالب آن است که فرداش نبیند دیوار

آدمی زاده اگر در طرب آید چه عجب
سرو در باغ به رقص آمد و بید و چنار

خبرت هست که مرغان سحر میگویند
آخرای خفته سرازخواب جهالت بردار

سعدیا راست روان گوی سعادت بردند
راستی کن که به منزل نرودکج رفتار

خیام


بر چهره ی گل نسیم نوروز خوش است
درصحن چمن روی دل افروزخوش است


از دی که گذشت هر چه گویی خوش نیست
خوش باش وز دی مگو که امروزخوش است

********************************************

ابر آذاری برآمد باد نوروزی وزید
وجه می میخواهم ومطرب که میگویدرسید

شاهدان در جلوه و من شرمسار کیسه ام
بارعشق ومفلسی صعب است میبایدکشید

قحط جود است آبروی خود نمیباید فروخت
باده و گل از بهای خرقه می باید خر ید

با لبی و صد هزاران خنده آمدگل به باغ
از کر یمی گوئیا در گوشه ای بویی شنید

دامنی گرچاک شددرعالم رندی چه باک
جامه ای در نیک نامی نیز می باید در ید

این لطایف کز لب لعل تو میگفتم که گفت
وین تطاول کزسرزلف تو من دیدم که دید

تیر عاشق کش ندانم بر دل حافظ که زد
اینقدردانم که از شعر ترش خون میچکید

منبع : سایت تیمور شاه الفت

behnam5555 01-08-2014 02:22 PM


تو ۳ سالگی : " مامان ، بابا عاشقتونم"
تو ۱۰ سالگی : " ولم کنین "
تو ۱۶ سالگی : " مامان و بابا همیشه میرن رو اعصابم"
تو ۱۸ سالگی : " باید از این خونه بزنم بیرون"
تو ۲۵ سالگی : " حق با شما بود"
تو ۳۰ سالگی : "میخوام برم خونه پدر و مادرم "
تو ۵۰ سالگی : " نمیخوام پدر و مادرم رو از دست بدم!!!!"
تو ۷۰ هفتاد سالگی : " من حاضرم همه زندگیم رو بدم تا پدر و مادرم الان اینجا باشن ...!
بیاید ازهمین حالا قدر پدرو مادرامونو بدونیم...

behnam5555 01-10-2014 05:19 PM



اکنون ساعت 10:45 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)