سواد دیده غمدیدهام به اشک مشوی
که نقش خال توام هرگز از نظر نرود |
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود |
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور |
یوسف عزیزم رفت ای برادران رحمی
کز غمش عجب بینم حال پیر کنعانی |
یک لحظه چراغ آرزوها پف کن قطع نظر از جمال هر یوسف کن زین شهد یک انگشت به کام تو کشم از لذت اگر مست نگردی تف کن |
حافظ لب لعلش چو مرا جان عزیز است
عمری بود آن لحظه که جان را به لب آرم |
عمری دگر بباید بعد از فراق ما را
کاین عمر صرف کردیم اندر امیدواری |
در غریبی و فراق و غم دل پیر شدم
ساغر می ز کف تازه جوانی به من آر |
دل اگر خدا شناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم من به خدا قسم خدا را |
گشاده نرگس رعنا ز حسرت آب از چشم
نهاده لاله ز سودا به جان و دل صد داغ |
اکنون ساعت 04:23 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)