کوه صبرم نرم شد چون موم در دست غمت
تا در آب و آتش عشقت گدازانم چو شمع ع |
عشق من پاييز آمد مثل پار
باز هم ما بازمانديم از بهار ض |
ضربت عشق با فريد آن کرد
که ندانم که صد کتاره کند گ |
گفتم که نوش لعلت ما را به آرزو کشت
گفتا تو بندگی کن کو بنده پرور آید ک |
که اي بلندنظر شاهباز سدره نشين
نشيمن تو نه اين کنج محنت آبادست غ |
غمت در نهانخانه دل نشیند
به نازی که لیلی به محمل نشیند ز |
ز دار ضرب توام سکه بر وجود زده
مرا بر آتش محنت ميازما اي دوست ب |
باغبان گر پنج روزي صحبت گل بايدش
بر جفاي خار هجران صبر بلبل بايدش ر |
ريخت هرجا هندوي جانش به ره تخم فريب
از هوا مرغان قدسي بر سر هم ريختند ق |
قتل اين خسته به شمشير تو تقدير نبود
ورنه هيچ از دل بي رحم تو تقصير نبود پ |
اکنون ساعت 01:24 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)