روی زیبا فتنه بر پا می کند
فتنه بر پا روی زیبا می کند از عاشق کرمانشاهی |
نقل قول:
از این بیت تاحالا یه 100باری استفاده کردینا;) //زیبا جان فشانند بر آن خال و بر آن حلقه ٔ زلف عاشقان کان رخ زیتونی زیبا بینند |
فقط دو بار:p
دست از طلب ندارم تا کام من برآید یا تن رسد به جانان یا جان ز تن درآید |
درخت دوستی بنشان که کام دل ببار آرد *** نهال دشمنی بر کن که رنج بیشمار آرد
|
// دوستی
نه طریق دوستانست و نه شرط مهربانی که ز دوستی بمیریم و تو را خبر نباشد |
با مهربان خود ز چه نا مهربان شدی
این شرط دوستداری و ترک وفا نبود |
ای دل تو اگر هزار دلبر داری
شرط آن نبود که دل ز ما برداری گر دل داری که دل ز ما برداری از یار نوت مباد برخورداری |
رود به خواب دو چشم از خیال تو هیهات
بود صبور دل اندر فراق تو حاشاک |
خوا ب ار چه خوش آمد همه را در عهدت *** حقا که بچشم در نیامد ما را
|
//خواب
دریغا عیش شبگیری که در خواب سحر بگذشت ندانی قدر وقت ای دل مگر آن دم که درمانی |
رواست نرگس مست ار فکند سر در پیش
که شد ز شیوه آن چشم پر عتاب خجل |
ما عاشق و رند و مست و عالمسوزیم
با ما منشین وگر نه بدنام شوی |
من دوستدار روی خوش و می دلکشم
مدهوش چشم مست و می صاف بیغشم |
میکشیم از قدح لاله شرابی موهوم
چشم بد دور که بی مطرب و می مدهوشیم |
سر دل عاشقان ز مطرب شنوید
با نالهی او بگرد دلها بروید در پرده چه گفت اگر بدو میگروید یعنی که ز پرده هیچ بیرون نروید |
به گورستون گذر کردم صباحی
شنیم ناله و افغان و آهی شنیدم کله ای با خاک میگفت که این دنیا نمی ارزد به کاهی |
// دنیا
یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد آنکه یوسف به زر ناسره بفروخته بود |
یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور |
پیراهنی که آید ازو بوی یوسفم
ترسم برادران غیورش قبا کنند کسی میتونه معنی این رو به من بگه ؟ |
در اینجا قبا کردن یعنی چاک زدن و پاره کردن بر تن
و غیور هم به معنای رشک کردن هستش چو پیراهن زرد پوشید روز سوی باختر گشت گیتی فروز |
روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم |
گو چو فرهادم به تلخی جان برآید باک نیست
بس حکایتهای شیرین باز می ماند ز من |
نیست در کس کرم و وقت طرب میگذرد
چاره آن است که سجاده به می بفروشیم |
بده کشتی می تا خوش برانیم
از این دریای ناپیدا کرانه |
خوش هواییست فرح بخش خدایا بفرست
نازنینی که به رویش می گلگون نوشیم |
مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی
پرکن قدح که بی می مجلس ندارد آبی |
سخن عشق نه آن است که آید به زبان
ساقیا می ده و کوتاه کن این گفت و شنفت |
با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی
تا بیخبر بمیرد در درد خود پرستی |
مدعی خواست که از بیخ کند ریشه ما
غافل از اینکه خدا هست در اندیشه ما |
سلطان من خدا را زلفت شکست مارا
تا کی کند سیاهی چندین دراز دستی |
تا کی در انتظار قیامت توان نشست
برخیز تا هزار قیامت به پا کنیم |
تا کی به تمنای وصال تو یگانه /اشکم شود از شوق زهر دیده روانه/گل
|
// وصال
میل من سوی وصال و قصد او سوی فراق ترک کام خود گرفتم تا برآید کام دوســــت |
ای دوست برای دوست جان باید داد
در راه محبت امتحان باید داد تنها نبود شرط محبت گفتن یک مرتبه هم عمل نشان باید داد |
تو خوش می باش با حافظ برو گو خصم جان می ده
چو گرمی از تو می بینم چه باک از خصم دم سردم |
چه غم ز بی کلهی آسمان کلاه من است *** زمین بساط و در و دشت بارگاه من است
زنند طعنه که اندر جهان پناهت نیست *** به جان دوست همان نیستی پناه من است |
چه شکر گویمت ای خیل غم عفاک الله
که روز بیکسی آخر نمی روی ز سرم |
شکر ایزد که به اقبال کله گوشه گل
نخوت باد دی و شوکت خار آخر شد |
شکر خدا را که باز در این اوج بارگاه
طاووس عرش می شنود صیت شهپرم |
ای خدا این وصل را هجران مکن
سر خوشان عشق را نالان مکن |
اکنون ساعت 04:24 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)