بس کن صغیر جان ملائک بسوختی زین آتشی که از سخنت بر افروختیآ |
آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست
هر کجا هست خدایا به سلامت دارش // ج |
جز این قدر نتوان گفت در جمال تو عیب
که وضع مهر و وفا نیست روی زیبا را ق |
قطره اشکیم اما در درون دل نهان
گر به سوی دیده ره یابیم دریا میشویم // ر |
روی زرد است و آه دردآلود
عاشقان را دوای رنجوری ل |
لطافت آنقدر دارد که هنگام خراميدن
توان از پشت پايش ديد نقش روي قالي را // و |
ولیکن کی نمایی رخ به رندان
تو کز خورشید و مه آیینه داری ز |
زندگي بي عشق اگر باشد، لبي بي خنده است
بر لب بي خنده بايد جاي خنديدن گريست // ی |
یا رب کجاست محرم رازی که یک زمان
دل شرح آن دهد که چه گفت و چهها شنید ع |
عشق را با هردلي نسبت به قدر جوهر است
قطره بر گل شبنم و در قعر دريا گوهر است // ط |
اکنون ساعت 03:19 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)