من دیوانه چو زلف تو رها می کردم
هیچ لایقترم از حلقه ی زنجیر نبود |
در بحر خیال غرقهی گردابم
نی بلکه به بحر میکشد سیلابم ای دیده نمیخواب من بندهی آنک در خواب بدانست که من در خوابم |
مشو ایمن که تنگدل گردی
چون ز دستت دلی بتنگ آید |
در آتش خویش چون دمی جوش کنم
خواهم که دمی ترا فراموش کنم گیرم جانی که عقل بیهوش کند در جام درآئی و ترا نوش کنم |
مست می بیدار گردد نیمه شب
مست ساقی روز محشر بامداد |
در عشق توم وفا قرین میباید
وصل تو گمانست، یقین میباید کار من دل خواسته در خدمت تو بد نیست ولیکن به ازین میباید |
دوش چون طاووس مینالیدم اندر باغ وصل
دیگر امروز از فراق یار می پیچم چو مار |
□
رفتی و ز رفتن تو من خون گریم وز غصهی افزون تو افزون گریم نی خود چو تو رفتی ز پیت دیده برفت چون دیده برفت بعد از او چون گریم |
مراد هر که برآری، مطیع امر تو گشت
خلاف نفس که فرمان دهد چو یافت مراد |
دوش از سر مستی بخراشید رخم
آندم که زروش لاله میچید رخم گفتم مخراشش که از آنروز که زاد از قبلهی روی تو نگردید رخم |
اکنون ساعت 05:56 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)