عمرت تا کی به خودپرستی گذرد |
فاش گویم: آتش عشقی بزرگ |
شوری نه چنان گرفت ما را |
موضوع: مشاعره با حروف انتخابی پاسخ به موضوع
طاعت آن نیست که بر خاک نهی پیشانی صدق پیش آر که اخلاص به پیشانی نیست
|
نگفتین با چه جواب بدم
لاجرم با حرف آخر پاسخ میدم ترا تیشه دادم که هیزم زنی ندادم که بنیان مردم کنی ف |
فارغ ز بهشت و دوزخ ای دل خوش باش |
جایی که عقاب پر بریزد
از پشه لاغری چه خیزد ع |
عالم همه سر به سر رباطیست خراب
در جای خراب هم خراب اولیتر س |
|
نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت
متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را م |
مرا از توست هر دم تازه عشقی
تو را هر ساعتی حسنی دگر باد د |
دستم بگرفت و پا به پا برد
تا شیوه ی راه رفت آموخت ل |
لبش میبوسم و در میکشم می
به آب زندگانی بردهام پی نه رازش میتوانم گفت با کس نه کس را میتوانم دید با وی س |
سالها رفت پس از تلخی ها
زندگی گشت به کامش چو شکر ض |
|
لعبت شیرین اگر ترش ننشیند
مدعیانش طمع کنند به حلوا ن |
نشاید خون سعدی بی سبب ریخت
ولیکن چون مراد اوست شاید ف |
فغان که در طلب گنجنامه مقصود
شدم خراب جهانی ز غم تمام و نشد. ت |
از وصفش عاجزم معجزه |
تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف
مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی ز |
ز لب دوختن غنچه را زندگي ست |
خیام اگر ز باده مستی خوش باش
با ماهرخی اگر نشستی خوش باش چون عاقبت کار جهان نیستی ست انگار که نیستی چو هستی خوش باش و |
وفا نکردی و کردم، جفا ندیدی و دیدم
شکستی و نشکستم، بریدی و نبریدم. ج |
جانا ز فراق تو این محنت جان تا کی
دل در غم عشق تو رسوای جهان تا کی ص |
صد نامه فرستادم و آن شاه سواران
پیکی ندوانید و سلامی نفرستاد ع |
عاشقان گر همه را اب برد
خوب رويان همه را خواب برد م |
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره که توام راهنمایی د |
دیگرانت عشق میخوانند و من سلطان عشق
ای تو بالاتر ز وهم این و آن بیمن مرو ف |
فاش میگویم و از گفته ی خود دلشادم
بنده ی عشقم و از هر دو جهان آزادم د |
نقل قول:
دو سه شبه که چشمام به دره خدا کنه که خوابم نبره تو این قفس که زندون من دلم گرفته و منتظره خدا کنه که خوابم نبره می خوام که دل به دریا بزنم به سینه حرفو یک جا بزنم چرا کسی نمیگه به من عشق و امیدم به کجا رفته شبا اگه که تنها بمونم با غصه ها تو دنیا بمونم به کی آخه می تونه بگه که پشیمونه چرا رفته فردا دوباره پاییز میشه باز دلم ز غصه لبریز میشه باز ای آسمون بهش بگو پشیمون میشی بسوزه عاشقی قسم که دل خون میشی جان جان بله بله !!!!گویا از اتاق فرمان اشاره میکنند که به دلیل مسایل امنیتی این شعر پذیرفته نمیشه..........بنابراین شعر دیگری براتون از حضرت کیانا !!!!!!(آقا میگم این شاعرش هوشنگ ابتهاج هست ها !!!) دلم گرفته خدایا تو دل گشایی کن من آمدم به امیدت تو هم خدایی کن به بوی دلکش زلفت که این گره بگشای دل گرفته ما بین و دلگشایی کن . آآآآآآآآآآآآآ |
|
بهار آمد بهار آمد که عالم بوی جان گیرد
بنال ای بلبل عاشق که یار گلعذار آمد .... س |
|
طراوت شد از روی و رونق ز رنگ
شد از نقرهٔ زیبقی آب و سنگ ش |
|
بر آستان جانان گر سر توان نهادن
ماییم و کهنه دلقی کاتش در آن توان زد ط |
طائر گلشن قدسم چه دهم چه دهم شرح فراغ
که در این شامگه حادثه چون افتادم ن |
نه غزل نوشته بودم نه ترانه ای سرودم که به حرمت سکوتم، تو به دیدنم بیائی نه سراغ من گرفتی نه سخن به نامه گفتی به همان بهـانه ای که،نشنیده ای ندائــی غ |
شعر
غیر از گهر عشق که پاینده و باقی است
باقی همه چون موج، ز دریا گذرانند ج |
|
اکنون ساعت 12:32 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)