![]() |
الان من اگه اين نوشته ي deltango بزنم دانه مياد سريع در اينجا رو تخته ميكنه...................
بارون بارونه زمينا تر ميشه گل نثار جونم كارا بهتر ميشه |
باز باران بی ترانه
گریه هایم عاشقانه یاده ایام تو داشتن میزند سیلی به صورت باورت شاید نباشد مرده است قلبم زدستت |
باران بارید ... چتر ها باز شدند ...
باران بارید ... غنچه ها شاد شدند... باران بارید ... نغمه را سر دادند ... باران بارید ... حیات را احیا کرد ، و ... باران بارید ... |
دوست را زیر باران باید دید عشق را زیر باران باید جست هر کجا هستم باشم آسمان مال من است حنجره، فکر هوا عشق ، زمین مال من است هر کجا هستم باشم آسمان مال من است حنجره فکر هوا عشق زمین مال من است چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید چتر ها را باید بست زیر باران باید رفت فکر، خاطره را زیر باران باید برد با همه مردم شهر زیر باران باید رفت دوست را زیر باران باید دید عشق را زیر باران باید جست هر کجا هستم باشم آسمان مال من است حنجره فکر هوا عشق زمین مال من است هر کجا هستم باشم آسمان مال من است حنجره فکر هوا عشق زمین مال من است |
باران . . . که بباریم و حرف کم بزنیمزیر باران بیا قدم بزنیم ... حرف های نا گفته ای به هم بزنیم ... نو بگوییم نو بیاندیشیم عادت کهنه را به هم بزنیم ... و ز باران کمی بیاموزیم http://cdn.lovingyou.com/images/arti...dayromance.jpg |
این روزها از دیدن بارون دل ادما میگیره کاش میشد یکی بیاد که دست بارونو بگیره کاش میشد یکی بیاد که چترشو وانکنه اگه خیس شد زیر بارون با ما دعوا نکنه |
باران باريد
و کوچه کوچه تر شد لغزنده تر شد باران باريد و درخت درخت تر شد سبز تر شد باران باريد و اسمان اسمان تر شد پاکتر شد باران باريد و من زير باران تر شدم مستانه تر شدم بي چتر بي پناه رفتم و تر شدم اما تو مثل هميشه از بي پروايي ترسيدي و زير سايبان قديمي ماندي و به ديوار قديمي تر تکيه دادي و مرا نگاه کردي در نگاهت بود که بيايي اما ترسيدي مثل هميشه از بي پروايي باران باريد همه چيز تر شد و تو باز هم خشک ماندي! |
چترها را باید بست زیر باران باید رفت فکر را خاطره را زیر باران باید برد با همه مردم شهر زیر باران باید رفت دوست را زیر باران باید دید عشق را زیر باران باید جست زیر باران باید بازی کرد زیر باران باید چیز نوشت ,حرف زد , نیلوفر کاشت زندگی تر شدن پی در پی زندگی آ ب تنی کردن در حوضچه ی (اکنون) است |
و من چتری برای بارانش شدم
و من آسودگی و من با آخرین توانم ایستادم در باران دیدمش و بارانیش شدم در باران و باران او را از من گرفت باز باران ... تنها ترین در ذهنم باران [IMG]http://*****************/2/1252118300.jpg[/IMG] |
روز ميلاد تو باران آمد روز ميلاد تو بود كه هوا بوي شبنم وشقايق مي داد و خدا مي خنديد عطر ياس از در و ديوار هوا مي پاشيد و نسيم از تو بشارت مي داد باد بر پنجره پا مي كوبيد زلف افشانرا بيد در مسير تو پريشان مي كرد http://night-skin.com/gallery/albums.../10001/393.jpg هر كجا سروي بود به تواضع سر راه تو بر پا مي خواست تاكها با تو تباني كردند غوره ها از تپش قلب تو انگور شدند سركه ها را خير آمدنت شيرين كرد برگ ها از سر تعظيم تو مي رقصيدند و خزان در قدم شاد تو نقاشي كرد http://night-skin.com/gallery/albums.../10001/316.jpg وبه تر دستي استاد ازل شعبده اي برر پا بود گوشها منتظر اولين گريه ي شيرين تو بود چشمها منتظر اولين ساغر سيماي تو بود http://night-skin.com/gallery/albums...skin%20478.jpg روز ميلاد تو باز مثل همواره خدا حاظر بود آسمان جشن گرفت ابر ها مژده ي ديدار تو را مي دادند رعد در حنجره از شوق تماشاي تو غوغا مي كرد برق آغاز تو را مي تابيد مه فضا را به هوای تو در آغوش گرفت http://studentpress.ir/akharin.ir/pi...rin.ir_362.jpg آنسوي پيله ي مه ماه تا فرصت ديدار تو بيدار نشست در جهان از قدم مهر تو مهماني شد واژه ها در شعف وصف تو شادي كردند و غزل قالب همواره ي توصيف تو شد روز ميلاد تو باز آسمان جشن گرفت و به يمن قدم سبز تو باران باريد اي تسلاي خزان سينه ي پر عطشم كه ز گرماي حضور خشكي تاول زده است از عبور نفس خيس تو باراني اي تمناي بهار سينه از بركت ميلاد تو نوراني باد در دل خسته ام از عشق چراغاني باد سرنوشت من و دل آنچه تو مي داني باد عشقم از بيم رقيبان تو پنهاني بود. .....(مجتبي كاشاني)...... |
اکنون ساعت 03:36 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)