![]() |
روانشناسی شخصیت
حالتهای هوشیاری
مقدمه در یک تقسیم بندی کلی حالتهای هشیاری آدمی به دو دسته اساسی تقسیم میشوند. در یک دسته حالتهای هشیاری که حالتهای عادی و طبیعی هستند، قرار میگیرند، مثل خواب و رویا و در دسته دیگر حالتهایی که در اثر یک موقعیت خاص ایجاد میشوند، قرار دارند. آن دسته از حالتهای هشیاری که عادی هستند را تمام مردم تجربه میکنند و نیاز به یک موقعیت خاص یا اعمال به خصوصی ندارد. در حالی که در دسته دوم که شامل مراقبه ، هیپنوتیزم و تغییر حالت هشیاری ناشی از مصرف برخی داروها را شامل میشود، وجود شرائط یا اعمال خاصی مورد نظر است و لزوما همه مردم آن را تجربه نمیکنند، مگر افرادی که علاقه و رغبت به این موارد نشان دهند و شرائط لازم را فراهم کنند. حالتهای هشیاری در شرائط عادی خیالبافی ، خواب و رویا دیدن و حالتهای هشیاری در بیداری در این دسته قرار میگیرند. هرچند بین افراد از این لحاظ تفاوتهایی دیده میشود، مثلا افراد مختلف درجات مختلفی از خیالپردازی را دارا هستند و برخی خیالبافیهای شدیدتر و زیادتری را دارند، یا مثلا برخی رویاهای بیشتری را گزارش میکنند، اما وجود هر کدام از اینها بدون توجه به شدت و ضعفشان در تمام افراد تائید شده است. حالتهای هشیاری در بیداری اگر بخواهیم حالتهای هشیاری که در زمان بیداری وجود دارند را بررسی کنیم، به دو نوع اساسی هشیاری برمیخوریم. زمانی را در نظر بگیرید که فردی روی موضوع خاصی تمرکز کرده و با دقت و ظرافت کامل روی آن موضوع فکر و عمل میکند. چه بسا این فرد توجه خیلی پایینی به محرکات دیگر محیط نشان دهد و شاید کاملا نسبت به آنها بیتوجه باشد (عوامل موثر بر ادراک). در هرحال تمرکزی که او روی موضوع مورد نظر خود دارد، حالتی از هشیاری را در وی ایجاد کرده است که اصطلاحا به هشیاری فعال معروف است. زمانی که یک مساله ریاضی حل میکنیم، به تعمیر وسیلهای میپردازیم، یا در حال نگارش مطلبی هستیم، در حالت هشیاری فعال قرار داریم. به عبارتی بطور فعالانه روی موضوع مورد نظر عمل میکنیم و فعالیتهای لازم را گزینش میکنیم. در مقابل حالت هشیاری فعال ، هشیاری نافعال قرار دارد که شخص طی آن نسبت به رویدادهایی که در لحظه معینی در اطراف او میگذرد، حالتی پذیرا دارد. حالتی که تمرکز خاصی روی موضوعی وجود ندارد. با این حال فرد از محرکات اطراف خود آگاهی دارد. پذیرندگی یا حساسیت تنها بخشی از هشیاری در حالت بیداری ما به حساب میآید. بخش عمده زندگی ذهنی ما صرف برنامه ریزی فعالانه میشود. خواه تمرکز روی یک موضوع ساده و ابتدایی باشد، مثل حاضر شدن سر یک قرار و یا یک موضوع پیچیدهتری باشد، مانند تصمیم گیری برای اهداف بلند مدت زندگی مثل انتخاب شغل. در هر حال هشیاری فعال در انتخاب و طرح ریزی برنامههای زندگی نقش اساسی بازی میکند. در این حالت شخص فعال است، تلاش میکند، برنامه ریزی میکند، به جمعآوری اطلاعات میپردازد و راههایی را برمیگزیند. البته باید توجه داشت این دو حالت از هشیاری زمان بیداری ، کاملا متمایز از یکدیگر نیستند. وجود آگاهی با درجات مختلفی در هر دو نوع هشیاری وجود دارد و فرد با قرار گرفتن در جریان تفکر در هر یک از این حالتها قرار میگیرد. به عبارتی در هر دو حالت فرد در حال تفکر میباشد. این تفکر ممکن است به صورت طرح ریزی برای آینده باشد و یا به صورت دریافت محرک و پذیرندگی در برابر آنها. خیالبافی به عنوان حالتی از هشیاری عادی همه افراد کم و بیش گونههای مختلفی از خیالبافی را داشتهاند. خیالبافیهایی که مضامینی حول و حوش شجاعت ، موفقیت ، پیروزی ، اعتماد به نفس ، زیبائی و ... دارند. در واقع آرزوهایی که افراد برای خود دارند، آنها را دستخوش خیالبافی میکند. بطوری که خیالبافی به صورت روشی که دستیابی به آرزوها را نزدیکتر جلوه میدهد، درمیآید و تا حدودی نیازهای روانی فرد را ارضا میکند. چنین حالتی اغلب معطوف به جنبههای مثبت زندگی است و محتوای آن آرزوهای فرد را شامل میشود. به عنوان مثال دانش آموزی که در آرزوی قبولی در کنکور دستخوش خیالبافی میشود، خود را در شرائطی تصور میکند که در دانشگاه مورد علاقه و رشته مورد علاقه خود پذیرفته شده و الی آخر. اما گاهی محتوای خیالبافی را جنبههای منفی نیز تشکیل میدهند. خیالبافی در مورد شکستهای احتمالی از این دسته هستند که ناشی از اضطراب و ناراحتی فرد و پیش بینی او از شکست خود در آینده میباشند. در هرحال خیالبافی به عنوان یک حالت هشیاری است که فرد خود را در موقعیتی غیر از موقعیت فعلی خود رها میسازد. در این حالت هرچند آگاهی فرد از محیط پیرامون خود و محرکات آن ضعیف میشود، ولی کاملا قطع نمیشود. بطوری که یک محرک شدید مثل یک صدای بلند میتواند او را از این حالت خارج سازد. خواب به عنوان حالتی از هشیاری عادی تجربه خواب و رویا دیدن برای کلیه افراد تجربه آشنایی است. همه افراد میخوابند و با حالت هشیاری تغییر یافته در خواب آشنا هستند. ما در حالت خواب معمولا آگاهی ضعیفی از محیط پیرامون خود نشان میدهیم. حداقل میتوان گفت این آگاهی در حد آگاهی زمان بیداری نیست. تحقیقات متعددی نیز برای شناخت پدیده خواب صورت گرفته است. مراحل خواب را تعیین کرده و ویژگیهای آن را نیز مشخص کردهاند. حتی به سوالاتی از این قبیل که ما کی خواب میبینیم، چه عواملی در خواب دیدن ما تاثیر میگذارند، آیا میتوانیم محتوای خواب خود را از قبل تعیین کنیم؟ پاسخ دادهاند. حتی سوالاتی از این قبیل که آیا مردم میدانند کی خواب میبینند، پاسخ داده شده است. در این دسته از تحقیقات نشان داده شده که برخی افراد که اصطلاحا رویای روشن دارند، از خواب دیدن خود آگاه میشوند و به عبارتی میدانند که در حالت خواب دیدن هستند. پژوهشها در این زمینه نشان داده است که با تمریناتی میتوان میزان هشیاری فرد را نسبت به خواب دیدن خود افزایش داد. حالتهای هشیاری در شرائط خاص این حالتها به مواردی اطلاق میشود که تجربه آن یک امر عمومی و همگانی نیست. مثل شیوههای مراقبه که در آن افراد با استفاده از روشهایی خاص به تغییر حالت هشیاری خود اقدام میکنند و حالتی را تجربه میکنند که متفاوت از حالتهای هشیاری آنها در حالت عادی است. هیپنوتیزم و تجارب افراد در این حالت از هشیاری نیز نمونهای از این موارد است. همچنین مصرف برخی داروها تغییراتی را در هشیاری افراد ایجاد میکنند که تجاربی غیر از تجارب عادی هشیاری هستند. مثل داروهای توهمزا که معمولا موجب تغییرات ادراکی چشمگیر از جمله توهم میشوند، یا موادی مثل الکل که در حالتهای معمول به صورت مستی و خارج شدن از حالت هشیاری عاری عمل میکنند و در صورت افراط در مصرف به صورت توهمات و به ویژه توهمات بینائی بروز میکنند. مباحث مرتبط با عنوان
|
روانشناسی شخصیت
انواع روشهای مراقبه
مقدمه امروزه در جهان روشها و اسلوب متعددی در انجام مراقبه یا مدیتیشن وجود دارد. هرچند در روش و شیوههایی که استفاده میشود، تفاوت بین انواع مراقبه دیده میشود، ولی در واقع هدف نهایی آنها یک هدف مشترک است و منجر به این میشود که در یک نقطه مشترک با هم تلاقی کنند. از این رو توجه به تفاوت آنها در روش چندان اهمیتی ندارد و آنچه بایست مورد توجه قرار گیرد، وحدت باطنی آنهاست. فرد مراقبه کننده یکی از روشها را انتخاب میکند و با مهارت پیدا کردن در یکی از این روشها به راحتی میتواند شیوههای دیگر را نیز بکار بگیرد و از آنها استفاده کند. اینکه فرد کدام روش را برگزیند و از کدام نوع مراقبه کار خود را شروع کند، هیچ قانون قطعی وجود ندارد. هر روشی که خود فرد شخصا احساس راحتی و اطمینان با آن میکند، همان بهترین نقطه شروع است. بعد از مدتی که بطور جدی در آن راه کار شد، میتوان روشهای دیگر را نیز امتحان کرد. پس مهم نیست کدام روش را برمیگزینند، همه آنها در نهایت به یک جا میرسند. یکی از استادان عرفان مینویسد: « خداوند یکی را با فریاد برمیگزیند، دیگری را با آواز و سومی را با زمزمه. » اما یک راه ساده وجود دارد که اطمینان حاصل کنید، روشی که انتخاب کردهاید، برای شما مناسب هست یا نه؟ برای اینکار به احساسات و حالات خود بعد از انجام تمرین توجه کنید (تاثیرات مراقبه). بطور طبیعی بعد از اتمام تمرین باید احساس سر حالی و نشاط بکنید. بعد از تمرین از خودتان بپرسید که حالا نسبت به قبل از انجام مدیتیشن چطورید؟ اگر کاری که میکنید، درست باشد و شیوه انتخابی مناسب شخص شما باشد، پاسخ شما سرحالی و نشاط شما را نشان خواهد داد. در غیر این صورت بهتر خواهد بود روشهای دیگر را نیز امتحان کنید. روش ذهنی در مراقبه این روش تمریناتی را شامل میشود که انسان بیشتر آنها را در مغزش انجام میدهد، یعنی بدون حرکات بدنی. البته استفاده از کلمه ذهنی برای این روش به این معنی نیست که اثری روی شرائط فیزیولوژیکی بدن ندارند، بلکه به این لحاظ اصطلاح ذهنی به آن اطلاق میشود که در انجام آنها بکار بردن اعضا و ماهیچهها لازم نیست و فرد در حالی به انجام تمرین میپردازد که در یک حالت ثابت قرار گرفته است. روش ذهنی خود شامل مراقبههای ساختاری و بیساختار میشود. مراقبه ساختاری مدیتیشن ساختاری آنهایی هستند که با دقت و ظرافت مشخص و در زمان معلوم برای فعالیتهای درونی خاص انجام میگیرند. مدیتیشن لوتوس و شمارش تنفس از این دسته هستند. مدیتیشن ساختاری خود به سه دسته بیرونی ، میانی و درونی تقسیم میشود. در نوع بیرونی تمرین با موضوعی بیرونی شروع میشود. روش تفکر یک مدیتیشن ساختاری بیرونی است. در این روش شی خاصی انتخاب میشود و در فاصلهای از چشمها قرار داده میشود، فرد باید تلاش کند نگاه خود را متمرکز بر شی نگه دارد و هر زمان که نگاهش منحرف شد، میتواند با جمله یا عبارتی مثل « خوب حالا برگرد به راهت »، دوباره نگاهش را روی شی متمرکز کند. نگاه نباید به یک نقطه خاص از شی متمرکز باشد، بلکه کل یک شی نگریسته میشود و به این طریق فرد ذهن خود را روی شی متمرکز نگاه میدارد. روش مدیتیشن حباب یک نوع روش ساختاری درونی است. در این روش فرد خود را در حالتی تجسم میکند که ته یک دریاچه صاف نشسته است. میدانید که چگونه حبابهای بزرگ به آرامی از میان آب بالا میآیند. هر فکر ، احساس و درکی به صورت حبابی در نظر گرفته میشود که از فضای دید شما رد میشود و خارج میگردد. بعد به همین صورت ادامه میدهید. هیچکدام از حبابها تعقیب نمیشوند. فقط آن را نگاه میکنید و سپس همانطور که از فضای دید شما میگذرند، منتظر بعدی میشوید. روش تراوا ، نیلوفر آبی هزار برگ ، ذکر یامانترا ، من کیستم ، سماع صوفیه ، آگاهی حسی و پناهگاه امن از جمله روشهای ساختاری مراقبه هستند.
در روشهای بیساختار ذهنی موضوع مشخصی انتخاب میشود و فرد تلاش میکند ذهن خود را معطوف به مسائل پیرامون این موضوع نگه دارد. موضوع انتخابی ممکن است یک کلمه باشد، یا یک عبارت یا یک سوال مشکل. هدف از این نوع روش آزاد کردن ذهن در یک زمینه مشخص است تا فرد بتواند در این زمینه رشد کند. هدفمندی و داشتن اراده در تمرکز روی موضوع آن را از افکار ساده و گیج کننده معمولی متمایز میسازد. در مدیتیشن ساختاری ابتدا ذهن و اراده تقویت میشود و سپس به آرامی و تدریجا زندگی احساسی فرد تحت تاثیر قرار میگیرد، اما در مراقبههای بیساختار مساله برعکس خواهد بود. روش قلبی در مراقبه در این روش بر نقش عشق و احساس تاکید میشود. مریدان این روش معتقدند هرچه انسان آزادتر ، بیدردسرتر و کاملتر باشد، بیشتر میتواند بر موانع رشدش که در اثر تعلیم و تربیت غلط و تجربیات اولیهاش بوجود آمده، غلبه کند و بیشتر میتواند بطور طبیعی دوست بدارد و بهتر با دیگران رابطه برقرار کند. در برخی روشهایی که به عنوان روش قلبی طبقه بندی میشوند، روی عشق به دیگران تاکید میشود. در برخی روی عشق به خود و در برخی دیگر روی عشق به خداوند. در نهایت همه به یک جا میرسند که عشق به هر سه است. روش بدنی در مراقبه در این روش شخص میآموزد تا نسبت به بدنش و حرکات آن آگاهی یابد و با تمرین درجه این آگاهی را بالا ببرد تا آنجا که در زمان مدیتیشن این آگاهی تمام صحنه ذهن را پر میکند. شناخته شدهترین روشهای بدنی عبارتند از: هاتایوگا ، تای چی و سماع دراویش. روشهای گیندلر و الکساندر روشهایی هستند که در غرب برای آگاهیهای حسی بوجود آمدهاند. در این روش عوامل مختلف بدنی با یکدیگر و مخصوصا با شخصیت هم آهنگی مییابد. روش عملی در مراقبه در این روش فرد میآموزد که چگونه در طول انجام یک کار یا فعالیت دنیا را درک و با آن ارتباط پیدا کند. از این راه در شرق استفاده بیشتری شده است و از مهارتها فعالیتهایی مثل تیراندازی ، تزئین گل ، گلیم بافی ، کاراته استفاده گردیده است. شخص میآموزد که چگونه به صورت عارف در جریان زندگی حضور داشته باشد و فعالیتهای خود را انجام دهد و توجه خود را تنها معطوف به آن نگه دارد و متوجه هیچ محرک دیگری نباشد. منظور از این روش ، مهارت پیدا کردن در آن عمل خاص نیست، بلکه هدف اصلی رشد و توسعه شخصیت انسانی است. مباحث مرتبط با عنوان
|
روانشناسی شخصیت
تاثیرات مراقبه
مراقبه (مدتیشین) در زندگی روزمره در اصل مراقبه روشی است که سراسر زندگی فرد را تحتالشعاع قرار میدهد و موجب میشود تا زندگانی فرد از موهبت بیهمتای آن سرشار و مملو گردد. استفاده مداوم از مراقبه پویائی خاصی در فرد ایجاد میکند و به وی این امکان را میدهد تا از تمامی نیروهای درونی و بیرونی خود استفاده نماید و به یک فرد خلاق و سازنده تبدیل گردد و انسانی شود با ظرفیتهای پایان ناپذیر و دارای انرژی جسمی و روانی خاصی که باعث میشود تا سلامتی و تندرستی در وجودش لبریز شود. از انفاس خوش آن دیگران هم بهره میگیرند. آشنایی با مراقبه و بکارگیری روشهای آن (انواع روشهای مراقبه) برای هر شخصی میتواند نقطه عطف و سکوی پرتابی باشد، به سوی کمال و وصل به ذات احدیت و سرچشمه نامحدود هستی. چرا که به فرد کمک میکند تا به فردی سرشار از امید و یابندگی تبدیل شود و در اوج سلامت جسمی و روحی قرار گرفته و پیروزی و کامیابی را در آغوش گیرد. آثار زیستی مراقبه تحقیقات گستردهای در رابطه با اثرات زیستی و فیزیولوژیک مراقبه در بدن انجام گرفته است و مدارک روشنی وجود دارد که نشان میدهد رابطه مشخصی بین مراقبه و پاسخهای فیزیولوژیک بدنی وجود دارد.
آثار روان شناختی مراقبه نتایج تحقیقات در این زمینه نشان میدهد که افرادی که تکنیکهای مراقبه را تمرین میکنند، میزان بیشتری از سلامت روانی را دارا هستند. مقاومت بیشتری در برابر استرسها نشان میدهند، سطح اضطراب در آنها عمدتا پائین است و در شرائط بحرانی ، نگرانی و ناراحتی متناسبی نشان میدهند. انواع بیماریهای روانی و به ویژه اختلالات روان تنی شیوع کمتری در آنها دارد و مواردی نیز با شروع تمرینات مراقبه ، علائم بهبودی در این اختلالات نشان میدهد. این افراد کم کم عزت نفس و اعتماد به نفس بیشتری نسبت به گذشته پیدا میکنند. توان پیگیری بیشتری در اهداف خود نشان میدهند. پرانرژیتر هستند و احساس رضایت و خرسندی بیشتر و عمیقتری نسبت به گذشته دارند. بطور کلی یافتههای پژوهشی نشان میدهد که تمرین منظم مراقبه ، ظاهرا بر رشد روان شناختی فرد اثر مثبت دارد. تقویت اراده ، قدرت ، حافظه و کاهش تنشها و استرسها از نتایج اساسی این تمرینات است. مراقبه و روان درمانی با توجه تغییرات فیزیولوژیک و تغییرات روان شناختی که به عنوان آثار تمرینات مراقبه شمرده میشوند، از آن به عنوان یک وسیله درمان برای بیماران و افراد مبتلا به مشکلات روحی میتوان سود جست. از آنجا که اکثر اختلالات روان نژندی مثل اضطراب ، حاصل عدم آرامش فرد و ناتوانی او در کنترل شرائط زندگی و در نتیجه شرائط روحی و فکری خود است، این تمرینات با تاثیری که روی حس کنترل و تسلط ورزی افراد میگذارند، درمان او را تسریع میکنند. با انجام این تمرینات که نتیجه اساسی آن افزایش آگاهی فرد است، فرد درک کاملتری از شخصیت خود و پیرامون خود بدست میآورد. این شناخت او را در درک کاملتر مشکلات خود و حل آنها یاری میدهد و فرد بصیرت و بینش لازم را بدست میآورد. از این رو یافتههای پژوهشهایی که متمرکز بر کاربرد این روش در درمان ناراحتیهای روحی بودهاند، حداقل در مورد اختلافاتی چون انواع اضطراب ، یاسها و ناامیدیها و اختلالات روان تنی امیدبخش بودهاند. مباحث مرتبط با عنوان
|
روانشناسی شخصیت
اختلالات روانی
مفهوم اختلال روانی مثل بسیاری از مفاهیم در طب و علوم دیگر فاقد تعریف عملی ثابتی که پوشاننده همه موفقیتها باشد بوده است. قابل قبولترین تعریف اختلالهای روانی را به صورت زیر توصیف می کند؛ هر یک از اختلالات روانی به صورت یک سندرم یا الگوی رفتاری یا روانشناختی مهم بالینی تصور شده است که در یک فرد روی میدهد و با ناراحتی (یک علامت دردناک) یا ناتوانی (تخریب در یک یا چند زمینه مهم عملکرد) یا با افزایش قابل ملاحظه خطر مرگ ، درد ، ناراحتی و ناتوانی یا فقدان مهم آزادی ، همراه است. به علاوه این سندرم یا الگو نباید صرفا یک پاسخ قابل انتظار و تایید شده فرهنگی در مقابل رویدادی خاص مثلا مرگ یک شخص مورد علاقه باشد. علت اصلی هر چه باشد فعلا باید آن را تظاهر یک اختلال کارکردی زیست شناختی رفتاری یا روانشناسی در فرد تلقی نمود. نگاه اجمالی از آنجا که اختلال روانی غالبا غیر عادی ، عجیب یا آزار دهنده است، نگاهها را به خود جلب میکند. واکنشهای متفاوتی در مقابل بروز آن ممکن است دیده شود. این واکنش میتواند به صورت خشم ، تنفر و اکراه ، ترس و سردرگمی همراه باشد. تمایل به درمان خواه وجود داشته باشد یا نداشته باشد بعد آزار دهندگی این اختلالات برای خود فرد و یا اطرفیان او وجود دارد. برخی از اختلالات به راحتی در زندگی شغلی و اجتماعی خود تاثیر گذاشته و عمدتا عملکرد او را مختل میسازند. تاریخچه اختلالات روانی آدمی همواره در مورد سلامت جسم ، روابط اجتماعی و جایگاه خود در این عالم نگران بوده است و در این زمینهها سوالات بسیاری مطرح کرده و پیرامون آنها نظریاتی ابراز داشته است. بعضی از این نظریات تقریبا جهان شمول به نظر میرسند و در بسیاری از مناطق دنیا و اکثر دورههای تاریخی دیده میشوند. طبق نظریههایی کهن که امروزه هم به چشم میخورد، اختلال روانی نتیجه عملکرد نیروهای ماوراء طبیعی و جادوئی مثل ارواح شرور و شیطان است. در جوامعی که این نظریه را باور داشتند، درمان به صورت جن گیری انجام میشد. در تاریخ اختلالات روانی این عقیده نیز رواج داشته که آنها را ناشی اختلال کارکرد بدن میدانستند. در یونان باستان به درمان این اختلالات در معبد الهه سلامت میپرداختند. بقراط اهمیت مغز را در تبیین این اختلالات دریافت و درمان مبتنی بر استراحت ، استحمام و رژیم غذایی را توسعه بخشید. حرکت به سوی توجیهات منطقی در تبین رفتار را سقراط ، افلاطون و ارسطو تقویت کردند. افلاطون رفتار پریشان را برخاسته از تعارضات درونی بین هیجان و عقل به شمار میآورد. برخورد به مبتلایان به این اختلالات خط سیری از برخورد غیر انسانی تا برخوردهای انسانیتر را شامل میشود. جنبش معطوف به درمان انسانیتر با این بیماران با کارهای فیلیپ پنیل آغاز شد. بتدریج تغییرات اصلاحیتر بیشتری آغاز و ادامه یافت و تحقیقات علمی در سبب شناسی ، طبقه بندی و درمان اختلالات انجام گرفت. طبقه بندی اختلالات روانی DSM IV راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی ، این اختلالات به شرح زیر طبقه بندی میکند:
در بررسی علل مربوط به بروز اختلالات روانی از دیدگاههای مختلف به این مساله پرداخته شده است. دیدگاه زیست شناختی این دیگاه آشفتگیهای بدنی را علت اختلال روانی میداند. بینظمی در ژنها ممکن است سبب ساز بعضی رفتارهای غیر انطباقی باشد. دیگر تعیین کننده زیست شناختی رفتار ، مغز و دستگاه عصبی است. آشفتگی در بخشهای معینی از مغز میتواند اختلالات روانی را موجب شود. دستگاه غدد و عملکرد آنها نیز میتواند در بروز این دسته از اختلالات سهیم باشد. دیدگاه روانکاوی این دیدگاه که افکار و هیجانات را علل مهم رفتار میدانند، در سبب شناسی اختلالات روانی به شناسایی افکار و هیجانات ناآشکار که مسبب اساسی اختلالات هستند، تاکید میکند. از این دیدگاه پنج سال اول زندگی از لحاظ رشد سالم شخصیت یا بروز اختلالات حائز اهمیت است. دیدگاه یادگیری این دیدگاه که بر اهمیت یادگیری تاکید دارد معتقد است اختلالات روانی با پیوندهای یادگیری قابل توضیح هستند. در این دیدگاه سرمشق گیری ، تقویت کنندههای مثبت و منفی و شرطی سازیها در بروز رفتارهای غیر عادی مورد استفاده قرار میگیرند. دیدگاه شناختی تمرکز دیدگاه شناختی بر شناخت فرد از محیط پیرامون خود متکی است. از این دیدگاه ناتوانی فرد در تشکیل شناختها و طرحوارههای مناسب از ارتباط خود با محیط مشکلاتی را برای او بوجود میآورد. از دیگر دیدگاههای رایج دیدگاههای انسان گرایی ، هستی گرایی و دیدگاه اجتماعی است. درمان این دسته از اختلالات به دو شیوه کلی دارو درمانی و روان درمانی تقسیم بندی میشود. دارو درمانی توسط روانپزشک و روان درمانی توسط روانشناس صورت میگیرد. دیدگاه روان شناس در سبب شناسی اختلالات روانی رویکرد درمانی او را تعیین خواهد کرد. با اینحال امروزه بندرت یک روان شناس خود را مقید به یک دیدگاه خاص میکند و معمولا از ترکیبی از این دیدگاهها کاربرد دارند. مباحث مرتبط با عنوان
|
روانشناسی شخصیت
اختلالات خواب
دانش خواب و رویا پستانداران مى خوابند، پرندگان مى خوابند، حتى ماهى ها، خزندگان و حشرات نیز مى خوابند. خواب براى جانداران ضرورى تر از غذا است و انسان در حدود یک سوم از عمرش را در خواب مى گذراند. چرا نیاز داریم که مدتى چنین طولانى را در بى خبرى سپرى کنیم؟ و اگر نخوابیم چه اتفاقى خواهد افتاد؟ در این جا سرى مى زنیم به دنیاى عجیب خواب عمیق، خواب سطحى، رویا و تمام جنبه هاى دیگر یک خواب شبانه خوب (یا بد) نکته این است که خواب فعالیتى نیست که به انتخاب و سلیقه ما باشد طبیعت خواب را بر ما تحمیل مى کند و حتى اگر پلک هم نداشتیم باز هم به خواب مى رفتیم. بیشتر ما اگر حتى یک شب هم بى خوابى بکشیم دچار تمام دشوارى هایى خواهیم شد که نزدیک بود لیندبرگ را از پاى درآورند. بدون خواب خلق ما تنگ و افسرده مى شود، روابط اجتماعى مان آسیب مى بیند، سلامتى مان دچار اختلال مى شود و خلاصه انجام هر عملى با دشوارى همراه خواهد بود. خواب براى زنده ماندن مان مهم تر از غذاست. با این حال خواب حداکثر یک سوم زندگى ما را به خود اختصاص مى دهد. بیشتر ما هنگام مردن بیشتر از ۲۵ سال از زندگى مان را در سرزمین خواب و رویا به سر برده ایم چرا لازم است که این همه مدت را در حالت بى خبرى به سر بریم؟ روشن است که بدون نفس کشیدن، تولیدمثل کردن یا غذا خوردن، فواید خواب چندان آشکار نخواهد بود. چرا مى خوابیم؟ خواب رفتارى است که سابقه آن را مى توان در نردبان تکامل به خیلى دورها رساند. در تمام حیوانات خواب شامل قطع فعالیت فیزیکى و نقصان هوشیارى حسى طى دوره هاى منظم در طول دوره هاى ۲۴ ساعته است. حیوانات دیگر _ حتى مگس میوه- را هم مى توان با محرک هایى چون کافئین بیدار نگه داشت و آنها نیز همچون انسان ها وقتى که نوزاد هستند بیشتر مى خوابند. لذا خواب یکى از پایه هاى بقاى حیوانات به شمار مى رود و میلیون ها سال تکامل و تحول نقش آن را حتى مهم تر و برجسته تر از سابق ساخته است ولى تا سال ۱۹۵۲ دانشمندان بر این گمان بودند که خواب حالتى منفعل است که فعالیت مغز در طول آن متوقف مى شود . اما در آن سال کشف خارق العاده اى صورت گرفت. ناتائیل کلایتمن یکى از پیشگامان پژوهش در خواب و شاگردش یوجین آسرینسکى از دانشگاه شیکاگو متوجه این نکته شدند که خواب داراى دوره هایى با حرکت سریع چشم ما _ اصطلاحاً خواب همراه با حرکات سریع چشم (خواب رم REM) _ است که با فعالیتى دیوانه وار در مغز درست مانند بیدارى همراه است.تا زمانى که دلیل خواب رم کشف نشده بود، همه آن را حداکثر فعالیت مغز براى ضبط و ثبت وقایع تلقى مى کردند. نخستین دوره خواب رم تا یک ساعت پس از به خواب رفتن ما روى نمى دهد. خواب در یک دوره ۹۰ دقیقه اى از چهار مرحله خواب غیررم (NREM) و یک دوره خواب رم عبور مى کند که در مجموع حلقه اى را تشکیل مى دهند که در طول شب بار ها تکرار مى شود. این کشف هم شده که بیشتر رویا ها در طول خواب رم اتفاق مى افتند و دو نوع خواب به همان اندازه با یکدیگر متفاوت اند که خواب و بیدارى با یکدیگر تفاوت دارند. جالب این است که با وجود آن که تمام پستانداران، پرندگان و خزندگانى که از نظر تکاملى جدید ترند داراى هر دو نوع خواب هستند، خزندگان ابتدایى تنها خواب غیررم دارند. این بدان معنا است که خواب رم تحولى جدیدتر و احتمالاً همزمان با ظاهر شدن پستانداران یعنى ۲۵۰ میلیون سال قبل است. . جروم سیگل پروفسور روانپزشکى و عضو «انستیتو پژوهش در مغز» در دانشگاه کالیفرنیا اعتقاد دارد که خواب غیررم فرصتى را براى بازسازى سلول هاى آسیب دیده به دنبال یک روز فعالیت سوخت و ساز بدن فراهم مى آورد: اما پروفسور جیم هورن از دانشگاه نوبلرو که ویراستار یکى از دو نشریه بین المللى است که به موضوع خواب اختصاص دارند، با این مسئله موافق نیست: «شواهد اندکى وجود دارد حاکى از این که سلول هاى بدن صرف نظر از مغز اقدام به ترمیم خویش در طول دوره خواب کنند. تمام شواهد نشان مى دهند که سلول ها در طول بیدارى به همان خوبى دوره خواب آسیب ها را ترمیم مى کنند.» هورن خاطرنشان مى کند که مغز هیچ گاه در طول بیدارى درهایش را نمى بندد حتى زمانى که در تاریکى در بستر دراز کشیده ایم مغز مثل کامپیوترى که در حالت انتظار (Standby) هست در آمادگى کامل به سر مى برد. تصاویر نقشه بردارى از مغز نشان داده اند که مغز به ویژه ناحیه پیشانى قشر مغز تنها در طول دوره خواب غیررم تا حدى در استراحت به سر مى برد. هورن چنین استدلال مى کند که بدین ترتیب مى توانیم نتیجه بگیریم که خواب غیررم فرصتى است براى بافت هاى مغز که خستگى و فرسودگى طول روز را جبران کند. درک خواب رم هدف از خواب غیررم (NREM) به احتمال زیاد استراحت و بازیابى مغز است خب پس از خواب رم و رویا چه؟ دکتر کلودیو استامپى رئیس «مرکز پژوهش هاى خواب و هوشیارى» در «انستیتو پژوهش زمان- زیستى» در بوستون مى گوید: «به نظر مى رسد اگر از خواب رم محروم شویم یادگیرى و تحکیم حافظه دستخوش آسیب مى شود. ما نیاز داریم آنچه را که در طول دوره قبلى بیدارى رخ داده مجدداً فرآورى کنیم تا آن اطلاعاتى را که مفیدند ذخیره نماییم.» مسلماً مطالعات دیگرى هم وجود دارند که بیانگر وجود پیوند محکمى بین خواب رم، یادگیرى و حافظه هستند. انسان ها و حیوانات هر دو پس از یادگیرى یک مهارت جدید افزایشى در خواب رم نشان مى دهند. اگر مانع خواب رم در آنها شویم، یادگیرى و به خاطر آوردن مهارت مزبور برایشان دشوارتر خواهد بود. آزمایش ها بر روى انسان ها نشان داده اند که خواب رم باید ظرف ۲۴ ساعت پس از تجربه یادگیرى رخ دهد، تا بتوانند آن را به خاطر آورند. هورن با این نقطه نظر مخالف است. وى مى گوید: «داروهاى ضدافسردگى سه حلقه اى که به بیمارانى که از افسردگى رنج مى برند داده مى شود کاملاً خواب رم را از بین مى برند و تا زمانى که مصرف دارو ادامه دارد وضع چنین است. با این حال بیماران با وجود محروم بودن از خواب رم به مدت چندین ماه هیچ نشانه اى از اختلال حافظه از خود بروز نمى دهند.» او همچنین خاطرنشان مى کند که دلفین ها خواب رم کمى دارند یا اصلاً ندارند با این حال آموزندگان درخشانى هستند. هورن در عوض نظریه تکاملى را که نخستین بار توسط پژوهشگر پیشتاز در امر خواب میشل ژووه مطرح شد، مى پذیرد. ژووه بر این باور است که فعالیت شدید در طول خواب رم براى رشد و تکامل سلول ها و شبکه هاى عصبى بدن در اوایل زندگى ضرورى است. مثلاً جنین انسان را در نظر بگیرید. در طول ماه هاى طولانى و تاریک زندگى در داخل رحم محرک هاى خارجى اندکى براى فعال کردن مغزى که در حال رشد و تکامل است وجود دارند؛ از این رو ژووه این فرضیه را مطرح مى کند که مغز خود محرک هاى خویش را به شکل خواب رم و رویا ها فراهم ساخته و به این ترتیب به رشد و تکامل خویش کمک مى کند. این نظریه با این واقعیت نیز کاملاً سازگار است که مغز هایى که کمتر تکامل یافته اند بیشتر از مغز تکامل یافته افراد بزرگسال در خواب رم به سر مى برند. خلاصه آن که کارکرد خواب رم هنوز در پرده ابهام قرار دارد. امید است که با پیشرفت تکنیک هاى اسکن مغز آن نواحى از مغز که در این دو نوع خواب نقش دارند، بیشتر شناخته و درک شوند. با این حال احتمالاً این پرسش پاسخ سرراستى نخواهد داشت. به گفته هورن: «تاکنون ۱۰۰ نوع ماده شیمیایى در ناحیه مغز، که به نحوى به موضوع خواب مربوط مى شوند کشف شده اند و بسیارى نیز در راهند لذا آنچه که مسلم است هیچ مرکز واحدى براى خواب وجود ندارد.» خواب احتمالاً کارکرد پیچیده اى است که از آثار محرومیت از آن بر روح و تن نیز این موضوع کاملاً آشکار است. یک چیز مسلم است و آن اینکه هرگز بدون خواب نخواهیم بود. بسیار غیرمحتمل است که در آینده دارویى یا تکنیکى کشف شود که بتوانیم به کمک آنها بیدار بمانیم و در عین حال سالم باشیم. هنگامى که رویا به کابوس تبدیل مى شود آسیب زدن به خود و کسان مورد علاقه خود در حین خواب به نظر هولناک مى رسد ولى مى تواند در طول انواع رم و غیررم خواب هر دوم اتفاق بیفتد. پدیده اى که در طول خواب غیررم که امواج آهسته اى دارد اتفاق مى افتد. گاه گاهى در خواب راه رفتن در کودکى بسیار شایع است و در این سن و سال نمى توان آن را مشکلى تلقى کرد لیکن اگر این وضعیت تا دوران بزرگسالى ادامه یافت مى تواند نشانه اى دال بر وجود نوعى بیمارى روانى باشد همچنین به نظر مى رسد این عارضه در خانواده ها باقى مى ماند و از والدین به فرزندان به ارث مى رسد. لیکن باید گفت خشونت در طول راه رفتن در خواب بسیار نادر است. بیشتر موارد نیازى به درمان ندارند. خشونت در اختلالى به نام «اختلال رفتارى خواب رم» بسیار شایع است. این بیمارى که تنها اخیراً (۱۹۸۷) کشف شد، حاصل شل و بى حرکت نشدن عضلات در خواب رم است. این بدان معنا است که قربانیان این اختلال از لحاظ فیزیکى مانعى در پیش روى خویش براى عملى کردن رویا هایشان- که بیشتر ماهیتى خشونت آمیز و آ زارد هنده دارند _ ندارند. این اختلال بیشتر مردان سالخورده را گرفتار مى کند، ولى مى توان با دارویى به نام کلونازپام آن را درمان کرد. راه رفتن در خواب مى تواند به قدر کافى خطرناک باشد ولى اختلالات خواب بسیار نگران کننده ترى هم وجود دارند انواع اختلالات خواب نشانگان خوردن شبانه بیماران سه یا چهار بار در طول شب بیدار مى شوند و احساس مى کنند که مجبورند چیزى بخورند. الگوى ترشح هورمونى این افراد غیرعادى است. سطوح بالاى کورتیزول که هورمون استرس محسوب مى شود، افزایش کمتر از حد طبیعى ملاتونین به هنگام شب و سطوح پایین لپتین که هورمون مهار کننده اشتهاست. به عقیده یکى از کارشناسان الویس پریسلى از این بیمارى رنج مى برد. نارکولپسى (حمله خواب) در این بیمارى خواب همراه با حرکات سریع چشم و شل شدگى عضلانى حاصل از آن- تکه تکه شده و فرد بیدار مى شود. عامل شروع کننده حملات بیمارى اغلب هیجانات هستند. از هر ۲ هزار نفر یک تن مبتلا به این بیمارى است. به نظر مى رسد بیمارى ناشى از سطوح نازل یک مولکول مغزى موسوم به هیپوکرتین باشد. توقف تنفس هنگام خواب این بیمارى که در اثر مسدود شدن مجارى هوایى بالایى در حین خواب پیش مى آید درست مثل آن است که مرتب سرتان را به زیر آب فرو مى برید. نهایتاً بیمار تا حدى از خواب مى پرد و قدرى هوا مى بلعد ولى مجدداً مجراى هوایى بسته مى شوند. تصور مى شود چهار درصد مردم دچار این بیمارى اند (درست به اندازه آسم) و محتمل ترین علت آن چاقى است. فکر مى کنید نیاز ما به خواب در روز چقدر است؟ متوسط ۵/۷ ساعت در روز؛ ولى بین افراد تفاوت هاى بسیارى وجود دارد از شش ساعت در روز گرفته تا نه ساعت. هر شخص داراى یک هسته مرکزى خواب و یک خواب انتخابى است. به طور طبیعى باید هر دو مورد را به طور کامل رعایت کنیم ولى در موقعیت هاى ویژه کافى است ۷۵ درصد زمان معمول را بخوابیم تا بتوانیم تقریباً به طور طبیعى کار کنیم. منبع : اما بیلى ترجمه: ع. فخریاسرى |
روانشناسی شخصیت
استرس
شرح بیماری استرس عبارت است از واکنشهای فیزیکی، ذهنی و عاطفی که در نتیجه تغییرات و نیازهای زندگی فرد، تجربه میشوند. تغییرات میتوانند بزرگ یا کوچک باشند. پاسخ افراد به تغییرات زندگی متفاوت است. استرس مثبت میتواند یک انگیزش دهنده باشد در حالی که استرس منفی میتواند در زمانی که این تغییرات و نیازها، فرد را شکست میدهند، ایجاد شود. علایم شایع
آزمونهای تشخیصی ممکن است شامل موارد زیر باشند:
|
روانشناسی شخصیت
افسردگی
شرح بیماری افسردگی عبارت است از احساس غم، دلسردی، یا ناامیدی به مدت حداقل 2 هفته در اغلب روزها و اغلب ساعات روز، به علاوه علایم همراه. علایم شایع از دست دادن علاقه؛ بیحوصلگی و دلزدگی؛ ناتوانی از لذت بردن احساس ناامیدی؛ بیحالی و خستگی بیخوابی؛ خواب زیاد یا ناراحت گوشهگیری اجتماعی؛ احساس بیارزش بودن ومورد نیاز نبودن بیاشتهایی یا پرخوری؛ یبوست از دست دادن میل جنسی مشکل داشتن در تصمیمگیری؛ مشکل داشتن در تمرکز یکباره به گریه افتادن بدون توضیح مشخص احساس گناه شدید به خاطر وقایع بیاهمیت یا خیالی تحریکپذیری؛ بیقراری؛ افکار خودکشی دردهای مختلف، مثل سردرد، درد قفسه سینه بدون شواهدی از بیماری جسمی علل برای بیماری افسردگی واقعی هیچ علت یگانه و روشنی نمیتوان متصور بود. بعضی از عوامل زیستشناختی مثل بیماریهای جسمی، اختلالات هورمونی، یا بعضی داروها میتوانند نقش داشته باشند. عوامل اجتماعی و روانی نیز میتوانند نقش داشته باشند. اختلالات ارثی نیز میتوانند مؤثر باشند. بروز این حالت ممکن است با تعداد وقایع ناراحتکننده زندگی فرد ارتباط داشته باشد. عوامل تشدید کننده بیماری عصبانیت یا احساس دیگری که فرو خورده شده باشد. داشتن شخصیتی وسواسی، منظم و جدی، تکاملگرا، یا شدیداً وابسته سابقه خانوادگی افسردگی وابستگی به الکل شکست در کار، ازدواج، یا روابط با دیگران مرگ یا فقدان یکی از عزیزان از دست دادن یک چیز مهم (شغل، خانه، سرمایه) تغییر شغل یا نقل مکان به یک جای جدید انجام بعضی از اعمال جراحی مثل برداشتن پستان به علت سرطان وجود یک بیماری یا معلولیت عمده گذر از یک مرحله از زندگی به مرحلهای دیگر، مثلاً یائسگی یا بازنشستگی استفاده از بعضی از داروها مثل رزرپین، داروهای مسدودکننده بتا آدرنرژیک، یا بنزودیازپینها محرومیت از داروها و مواد محرک مثل کوکائین ، آمفتامینها، یا کافئین بعضی از بیماریها مثل دیابت، سرطان لوزالمعده ، و اختلالات هورمونی پیشگیری
در بسیاری از موارد، بیماری خود به خود خوب میشود، اما با کمک گرفتن از پزشک میتوان مدت افسردگی را کم کرد و روشهای مقابله با افسردگی را فرا گرفت. عود افسردگی شایع است. درصد بهبودی بالا است، حتی اگر فرد به هنگام افسردگی، نسبت به بهبودی خود دید منفی داشته باشد. عوارض احتمالی خودکشی. علایم هشداردهنده آن عبارتند از: ـ گوشهگیری از خانواده و دوستان ـ عدم توجه به ظاهر خود ـ به زبان آوردن این که فرد میخواهد «همه چیز را تمام کند» یا اینکه «زیادی است و مزاحم دیگران.» ـ شواهدی از داشتن نقشه برای خودکشی (مثلاً نوشتن وصیتنامه یا توجه به یک سلاح قتاله) ـ خوشحالی ناگهانی پس از احساس نومیدی طولانی مدت ـ عدم بهبود افسردگی درمان اصول کلی در صورتی که علایم خفیف تا متوسط باشند، روشهای به عهده گرفتن مراقبت از خود را در پیش گیرید: با دوستان و خانواده صحبت کنید. به طور منظم ورزش کنید. یک رژیم غذایی متعادل و کمچرب داشته باشید. الکل مصرف نکنید؛ کارهای عادی زندگی خود را ادامه دهید. فیلمهای خندهدار و شاد ببینید. در صورت امکان به تعطیلات بروید. احساسات خود را در یک دفتر خاطرات روزانه بنویسید. سعی کنید مشکلات در روابط با دیگران را حل کنید (البته بهتر است که در این زمان تصمیمات عمده نگیرید). تا حدی که میتوانید فعالیت در زمان ابتلا به این بیماری خود را حفظ کنید. مسؤولیتهای خود را تا زمان بهبودی به فرد دیگری واگذار کنید. به گروههای حمایتی در مورد افسردگی بپیوندید. داروها داروهای ضدافسردگی برای بعضی از افراد که افسردگی طولانیمدت یا نسبتاً شدید دارند. لیتیم برای مواردی که دورههایی از سرخوشی غیرطبیعی و افسردگی متناوباً رخ میدهند. فعالیت در زمان ابتلا به این بیماری محدودیتی برای آن وجود ندارد. فعالیت در زمان ابتلا به این بیماری ها و علایق روزانه را حفظ کنید حتی اگر حوصله آنها را ندارید. رژیم غذایی یک رژیم عادی و متعادل داشته باشید حتی اگر اشتها به غذا ندارید. درچه شرایطی باید به پزشک مراجعه نمود؟ اگر شما یا یکی از اعضای خانوادهتان علایم افسردگی دارید. اگر احساس تمایل به خودکشی یا ناامیدی دارید. |
روانشناسی شخصیت
اضطراب
اضطراب عبارت است از یک احساس ناراحتکننده و مبهم ترس ، وحشت ، یا خطر با منشای ناشناخته که بر فرد مستولی میگردد. برای بعضی از افراد این حالت ممکن است ناگهانی روی دهد و بر طرف شود، اما برای بعضی دیگر این حالت به صورت مزمن در میآید. اضطراب از نظر علمی چندین نوع دارد: اضطراب حاد ناشی از موقعیتی خاص ، اختلال در تطابق یافتن با شرایط تازه ، اختلال اضطرابی عمومی شده ، اختلال هراس ، اختلال تنشزای پس از حادثه ، ترس مرضگونه و اختلال وسواسی ـ جبری. علایم شایع بیماری احساس اینکه یک اتفاق نامطلوب یا زیانبار به زودی رخ خواهد داد، خشک شدن دهان ، مشکل در بلع ، یا خشونت صدا ، تند شدن تنفس و ضربان قلب ، تپش قلب ، حالت لرزش یا پرش عضلات ، ناتوانی جنسی ، انقباض عضلات ، سردرد ، کمردرد ، عرق کردن ، تهوع ، اسهال ، کاهش وزن ، خوابآلودگی ، مشکل در تمرکز ، منگی یا غش ، تحریکپذیری ، خستگی ، کابوس ، مشکل در حافظه. بروز اختلال در روابط اجتماعی و شغلی ، افزایش ناگهانی میزان اضطراب ممکن است موجب بروز حمله هراس و فرار از موقعیت شود، وابستگی به داروها و نامنظمی ضربان قلب از دیگر علائم این بیماری هستند. علل بروز اضطراب فعال شدن مکانیسمهای دفاعی بدن برای مبارزه یا فرار ترشح آدرنالین از غدد فوقکلیوی افزایش مییابد، و موادی که از تجزیه آدرنالین در بدن جمع میشوند (کاتکول آمینها) نهایتاً بخشهای مختلف بدن را تحت تأثیر قرار میدهند. تلاش برای پرهیز از اضطراب خود موجب اضطراب بیشتر میشود. استرس با هر منشاء (مثلاً مشکلات اجتماعی یا مالی) ، سابقه خانوادگی اضطراب ، خستگی یا کار زیاد ، وقوع مجدد موقعیتهایی که قبلاً استرسزا بودهاند یا طی آنها به فرد آسیب رسیده است، بیماری جسمانی ، تکامل طلبی غیرمنطقی ، ترک اعتیاد و ... خطر بروز اضطراب را تسریع میکند. راههای پیشگیری
اضطراب عمومی شده را میتوان با درمان کنترل کرد. غلبه کردن بر اضطراب اغلب موجبات زندگی بهتر و رضایت بخشتری را فراهم میآورد. روان درمانی
|
روانشناسی شخصیت
افسردگی و راههای مقابله با آن
افسردگ اساسی عبارت است از وجود خلق افسرده روزانه ، به مدت حداقل 2 هفته در اکثر اوقات روز و هر روز. تشخیص افسردگی عمدتا بر پایه نشانههای آن صورت میگیرد که مهمترین آن عبارتند از: فقدان لذت ، تغییرات شبانه روزی خلق و ناامید بودن نسبت به آینده. مقدمه غم نوعی احساس طبیعی است که در واکنش به شرایط ناخوشایند و ناملایمات ، مثل وقایع ناراحت کننده و از دست دادن عزیزان پدید میآیِد. این حالت معمولا با اضطراب ، کاهش انرژی ، کسالت عمومی و خواب کم ، همراه است. تقریباً همه افراد ، تغییرات در خلق و خو و روحیه خود را به نوعی تجربه کردهاند. گاهی اوقات ، احساس نگرانی ، سردرگمی یا افسردگی ، واکنشهای طبیعی در برابر برخی رویدادها است. معمولاً حوادث و رویدادها تغییر میکنند، مشکلات حل میشوند و این تغییرات خلق و خویی برطرف میشود. تداوم احساس غم و یاس به افسردگی و ناامیدی میانجامد که از آن گریزی نیست. علایم
افسردگی حاصل واکنش بین وقایع پراسترس زندگی و عوامل ژنتیکی و تجربیات دوران کودکی میباشد. خطر ابتلا به افسردگی در بستگان درجه اول بیمار مبتلا به افسردگی شدید نسبت به بقیه افراد بیشتر میباشد. عوامل مساعد کننده افسردگی عوامل ژنتیکی ، نوع شخصیت فرد ، عوامل محیطی و بیماریهای جسمانی و معلولیت جسمانی میباشد و عوامل تسریع کننده آن غالبا وقایع پراسترس زندگی میباشد. فرآیندهای بیوشیمیایی واسط شواهد روز افزونی از اختلالات بیوشیمیایی در میان بیماران افسرده وجود دارد که ماهیت دقیق آنها هنوز مشخص نیست، قویترین یافته به نفع وجود نوعی اختلال در عملکرد سروتونین مغز میباشد و بررسیها نشان داده که در مایع مغزی- نخاعی بیماران افسرده غلظت متابولیت اصلی سروتونین پایین میباشد. بر همین اساس بیشتر داروهای ضد افسردگی با اثر بر این روند ، تاثیر میکنند. همچنین سطح کورتیزول خون در نیمی از بیماران افسرده بالا میباشد. درمان روان درمانی افسردگی اگر خفیف باشد و به ویژه واکنشی نسبت به وقایع پراسترس زندگی باشد ممکن است نیاز به درمان با داروهای ضد افسردگی نداشته باشد و موارد خفیف را میتوان با استفاده از روشهای روان درمانی ، حمایتهای اجتماعی و حل مسئله درمان کرد. برای درمان روان شناختی نباید با گذشته بیمار مبارزه کرد و یا بیش از حد به گذشته پرداخت، زیرا خلق او را بیشتر سرکوب میکند. در مورد داغدیدگی و از این قبیل مسائل ، بیمار را باید تشویق کرد که در مورد احساسات خود با دیگران صحبت کند و مشکلات خود را با دیگران در میان بگذارد. و عوامل آزار دهنده اطراف خود را تغییر دهد. بیمار افسرده را باید تشویق کرد که از گوشه گیری پرهیز کرده و فعالیتهای اجتماعی مناسبی داشته باشد ولی نباید او را به فعالیتهای وادار کرد که به علت تمرکز ضعیف یا کندی ، احتمال شکست خوردگی در آنها وجود دارد. یکی از راههای روان درمانی دیگر تشویق کردن بیمار برای انجام کارهای فیزیکی از جمله ورزش و استحمام روزانه و مرتب کردن ظاهر و پوشیدن لباسهای مرتب و ... است. و یک نکته هم اینکه نقش عامل مذهب در پیشگیری و درمان اختلالات روانی بسیار مهم است و دین درمانی Religious therapy یکی از راههای درمان افسردگی است و بررسیها نشان داده که بیمارانی که اعتقاد به مذهب و دین دارند و مذهبی هستند کمتر به افسردگی مبتلا میشوند و در صورت ابتلا پاسخ خوبی به درمان دارند. درمان دارویی داروهای ضد افسردگی شامل 3 حلقهایها ، مهار کنندههای اختصاصی باز جذب سروتونین SSRI ، مهار کنندههای مونوآمین اکسیداز MAOI میباشند که پر مصرفترین آنها گروه داروهای نورتریپتیلین و آمیتریپتیلین و ... و همچنین فلوکستین میباشند. اثر درمانی داروهای ضد افسردگی پس از حداقل 2 هفته شروع میشود. درمان با الکتروشوک ECT اثر درمانی این روش نسبت به درمان دارویی سریعتر آغاز شده و بیشتر در افسردگیهای شدید موثر است و در بیمارانی که کاهش وزن شدید ، بیدار شدن در صبح زود ، کندی حرکتی و هذیان وجود داشته باشد، اثر ECT بهتر خواهد بود. در این روش بعد از بیهوش کردن بیمار به وی شوک الکتریکی داد میشود. روند بیماری افسردگی افسردگی ممکن است در هر سنی شروع شود، ولی میانگین سن شروع 30-25 سالگی است. در اکثر بیماران با اینکه عود شایع است، ولی بیمار در نهایت بهبود مییابد. برخی روانشناسان درمان افسردگی را به معنای تولدی دوباره میشناسند و معتقدند فردی که یک فاز افسردگی را پشت سر گذاشته و درمان شده توان مقابله با مشکلات در این فرد بالا رفته و نگرش او به زندگی واقع بینانهتر میشود. مباحث مرتبط با عنوان |
روانشناسی شخصیت
بیخوابی
تعریف واحدی از بیخوابی وجود ندارد که بتوان آن را به همه افراد تعمیم داد. چون مقدار نیاز افراد به خواب متفاوت است. بنابراین بیخوابی باید در رابطه با نیازهای ویژه شخص به خواب تعریف شود. نگاه اجمالی بیخوابی مشکلی است که حداقل در مقاطعی از زندگی افراد 20 درصد از جمعیت را تحت تاثیر قرار میدهد. مقدار خوابی که افراد نیاز دارند، کاملا متفاوت است. فرد کم خواب چه بسا پس از 5 ساعت خواب احساس سرخوشی کند، در صورتی که فرد پر خواب چه بسا پس از ده ساعت خواب هنوز احساس کسالت نماید. انواع بیخوابی
بطور کلی بیخوابی یکی از چند مشکل اساسی در روان شناسی و پزشکی است که طبیب بدون داشتن شواهد بالینی مستقیم مبنی بر وجود آن به درمانش اقدام میکند، اما مطالعات مربوط به خواب افرادی که از بیخوابی شکایت دارند، نشان میدهد که بیشتر آنان مقدار زمانی را که واقعا میخوابند را خیلی کمتر تخمین میزنند. محققین پی بردهاند که بیشتر کسانی که بیخوابی دارند، حتی بدون مصرف داروهای خوابآور در کمتر از 30 دقیقه به خواب میروند و حداقل مدت شش ساعت میخوابند. این عده با مصرف داروهای خواب آور چیزی کمتر از 15 دقیقه کاهش در خواب رفتن بدست میآوردند و طول خوابشان هم فقط حدود 30 دقیقه افزایش مییابد. به این ترتیب با توجه به عوارض جانبی داروهای خواب آور به نظر نمیرسد که این داورها ارزش چندانی داشته باشند. مباحث مرتبط با عنوان
|
اکنون ساعت 10:24 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)