نه باران ، نه عشق ، نه چشم هایی رو به ماه غروب همین نه باران و عشق بود که در راههای بی ترانه و عابر دور می شدم غروب همین نه چشم هایی رو به ماه بود که ماه در چشم هایم تا کنار چهره ها و صداهای این همه سال آمد غروب کمی از باران ها و عشق بود که چشم در چشم ماه از مادرم دور شدم در راه لب هایی خسته می گفتند چشم های کودکی را با خود آورده ام که شب ها ،خواب ماه می بیند می گفتند صدایی با خود آورده ام که از غروب های ماه می گوید می گفتند کنار آخرین مکث ماه قدم هایم ناتمام می ماند در کجای زمین در کجای چشم انتظاری رو به ماه در کجای دستهای سرگردان مادرم فراموش می شوم ؟ در شب باران و عشق در شب آخرین مکث ماه ... انگشت ات را به سمت ماه بگیر من آنجا خواهم مرد ... هيوا مسيح |
چون تو جانان منی جان بی تو خرم کی شود
چون تو در کس ننگری کس با تو همدم کی شود گر جمال جانفزای خویش بنمایی به ما جان ما گر در فزاید حسن تو کم کی شود دل ز من بردی و پرسیدی که دل گم کردهای این چنین طراریت با من مسلم کی شود عهد کردی تا من دلخسته را مرهم کنی چون تو گویی یا کنی این عهد محکم کی شود چون مرا دلخستگی از آرزوی روی توست این چنین دل خستگی زایل به مرهم کی شود غم از آن دارم که بی تو همچو حلقه بر درم تا تو از در در نیایی از دلم غم کی شود خلوتی میبایدم با تو زهی کار کمال ذرهای همخلوت خورشید عالم کی شود نیستی عطار مرد او که هر تر دامنی گر به میدان لاشه تازد رخش رستم کی شود |
ره میخانه و مسجد کدام است
که هر دو بر من مسکین حرام است نه در مسجد گذارندم که رند است نه در میخانه کین خمار خام است میان مسجد و میخانه راهی است بجوئید ای عزیزان کین کدام است به میخانه امامی مست خفته است نمیدانم که آن بت را چه نام است مرا کعبه خرابات است امروز حریفم قاضی و ساقی امام است برو عطار کو خود میشناسد که سرور کیست سرگردان کدام است |
خب من خیلی وقت بود که میخواستم همچین تاپیکی بزنم کلی هم شعر ردیف کردم و خیلی هم دیگه دیر شده بود برای این بخش
همه ش میخواستم پست اولشو کلی کاری تحقیقاتی روش بکنم و یه چیز عالی بشه شعری از ایرج میرزا (هدیه عاشق به معشوق) رو مد نظر داشتم که سالها پیش قمرالملوک اونو خونده میخواستم به موازاتش توی بخش موسیقی هم اونو برای دانلود بذارم و هزار برنامه و کار دیگه که همین پیچیدگی و برنامه های دراز مدت و... باعث شد هی پشت گوش بندازمو انجامش ندم خوشبختانه این بخش توسط کاربر گرامی دیگری (یعنی منظورت اینه خودتم گرامی هستی؟ :d نه بابا گیر نده) راه اندازی شد اینه که منم سنت شکنی میکنم اصلا اون شعر رو اول نمینویسم رهای رها شروع میکنم به پست زدن در این تاپیک اولیش رو هم اصلا شعری انتخاب میکنم که همین الان خوندم و برام تازگی و زیبایی داره توی این تاپیک لطفا اشعار زیبا و اشعاری که خودتون هم بهش علاقه دارید رو بذارید و تا حد امکان اگر توضیحی در موردش دارید بدید نام شاعر سال دلیل سرودن پیوندش با موسیقی و...... البته اگر چیزی در موردش میدونین این تاپیک هیچ ایرادی نداره که تک بیت هم توش باشه هر شعر زیبایی که میبینید توش بذارید فقط لطفا خودتون بهش اعتقاد داشته باشید یعنی شعرش دیدگاهتونم باشه چیزی باشه که قبولش داشته باشید شعر نو هم میتونه باشه این دیکته کردن نظر شخصی خودم نیست احساس میکنم اینطوری فراگیر تره و دست و پامونو نمیبنده و هر شعر جالبی که ببینیم میشه گذاشت... پس برو که بریم.... --------------------------------------------------------------- --------------------------------------------------------------- تو را از شیشه میسازد، مرا از چوب میسازد خدا کارش درست است، این و آن را خوب میسازد تو را از سنگ میآرد برون، از قلب کوهستان مرا از بیدِ خشکی در کنار جوب میسازد در آتش میگدازد، تا تو را رنگی دگر بخشد به سوهان میتراشد تا مرا مطلوب میسازد تو را جامی که از شیر و عسل پُر کردهاش دهقان مرا بر روی خرمن بُرده خرمنکوب میسازد تو را گلدان رنگینی که با یک لمس میافتد مرا ـ گرد سرت میچرخم و ـ جاروب میسازد تو از من میگریزی باز هم تا مصر رؤیاها مرا گرگی کنار خانه یعقوب میسازد مرا سر میدهد تا دشت های آتش و آهن و آخر در مصاف غمزهای مغلوب میسازد *** خدا در کار و بارش حکمتی دارد که پی در پی یکی را شیشه میسازد، یکی را چوب میسازد محمدکاظم کاظمی |
برکه ای کهن
جهیدن غوکی، صدای آب هر سه عنصر درين هايكو همزمان جدا و به هم پيوسته ست. غوك ، بركه ، و صداي جهيدن غوك. اينجا عملي صورت گرفته و حركت ناگهاني و سكوتي كه براي لحظه اي با جهيدن غوكي اتفاق ميافتد. بعضي ها اين هايكو را نوعي روشن شدگي بودايي مي بينند.و بعضي آنرا تصويري واقعي مي بينند. این هایکو مشهورترین هایکوی تاریخ ست .و سراینده آن باشو یکی از مشهورترین هایکوسرایان است. به شخصه علاقه خاصی به هایکو دارم خیلی جالبن و در عین حال عجیب!!! گفتم حتما توی این تاپیک از این نوع شعر بزارم ، اولین چیزی هم که به ذهنم رسید برکه کهن بود !!!:rolleyes: راستی اگر به هایکو علاقمند هستید کتاب صد و یک هایکو ، از گذشته تا امروز رو بخونید (نشر کتاب خورشید) ;) |
معرفت دُرّ گرانیست به هرکس ندهندش پر طاووس قشنگست به کرکس ندهندش *** یک ذره وفا را به دو عالم نفروشیم هر چند درین عهد خریدار ندارد *** گه ملحد و گه دهری و کافر باشد گه دشمن خلق و فتنه پرور باشد باید بچشد عذاب تنهایی را مردی که ز عصر خود فراتر باشد *** آدم مسکین به یک خامی که در فردوس کرد چاک شد چون دانهء گندم دل اولاد او *** در جهان آگهی خضری دچار من نشد میروم از خود برون ، شاید که پیش آید کسی نیست غیر از گوشهء دل در جهان آب و گل گوشهء امنی که یک ساعت بیاساید کسی *** فعلا همینا بدون توضیح معلوماتم در سطح فرشه تا بعد ... |
نقل قول:
قطعا در زبان اصلی زیبایی بیشتری از اینی که ما الانت حسش میکنیم داره حتما وزن و قافیه ی بیشتری هم داشته اینش زیباست اصلش چقدر جالب بوده باشه..... |
شاید تو به اینی که می گویم اعتقاد نداشته باشی اما وجود دارند مردمانی که زندگی شان با کمترین تنش و آشفتگی می گذرد آنها خوب می پوشند خوب مخوابند آنها به زندگی ساده خانوادگی شان خرسندند غم و اندوه زندگی آنها را مختل نمی کند و غالبا احساس خوبی دارند وقتی مرگشان فرا رسد به مرگی آسان می میرند معمولا در خواب شما ممکن است باور نکنید این را اما مردمانی اینگونه زندگی می کنند اما من یکی از آنها نیستم اه.....نه....من نیستم یکی از آنها من حتی به آنها نزدیک هم نیستم آن ها کجایند و من کجا چارلز بوکوفسکی:5: |
اینم 2شعر بسیار زیبا از لنگستون هیوز . نوشته های این هنرمند بزرگ در نفی جریان نژاد پرستی و بی عدالتی تاثیر زیادی داشته... مردمان من شب زیباست و چنین است صورت مردمان من ستاره زیباست و چنین است چشمان مردمان من زیبا ، همچنین خورشید است زیبا ، همچنین روح مردمان من و برابری در هوایی است که استنشاق می کنیم راسی راسی مکافاتیه اگه مسیح برگرده و پوستش مثل پوست ما سیاه با شه ها ! خدا می دونه تو آمریکا چند تا کلیسا هست که اون نتونه توشون نماز بخونه! چون سیاها هر چی هم که مقدس باشن ورودشون به اون کلیسا ها قدغنه ! چون تو اون کلیسا ها عوض مذهب نژاد و به حساب می یارن. حالا برو سعی کن اینو یه جایی به زبون بیاری هیچ بعید نیست بگیرن و به چهار میخت بکشن عین خود عیسای مسیح . |
روزهای نوبهاران یاد باد
سیر باغ و لاله زاران یاد باد صحبت جانبخش یاران یاد باد روز وصل دوستداران یاد باد یادم آید دوستان شاد من مهر آنها چشمه ی ايجاد من گرچه یاران فارغند از یاد من از من ایشان را هزاران یاد باد از فراق دوستان آواره ام جان به کف افتاده ام- دلپاره ام غمگساران حل کنند این چاره ام چاره ی آن غمگساران یاد باد رفته آنها، خاطرم آشفته ماند بخت بیدارم بناگه خفته ماند مبتلا گشتم در این بند و بلا کوشش آن حق گزاران یاد باد |
اکنون ساعت 03:46 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)