-
شعر
(
http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
ابریشم |
07-27-2010 09:16 AM |
فهم عاشقانه زندگی
http://www.vista.ir/include/lifestyl...e326b8999b.jpgعشق، شورانگیزترین تجربه زندگی است.
خود را دوست بدار.
این نخستین اصل هنر عشق ورزیدن است.
کسانی که از خود نفرت دارند،
نفرت از خود را متوجه همگان میکنند.
عشق، به روح غذا میرساند.
بدون عشق، روح پژمرده میشود و میمیرد.
عشق، بال و پر تو را میرویاند تا در سپهر نیلگون به پرواز درآئی.
عشق به تو بصیرت میبخشد:
چنانچه دیگر کسی نمیتوانند تو را فریب دهد.
و به بردگی بکشاند.
آنهائیکه میخواهند تو را به بردگی بکشانند و استثمارت کنند، مانع شکوفائی عشق در وجود تو میشوند.
آنها از عشق میهراسند.
آنها به تو میآموزند که خود را دوست نداشته باشی.
زیرا اگر نتوانی خود را دوست بداری،
هرگز نمیتوانی دیگران را نیز دوست بداری.
اگر نتوانی خود را دوست بداری هرگز نمیتوانی عشق را تجربه کنی.
تو وقتی میتوانی خدا را، آدمها را، طبیعت را، همسرت را، فرزندت را و همه چیز را دوست بداری، که پیش از آن، خود را دوست داشته باشی.
دوست داشتن خود هرگز خودخواهی نیست.
کسی که خود را دوست میدارد متوجه میشود در او اثری از نفس وجود ندارد.
نفس هنگامی ظهور میکند که تو خود را دوست نداشته باشی و بکوشی دیگران را دوست بداری.
اینجاست که به غلط، احساس میکنی از همه برتری.
اینجاست که احساس میکنی دل در گرو ایدههای بزرگ داری و از بند خود رهائی یافتهای.
نفس یعنی همین احساس،
از یک دروغ بزرگ زایده میشود.
عشق به خدا، عشق به دیگران،
بدون دوست داشتن خود، عشقیست بیریشه عشق به خود،
نخستین گام بهسوی عشق راستین است.
عشق راستین، به سنگریزهای میماند که به دریاچهای آرام پرتاب شود، ابتدا موجی کوچک پیرامون سنگریزه ایجاد میشود، آنگاه موجهائی بسیار در اطراف سنگریزه میشوند. گسترش مییابند و به دوردستها میروند.
اگر ابتدا پیرامون خود سنگریزه موجی ایجاد نشود در دریاچه اصلاً موجی ایجاد نخواهد شد. آنگاه هیج موجی به دوردستها نخواهد رسید. اگر نتوانی خود را دوست بداری.
توان عشق ورزیدن را در خود نابود میکنی.
کسانیکه از موهبت عشق ورزیدن محرومند، عشق را به وظیفهای ملالآور تبدیل میکنند.
آنها از سر وظیفه، همسر خود یا فرزند و یا پدر و مادر خود را دوست دارند.
عشق ورزیدن، موهبتی ست الهی.
وظیفه نمیتواند عشق را در دل برویاند.
عشق، شور و سرمستی است.
چیزی نیست که بتوان آن را با ادا و اطوار ایجاد کرد.
عاشق هرگز احساس نمیکند که به اندازه کافی ایثار کرده است.
عاشق همیشه احساس میکند که نمیتوانست پیش از اینها ببخشد و بدهد.
عاشق خود را مدیون کسی میداند که عشق خود را پذیرفته و دریافت کرده است.
عاشق هرگز نمیگوید:
(آه، مرا ببینید که چه قدر خوبم که چگونه به دیگران خدمت میکنم!)
آنهائی که به دیگران خدمت میکنند و از مخدومان خویش توقع احترام و ستایش دارند، باری بر دوش مردمانند.
آنها هیچ کمکی به دیگران نمیکنند.
دوست داشتن خود،
نخستین گام و نخستین تجربه عاشقانه است.
کسی که خود را دوست میدارد، به خویش احترام میگذارد،
دیگران را نیز دوست میدارد و به آنها احترام میگذارد.
چنین آدمی پیش خود میاندیشد:
(دیگران نیز مانند من هستند همانطور که من مظهر خداوندم، از عشق سرمست میشوم و احساس احترام میکنم، دیگران نیز مانند من هستند).
کسی که خود را دوست میدارد، از عشق بهرهمند میشود.
او سرشار میشود از عشق.
عشق از او جاری میشود همچون رود و به دیگران میرسد.
کسی که خود را دوست میدارد.
عشق را با دیگران قسمت میکند.
وقتی درک کنی که دوست داشتن خود تا چه اندازه دلپذیر است،
خواهی دانست که سهیم شدن آن با دیگران، دلپذیرتر و دلانگیزتر است.
عشق تو به خود، بهتدریج موج برمیدارد به کرانههای دیگران نیز میرسد.
آنگاه آدمهای دیگر، حیوانات، پرندگان، سنگها، آب، باد و باران را نیز دوست خواهی داشت.
تو میتوانی هستی را از عشق خود پر کنی همانطور که یک سنگریزه میتواند دریاچه را پر از موج کند کسی که خود را دوست نمیدارد، روحش روز به روز ضعیفتر و ناتوانتر میشود.
رشد درونی چنین آدمی متوقف میشود.
زیرا این عشق است که به روح غذا میرساند.
روح، دانه است و عشق، خاک
باید دانه روح را در خاک حاصلخیز عشق بکاری تا بشکوفد.
|
ابریشم |
07-27-2010 09:17 AM |
عشق آتشین فقط یکسال!
تحقیقات دانشمندان نشان میدهد که عشقهای آتشین بعد از یکسال فروکش میکنند، از خصوصیات عشقهای آتشین میتوان به افزایش ضربان قلب، هیجان، سرخوشی و تا حدی زودباوری اشاره کرد. دانشمندان اکنون دریافتهاند که این نوع احساسات بیشتر از یکسال نمیتواند دوام بیاورد.
براساس تحقیقات محققین دانشگاه پاویا (Pavia) این احساسات قدرتمند که در تازه عاشقان بوجود میآید به علت عملکرد مولوکولی به نام NGF - که عامل رشد عصبها است - در بدن بوجود میآید.
دانشمندان ایتالیایی میزان بالاتری از NGF در خون ۵۸ فردی که اخیرا دچار این احساسات شدهاند نسبت به گروهی از افراد مجرد و یا افرادیکه دارای روابط طولانی مدت بودهاند، را مشاهده کردهاند. اما پس از یکسال میزان مولوکول NGF در بدن همان عشاق به حد و اندازه افراد دیگر رسید و آنها از لحاظ رفتاری به حالت اولیه بازگشتند.
محققین ایتالیایی که تحقیقشان را در مجله Psychoneuroendocrinology منتشر کردند، گفتند هنوز دلایلی برای بالا رفتن میزان NGF در بدن این افراد بدست نیامده ولی این مطلب کاملا روشن است که این مولوکول در تحولات شیمیایی بدن افرادیکه دچار این احساسات هستند، نقش اساسی دارد.
|
ابریشم |
07-27-2010 09:18 AM |
آيا ميتوانيم هم زمان عاشق دو نفر باشيم؟
بيشتر مردم معتقدند که چنين چيزي امکان ندارد، چرا که اگر واقعاً و از ته دل عاشق کسي باشيد، نمي توانيد همزمان کسي ديگر را نيز دوست داشته باشيد، در مقابل برخي نيز بر اين باورند که بهتر است خيلي عاشق طرف مقابل خود نباشي که اگر روزي قرار باشد جدا شويد، راحت تر دل بکنيد و به کس ديگر علاقه مند شويد، البته در اولين رابطه ي عشقي بين دو نفر، يک سري مشکلات غير قابل اجتناب وجود دارد که خيلي خوشايند نيست، امّا با تمام اينها، به دليل تعهدات و نقاط مشترک عاطفي بين آن دو، اين رابطه نيز به نوعي زيبايي خاصّ خود را دارد.
يکي از دلايلي که بيشتر افراد از تن دادن به همچين رابطه اي خودداري مي کنند، ترس از عدم اعمال تعهدات بين خود و طرف مقابل است که خود امري بسيار دشوار است. از طرفي مي بينيد که همزمان مي توانيد علاوه بر اينکه عاشق پدر، مادر، فرزند و ... باشيد، به جنس مخالف نيز عشق بورزيد و او را هم دوست داشته باشيد، شايد همين حالا با خود بگوييد، "خوب، عشق به پدر و ...کاملاً متفاوت است"، امّا آيا در اين عشق نگران آنها نمي شويد؟ براي آنها از خيلي چيزها گذشت و فداکاري نمي کنيد؟ و در آخر حتّي شايد حاضر باشيد براي آنها بميريد؟ اگر خوب دقّت کنيد مي بينيد که براي دوست دختر/پسر، نامزد/شوهر، نيز همين عواطف را داريد!
بعلاوه در اين بين با آنها رابطه ي نزديکي هم داريد و اين خود سبب ايجاد عواطفي بس عميق تر خواهد شد. در اثر اين حالات و احساسات دو طرفه، به مروز زمان ، اين ديگر ****** نيست که مسبب اين عواطف است بلکه زوجين سالها و سالها در سايه ي آرامش و دوستي با يکديگر زندگي مي کنند. در اينجاست که مي بينيد اين رابطه شبيه به دوست داشتن پدر، مادر، خواهر، فرزند و ... است. درست است که عشق به فرزند، مي تواند والاترين عشق باشد امّا حقيقت اين است که اين رابطه تنها تا وقتي دو طرفه است که آنها به سنّ نوجواني برسند، آن وقت است که با انتظارات پي در پي فرزند و عدم نارضايتي از والدين، ديگر اين رابطه آنقدر صميمي و مثل قبل نخواهد بود.
عشق به جنس مخالف، نه تنها آزادي ها و عواطف قبلي شما را محدود نمي کند بلکه مي بينيد که گويي نيمه گمشده ي خود را پيدا کرده ايد، شايد تا آن زمان هيچ وقت فکر نمي کرديد که شما هم به اين رابطه نياز داريد، امّا تنها با نيل به آن مي فهميد که چقدر اين نوع دوست داشتن متفاوت و شيرين است، مثل اينکه دوباره متولّد شديد!
متأسفانه برخي از ترس قرباني شدن و اينکه روزي نفر مقابل خود را از دست دهند، به کسي ديگر روي مي آورند، اين افراد با توّهمات واهي، به بي راهه مي روند و رفته رفته با نفر بعدي و بعدي، ديگر مثل آدم آهني رفتار مي کنند! در حالي که زيبايي يک رابطه با جنس مخالف در علاقه و اشتياق دو طرف به با هم بودن و گذران لحظات رويايي و آرامش بخش با يکديگر است.
آيا از تعهد و ايجاد رابطه با تنها يک نفر مي ترسيد؟ بيشترين علّت ترس از شروع اين روابط اين است که طرفين فکر مي کنند که در اثر مرور زمان شايد از يکديگر خسته شده و براي هم تکراري شوند، يک نگاهي به والدين و عشق هاي قديمي بياندازيد، آنها نيز روزي عشق خود را با تعهد و وفاداري شروع کردند و در حال حاضر شاهد سالگردهاي ازدواج و ... چهل ساله آنها هستيم! مي بينيد که عشق واقعي خستگي در کارش نيست.
امروزه زن و مرد در صحنه اجتماع حضوري فعال دارند. در اثر اين وضعيت روابط آنها رودر رو و ملموس تر است، شايد هم يکي از دلايل اينکه بيشتر مردم تن به خانه نشيني نمي دهند همين موضوع است، امّا در اثر اين تنوع رفت و آمد، روابط جنس مخالف نيز بيشتر ولي متغير، بي ارزش و بي ثبات تر شده است. همواره خلقت دو جنس مخالف و تفاوت طبع و هورمون هاي متضاد بين آنها، سبب جذب به طرف هم مي شوند، تا اينجاي داستان، اين مسئله ذاتي و طبيعي است، امّا متأسفانه باز هم به دليل تنوع و در دسترس بودن انواع چهره، شخصيت و ... جنس مخالف، حس تنوع طلبي و وسوسه در مردم موج مي زند، درست مثل اينکه سير باشي و از جلوي نانوايي رد شوي، ناخودآگاه آنقدر بوي نان تازه وسوسه کننده است که بازهم دوست داري در عين سيري، ناني بخري و از طمع تازه ي آن لذّت ببري! آن وقت است که با اين مشکل روبرو مي شوي که چطور مي شود دو نفر را همزمان دوست داشته باشي با يک درجه و يک حس؟! ممکن است همزمان عاشق همسر خود باشي، ولي به طرف کسي ديگر نيز متمايل شوي و در عين ناباوري، شيفته ي او نيز امّا کمي متفاوت تر شوي! دلايل اين گرايش مي تواند، کشش جنسي يا عاطفي باشد. خيلي زنان در اثر کمبود عاطفي به طرف کسي ديگر مي روند، البته آنها معمولاً قبل از هر رابطه نزديکي، نياز به تأمين عاطفي و مسائل احساسي دارند. شايد اين سواليست که بيشتر مردها در مورد زنها در ذهن خود مي پرسند: "چرا زنها به مسائل جنسي و فيزيکي خود کمتر اهميت مي دهند"
شما که تنها هستيد بايد بدانيد براي دوست شدن با کسي و ايجاد رابطه اي صميمي، حتمًا مجبور نيستيد که عاشق او شويد، مطمئن باشيد دوستي، خود موجب تکميل عواطف شما و تنهاييتان مي شود، مي توانيد تنها تشعشعات قلب خود را در اختيار نفر مقابل بگذاريد نه همه قلب را! در اين حالت، اگر اين رابطه به جدايي ختم شود، مطمئناً ضربه ي کمتري مي بينيد!، متأسفانه چيزي که هنوز در فرهنگ ملل مختلف جا نيفتاده است، اين است که زنان بايد به تأمين نيازهاي جنسي خود ارزش بيشتري قائل شوند و بهتر است قبل از اينکه کاملاً وابسته يا به قول خانم ها عاشق کسي شوند، به اين نوع رابطه نيز فکر کنند. چرا که خود رابطه نزديکي مسبب تشديد عاطفه و صميميت بين دو نفر مي شود که هيچ گاه نيل به اين عواطف با به سر بردن در محيط کار و ... عملي نيست، عاشق شدن خوب است اما چه بهتر که اين عشق و صميميت به مرور زمان، در سايه رابطه نزديکي، تجديد و تقويت شود، اگر دونفر (چه مرد و چه زن) از نظر روابط جنسي از جانب هم تأمين باشند، خود عامليست مهم در اينکه ديگر دو نفر به برقراري رابطه اي جديد و در ادامه، دوست داشتن نفري ديگر به طور همزمان، کمتر تمايل و گرايش پيدا کنند و از مسير خود منحرف شوند.
|
ابریشم |
07-27-2010 09:18 AM |
انتخاب عشق
http://www.vista.ir/include/lifestyl...878c0e5fa4.jpg
● مکان اشتباه…
در این گونه عشقها مکان آشنایی یک محل عمومی مثل کافی شاپ ، پارک ، خیابان و غیره و یا مکانهایی مثل مهمانی ، عروسی و نظایر اینها میباشد.نکته اصلی اینجاست که شما در هیچیک از این مکانها نمی توانید آزادانه با هم حرف بزنید و اگر هم بتوانید بدلیل اتفاقی بودن برخورد مختان کلید کرده و دستخوش هیجان میباشد.
● غیبت معشوق…
جمله ای از آلن وجود دارد که میگوید : قدرت عشق در غیبت آن میباشد.شما بعد از برخورد یا به معشوق دسترسی ندارید یا یک دسترسی کوتاه مثل تماس تلفنی یا ۲ دقیقه دیدار سر کوچه!!!..شما وقتی امکان برخورد و یا تبادل نظر ندارید امکان ندارد بتوانید بگویید که طرف برای شما مناسب است یا خیر..فقط یک واقعیت وجود دارد وآن هم اینکه شما نقاط ضعف وی را نمیبینید و تمام آنچه را که دوست دارید فرد مورد علاقه تان داشته باشد برای او فرض میکنید!!!!شما از او یک شخصیت می سازید و آن را میبینید نه آنچه که واقعاً او هست…
● دروغگویی…
این عامل بیشتر از جانب پسرهاست.آنها بمحض آشنایی با فردی می دانند که وی را نمی خواهند ولی برای یک استفاده جنسی شروع به پرت و پلا گویی میکنند.دخترها هم مسلماً نمی خواهند که اسباب لذت باشند پس مقاومت می کنند.در نتیجه یک حباب از رابطه شکل میگیرد که بسرعت میترکد و چیزی جز پاره ای ضربات روحی باقی
نمی گذارد…
● تلقین…
شما در برخورد اولیه عموماً جذب صورت و اندام طرف میشوید.شما مدام به هم عادت میکنید و خواهان یکدیگر میشوید در حالیکه در باطنتان گرایش چیز دیگریست.مثل انسان تشنه برای آب به هر دری میزنید و بعد از سیرابی چشمانتان را باز میکنید.مقوله ها را لطفاً با هم قاطی نکنید…سر حد یک رابطه عاشقانه می تواند یک رابطه جسمی باشد ولی یک خواهش جسمی در پناه عشق بزودی شما را با لگد از خواب بیدار میکند…
● چشمان بسته…
در ملاقاتها و دیدار ها آنچنان تو کف لعبتی که تور زده اید میروید که دیگر نه هیچ چیز میشنوید نه میبینید!!!بعد از یک چنین ملاقاتهایی اگر به شما بگویند چی شد؟؟شما فقط دری وری خواهید گفت!!پس این ملاقاتها هیچ نکته مثبتی ندارد.
● تقلای بیمورد.
.شما برای تور کردن طرف مورد علاقه از همه چیز و همه کار میزنید و تمام تمرکزتان را برای بدست آوردن معشوق جمع میکنید.بعد که تلاشهای شما به اشتباه از سمت وی علاقه شدید معنی شد و شما خیالتان راحت شد ، بادتان می خوابد و دوباره خودتان میشوید..حالا بامبول در میارین…چون دچار یک نارضایتی پنهان از تلاشی که کرده اید میباشید..رابطه شما بزودی از هم میپاشد…
…پسرها و دخترها از سنین پایین شروع به یافتن همسر میکنند.در زمانی که هیچ آمادگی اجتماعی ندارند.آنها یک نیاز ساده دوستی با جنس مخالفرا که بدلیل بلوغ شکل میگیرد را به غلط عشق تعبییر میکنند..با مغزی خام به هم تعهداتی میدهند.غافل از اینکه زمان ، شرایط واقعی را برایشان آشکار میکند و آنها براحتی ضربه روحی می خورند…این ضربات آنقدر تاثیر دارد که در سنین بالا بدور خود دیواری از بی اعتمادی بکشند و همان دیوار باعث تنهائی شان بشود…
|
ابریشم |
07-27-2010 09:19 AM |
http://www.gtalk.ir/images/icons/%28239%29.gif هیچ فرصتی را برای بیان «دوستت دارم» از دست ندهید!
http://www.vista.ir/include/lifestyl...a84e1ae818.jpg
در طول زندگی از زبان عده زیادی این شكایت را شنیده ایم كه والدین یا همسران آنان ، هیچوقت و یا به ندرت می گویند «دوستت دارم». از سوی دیگر هیچگاه نشنیده ایم كسی شكایتی داشته باشد كه والدین او یا هر كس دیگر، همین كلمات را زیاد بیان می كند. نمی توان تصور كرد بیان چیزی به اندازه گفتن «دوستت دارم» آسان باشد، ولی اكثر مردم به دلایل مختلف این كار را نمی كنند. شاید فكر می كنید كه فرد مورد علاقه شما نیاز یا علاقه ای به شنیدن این كلمات ندارد یا آن را باور نمی كند، شاید سرسخت ، یا خجالتی هستید. به هر حال به هر دلیلی عدم بیان آن، مطلوب نیست. در طول زندگی دلایل مختلفی برای گفتن «دوستت دارم» به افراد مختلف پیش می آید. اهمیتی ندارد كه آیا این كلمات را در طول زندگی خود شنیده اید یا خیر؟ فقط بدانید بیان عبارت «دوستت دارم» به مردم حس خوبی می دهد، به آنها یادآوری می كند كه تنها نبوده و شما به آنها اهمیت می دهید. اعتماد به نفس آنان را افزایش می دهد و به خود شما نیز حس خوبی می دهد. در خانواده بدون تردید خیلی كارهای اشتباه صورت می گیرد. اما یكی از صحیح ترین كارها ابراز این نكته است كه چقدر یكدیگر را دوست داریم. این عملی بسیار آسان، بدون دردسر و راحت می باشد، این جمله یكی از قدرتمندترین جملاتی است كه در دنیا وجود دارد. افرادی كه از علاقه دیگران آگاه هستند (چون ابراز علاقه دیگران را شنیده اند) می توانند عشق خود را به دنیا پیشكش نمایند و قوت قلب و آرامش درونی دارند.
شما با گفتن «دوستت دارم» به یك فرد، غیر مستقیم به دنیا كمك می كنید. شاید برای آنكه یك فرد تضمینی داشته باشد كه مورد علاقه و قدرشناسی دیگران می باشد، راهی وجود نداشته باشد. اما مسلماً تنها راه افزایش این احتمال، بازگو نمودن مداوم این عبارات است. بیان خالصانه «دوستت دارم» می تواند بسیاری از اشتباهات را در نظر افراد مورد علاقه شما بزداید.
از دیدی خودخواهانه، بیان «دوستت دارم» فایده شخصی هم دارد. احساس خوبی به فرد دست می دهد. بخشیدن و دریافت كردن دو روی یك سكه هستند. شنیدن كلمه «دوستت دارم» ، نشنیدن آن را در زندگی شما به اندازه كافی جبران می نماید. مسلماً بخشیدن به خودی خود فواید مثبتی دارد و گفتن این كلمات محبت آمیز یكی از اساسی ترین و ساده ترین صورت های بخشیدن احساسی است.
اوقات مناسب بسیاری برای چنین بیان جمله ایی وجود دارد: هنگام ورود به منزل، درست قبل از ترك منزل، پیش از خواب و به عنوان اولین كلمه هنگام صبح. فرصت های شما نامحدود هستند. بیان این عبارت یكی از آسان ترین و مهمترین كاری است كه می توانید انجام دهید.
|
ابریشم |
07-27-2010 09:20 AM |
آیا عشق برای شما خوب است؟
http://www.vista.ir/include/lifestyl...6163c160b5.jpg
گرچه هر چیزی به مقدار متعادلش خوب است، اما در مورد عشق این قضیه را صادق ندانید.
دانشمندان میگویند داشتن یک رابطه عاشقانه و سالم برای قلب خوب است، البته معلوم نیست دقیقا چرا.
این امر ممکن است به این دلیل باشد افرادی را نزدیک و سالمی را با همسرشان دارند، کمتر سیگار میکشند، از لحاظ جسمی فعالتر هستند و با احتمال بیشتری زندگیشان یک ساختار اجتماعی کاملا تکاملیافته دارد.
به گفته پژوهشگران یک نظریه در این مورد این است که افرادی که دارای چنین رابطهای هستند، ممکن است دچار تغییرات عصبی- هورمونی شوند که اثرات مثبتی بر روی بدن از جمله بر دستگاه قلبی - عروقی داشته باشد.
سطح برخی از هورمونها در بدن بسته به میزان استرس و اضطراب فرد متفاوت است.
گرچه این نظریه ثابت نشده است، اما نظر بر این است که قرار داشتن در چنین رابطهای ممکن است اثرات مثبتی بر بر دستگاه قلبی- عروقی در درازمدت بگذارد.
در واقع بررسیها نشان دادهاند که استرس کشنده است و تنهایی مرگبار و از دست دادن یک فرد محبوب به معنای واقعی کلمه "قلب را میشکند."
تعارض یا منفیگرایی در یک رابطه خطر ابتلا به بیماریهای عروق کورونر قلب را میافزاید.
در یک بررسب که بنیاد قلب و سکته مغزی کانادا انجام داد مشخص شد که افرادی دارای روابطی ناشاد با همسرشان هستند، هنگامی که با او هستند، به طور مداوم فشارخونشان بالا است.
در حالیکه افراد مبتلا به بیماری پرفشاری خون در حد ملایم مبتلا هستند، و رابطهای عاشقانه و حمایتکننده باهمسرشان دارند، هنگام بودن به همراه او کاهش فشار خون نشان میدهند.
البته انواع مختلفی از روابط عاشقانه وجود دارد. اما به گفته پژوهشگران در مجموع اطلاعات حاکی از آن است که درگیر بودن در هر نوع رابطه سالم و صمیمانهای ممکن است تاثیرات مثبت بسیاری بر سلامت داشته باشد. همشهری انلاین
|
ابریشم |
07-27-2010 09:23 AM |
«عشق حقیقی» در دسترس است، فقط...
http://www.vista.ir/include/lifestyl...5fa9a8d1f0.jpg
اغلب افراد (بخصوص افراد مجرد) تمایل دارند که بدانند چگونه و کجا باید عشق حقیقی را بیابند. در مطلب امروز پیشنهاداتی کاربردی و بسیار سودمند را برای دستیابی به یک عشق حقیقی برای شما طرح کرده ایم، که برای اطلاع دقیق از آنها تا انتهای مطلب با ما باشید.
● باور داشته باشید که می توانید به یک رابطه درازمدت دست یابید
اغلب افراد مجرد در آرزوی داشتن یک رابطه فوق العاده می باشد. اما تعداد معدودی از آنان محقق شدن چنین رابطه ای را باور دارند. برای مجردها حتی ملاقات با یک فرد جذاب، سازگار و دلخواه یک امر ناممکن قلمداد می گردد. این بسیار حائز اهمیت است که شما به این امر ایمان داشته باشید که; آشنایی با یک فرد مناسب و تشکیل یک رابطه درازمدت و حتی مادام العمر برای شما نیز امکانپذیر است. بخاطر داشته باشید که باور و ایمان نیمی از پیروزی در هر کاری می باشد.
● فرد مناسب خود را تعریف کنید
بهترین شیوه برای انجام این کار آنست که بهترین دوستان خود را در نظر گرفته و ویژگی ها و صفاتی که از نظر شما بسیار قابل ستایش می باشند را در آنها شناسایی کنید. شریک زندگی آینده شما می باید از همان ویژگی ها و صفات اخلاقی برخوردار باشد. اگر از نظر شما ویژگی هایی نظیر بالندگی معنوی، حس شوخ طبعی، مهربانی و یا تحصیلات عالیه تحسین برانگیز می باشند، شریک آینده شما نیز باید از آن خصوصیات برخوردار باشد، و چنانچه شما اعتقادی به وجود چنین فردی ندارید بهتر است به مرحله نخست بازگردید.
● بیاموزید چگونه افراد ناشایست و نامناسب حال خود را شناسایی کنید
این نباید کار دشواری برای شما باشد. فردی که صفات و ویژگی های دلخواه و ارزشمند شما را بروز نمی دهد بعنوان یک شریک تازه نامناسب می باشد. همچنین فردی که تنها در حضور شما رفتارهای خوشایند و خوب از خود به نمایش می گذارد و نه شخص دیگری، باز برای شما نامناسب می باشد. علاوه بر آن افرادی که در پیشبرد رابطه شتابزده عمل می کنند نیز شایسته برقراری رابطه نیستند. اینگونه افراد معمولا سبب دلشکستگی شما می گردند.
● با افراد نامناسب حال خود رابطه برقرار نکنید
چنانچه با فردی که فاقد خصوصیات دلخواه شما می باشد وارد رابطه گردید، تنها ناکامی و اندوه را متوجه خود ساخته اید. زیرا چندی از رابطه شما نخواهد گذشت که شروع به تغییر وی مطابق همان ویژگی های دلخواه خود خواهید کرد. اما شریک شما بطور طبیعی در مقابل این تغییر از خود مقاومت نشان خواهد داد. عدم توانایی وی در برقراری ارتباط و یا گوش دادن به صحبت های شما و یا برآورده سازی نیازهایتان موجب می گردد که آنها را به اشتباه نشانه عدم علاقه مندی به خودتان تلقی کنید. اما تنها واقعیت آنست که شما فردی را برگزیده اید که متناسب و برازنده تان نیست.
● خود را در محیط هایی قرار دهید که فرد مورد نظر شما در آنجا به فعالیت می پردازد
به فرض اگر در آرزوی برقراری رابطه با یک ورزشکار می باشید، قطعا وی را در سینما نمی توانید بیابید و یا چنانچه در جستجوی یک موسیقیدان هستید باید وی را در محافل موسیقی بیابید. بنابراین برای یافتن عشق دلخواه خود می باید از خانه خارج گردید.
● بر ترس خود از آنکه طرد گردید و یا مجددا تنها بمانید غلبه کنید
تمام روابط در مقطعی از زمان پایان خواهند یافت. برخی با جدایی ها، برخی با طلاق و برخی نیز با مرگ. هیچ ضمانتی در زندگی وجود ندارد و عشق نیز از این مسئله مستثنی نمی باشد. هر زمان که شما عاشق فردی می گردید ناخواسته خود را در معرض طرد شدگی و ناکامی قرار می دهید. آخرین باری که در عشق شکست خورده اید را بخاطر می آورید؟ همانگونه که مشاهده می کنید شما دست نخورده باقی مانده و جان سالم بدر برده اید. پس آنقدرها هم طرد شدن وحشتناک نیست.
● از وابستگی بپرهیزید و سعی کنید آزاد زندگی کنید
به زندگی عادی خود مشغول بوده و تنها اندکی در پی مجذوب ساختن فرد دلخواه خود باشید. افراد مجردی که تمام توجه و انرژی خود را معطوف مجذوب ساختن شریک زندگی دلخواه خود می گردانند، خود را از داشتن یک شریک مناسب و خوب محروم می سازند. همچنین افراد مجردی که از نداشتن یک رابطه و شریک خوب پیوسته محزون و دلسرد می باشند، در عوض آنکه وقت خود را هدر خیال پردازی های آرزوهای خود کنند، بهتر است ابتکار عمل را بدست گرفته و برای خودشان زندگی و موقعیت های شگفت انگیزی خلق کنند.
● ریسک کنید اما زیرکانه و آگاهانه
از منزل خارج گردید، با افراد جدید ملاقات کرده و باب صحبت را بگشایید و قرار ملاقات بگذارید. شانس و اقبال خود را با این اعمال افزایش دهید. ممکن است طرد شوید اما مطمئن باشید ارزش آن را خواهد داشت. یافتن یک عشق حقیقی امری دشوار و زمانبر است هیچگاه تا زمان دستیابی به آرزوهایتان از پای ننشینید. روزنامه ابتکار
|
ابریشم |
07-27-2010 09:40 AM |
ارتقای زندگی: یافتن عشقی فرای الفاظ و کلمات
http://www.vista.ir/include/lifestyl...1129613f82.jpgا
گر شما به مرد زندگیتان بگویید که: "عزیزم ما باید در مورد رابطه مان با هم کمی بیشتر صحبت کنیم" تصور می کنید چه اتفاقی می افتد؟
اگر شما پاسخی به این شرح را در ذهن خود تصور می کنید:" فکر نمی کردم هیچ موقع یک چنین تقاضایی از من داشته باشی، من هم می خواستم به هر ترتیبی که شده احساساتم را با تو در میان بگذارم و در عین حال تمایل دارم که با خواسته های تو نیز آشنا شوم و ببینم که دلت می خواهد چه تغییراتی را در رفتار خود ایجاد کنم" به شما اطمینان می دهم خوشبخت ترین زوجی هستید که در دنیا یافت می شود و در این مورد هم هیچ گونه شکی به دل راه ندهید.
زمانیکه صحبت از یک چنین مسائلی به میان می آید معمولاً آقایون تمایلی به انجام این کار از خود نشان نمی دهند، در لاک دفاعی فرو می روند، و اکثر آنها تصور می کنند که خانم قصد دارد آنها را به خاط رگناهی که مرتکب نشده اند، مجازات کند.
به طور حتم شما هم تا کنون شاهد یک چنین مشاجراتی بوده اید. هم خانم و هم آقا هر دو حرف هایشان را از بر هستند و همیشه جریان خیلی بد تر از آنچه که انتظارش را دارید به پایان می رسد. به همین خاطر هیچ شکی وجود ندارد که چرا آقایون از این چند کلمه بیش از هر چیزی وحشت دارند: "عزیزم باید صحبت کنیم"
ما در جلسات مشاوره ای که داشتیم از خانم های بسیار زیادی سوال می کردیم که در گذشته چگونه با همسران خود ارتباط برقرار می کردند. اغلب آنها چیز هایی از این قبیل در جواب به ما تحویل می دادند: "این کار به هیچ شیوه ای جواب نمی دهد، آقایون هیچ گاه توانایی برقررای ارتباط را ندارند، به سرعت عصبانی می شوند، و صبر و شکیبایی خود را از دست می دهند. به هیچ وجه علاقه ای به انجام این کار از خود نشان نمی دهند."
به هر حال به نظر می رسد زمانیکه صحبت از "گفتگو در مورد روابط زناشویی" به میان می آید آقایون تصور می کنند چیزهایی را می دانند که خانم ها از آن بی اطلاع هستند. تحقیقات و بررسی های ۵۰ ساله ما حاکی از این امر هستند که بدون در نظر گرفتن اینکه شما از گفتگو با همسرتان چه هدفی داشته باشید، اما به هر حال احتمال بروز اشتباهاتی وجود دارند که می توانند رابطه را از آن چیزی که هست بدتر کرده و بر مشکلات شما بیفزایند.
● درون هر مشاجره ای نوعی از هم گسیختگی وجود دارد
این امر هیچ ارتباطی به عدم علاقه همسرتان و یا اینکه دارای مهارت های بالای ارتباطی نمی باشد، ندارد.
خانم ها تنها به این دلیل می خواهند در مورد ارتباط خود صحبت کنند چرا که احساس عصبانیت می کنند و با انجام دادن این کار تنها سعی بر این دارند که احساس بهتری را در خود ایجاد نمایند. از سوی دیگر آقایون تمایلی به صحبت کردن ندارند چراکه حرف زدن هیچ یک از احساسات آنها را بهتر نمی کند. در حقیقت میتوان اظهار داشت که حتی در برخی موارد انجام این کار می تواند حال آنها را بدتر هم بکند. به هر حال چه خانم موفق شود او را واردار به حرف زدن کند چه نتواند این کار را انجام دهد، نوعی عدم ارتباط صحیح و از هم گسیختگی میان آنها برقرار خواهد شد.
به هر حال با شروع هر گونه مشاجره ای باید در انتظار نوعی ناامیدی، یاس ، تنفر و رنجش باشیم. گاهی اوقات کار به جایی می رسد که طرفین ترجیح می دهند اصلاً در یک چنین رابطه ای قرار نگیرند.
استرس مزمنی که باعث می شود در همه حال خانم ها و آقایون احساس دور شدن از یکدیگر را تجربه کنند از نحوه برخورد آنها در مقابل احساسات مختلف از جمله ترس و خجالت نشات می گیرد. این تفاوت فاحش میان جنس مذکر و مونث، از همان ابتدای تولد به وضوح قابل مشاهده می باشد.
اما یکی از مسائل دیگری که می تواند افراد را بر سر دو راهی قرار دهد این است که "آیا در مشاجرات واقعاً در مورد ارتباط حرفی به میان می آید یا خیر؟" علاوه بر اینکه خانم ها به این دلیل گفتگو می کنند که احساس یاس و نامیدی دارند، می توان به این نکته هم اشاره کرد که در کنار این ناامیدی نوعی حس اضطراب و ترس نیز به آنها دست می دهد.
از عمده دلایلی که آقایون هیچگونه تمایلی به گفتگو در مورد مسائل و مشکلات خانوادگی با همسران خود ندارند این است که احساس ناامیدی و پشیمانی خانم سبب می شود که احساس کنند شکست خورده اند و نتوانسته اند نیازهای خانم را به درستی برآورده سازند. اگر بخواهیم کمی عمقی تر به این مسئله فکر کنیم باید بگوییم که نوعی حس خجالت به آنها دست می دهد. احساس خجالت آقا آنقدر زیاد است که به او اجازه نمی دهد ترس خانمش را مشاهده کند. ترس خانم هم به او اجازه نمی دهد که خجالت آقا را درک کند.
در یک چنین شرایطی هر دو طرف سعی می کنند تا با اتکا به شیوه های غلط به از بین بردن احساسات خود دست بزنند. دسته ای صحبت می کنند و دسته ای دیگر از انجام این کار امتناع می ورزند. به این ترتیب مشکلات جدی تر شده و هر دو طرف قلب همدیگر را می شکنند و همدیگر را ناامید می کنند.
اگر هر یک از شما کار اشتباهی انجام دهد، این احتمال وجود دارد که رابطه از هم پاشیده شود. باید خجالت و ترس را بشناسید و نحوه صحیح کنترل آنها را یاد بگیرید. باید نقاط آسیب پذیر شخصیت یکدیگر را به درستی درک کنید و ببینید که چگونه میتوانید آنها را مهار نمایید. این امر نگرش شما را نسبت به زندگی بهبود می بخشد و می توانید با دید بازتر ابعاد مشکلات را در نظر گرفته و در صورت نیاز خودتان را جای همسرتان بگذارید. با این کار می توانید میان خود و طرف مقابل محبت و صمیمیتی را ایجاد نمایید که با الفاظ و کلمات نمی توان آنرا تشریح کرد.
● همه چیز به توانایی شما در ایجاد پیوند بستگی دارد
آمارهایی که این روزه از طلاق به دست آمده، حاکی از این امر است که دلیل جدایی بسیاری از زوجین از هم گسیختگی احساسی است. ۸۰ درصد افرادی که از همسران خود جدا شده اند، می گویند: "از نظر احساسی از هم دور شده بودیم." واقعاً جای تاسف است.
دوست شدن با خانم های دیگر نمی تواند برای یک خانم دردی را دوا کند، او نیاز دارد تا ارتباط محکم تری را با همسر خودش برقرار کند. بسیاری از تلاش هایی که برای بهبود روابط انجام می شود با شکست مواجه می شود چرا که آنها نمی توانند با گفتگو مشکلی را حل نمایند به این دلیل که از نظر عاطفی از هم دور شده اند.
زوج ها به این دلیل که نمی توانند با هم ارتباط برقرار کنند، از هم دور نمی شوند، بلکه چون از هم دور می شوند و از نظر احساسی پیوندی با هم ندارند نمی توانند با هم ارتباط برقرار کنند. در آغاز زمانیکه احساس می کند با هم پیوند دارند به راحتی می توانند ارتباط برقرا کرده و حرف هایشان را به هم بزنند، و به راحتی برای ساعت ها با هم صحبت می کنند. مشکل از زمانی شروع می شود که او احساسات درونی خود را با همسرش در میان می گذرد اما همسرش به او هیچ توجهی نکرده و به او اهمیت نمی دهد.
خانم به این دلیل عاشق آقا شده بود چرا که احساس می کرد او را از نظر احساسی درک می کند همین امر هم سبب می شد که تمام احساسات منفی اش را فراموش کند و بر ترس هایش غلبه کند. خانم هم با کارهایش باعث می شود که آقا احساس کند یک حامی، پشتیبان و عاشق بی چون و چراست. خانم به او ایمان داشته.
به هر حال در زمان بروز یک چنین مشکلی هر دو طرف باید کاری کنند که صمیمت گذشته مجدداً در رابطه آنها ایجاد شده و پیوندهای از هم گسیخته دوباره محکم شوند. زمانی که به آخرین حد صمیمت برسند، لحظه ای است که نمی توان آنرا در غالب لغات و کلمات گنجاند.
|
ابریشم |
07-27-2010 09:40 AM |
http://www.gtalk.ir/images/icons/%28239%29.gif عشق اگر عشق باشد
هر آنچه که موجب بهجت تو میشود، غذای روح توست.
چنان نیست که فقط تن آدمی به غذا نیازمند باشد، بلکه روح آدمی به غذا نیازمندتر است.
همواره جانب بهجت و سرمستی را بگیرد.
زدل مردگی و حساس بدبختی بپرهیز، به حساس بدبختی، مجال ظهور و بروز نده.
گرچه گاهی دل آدمی میگیرد، ما این گرفتگی به آمدن ابرها میماند، ابرها امروز میآیند، ما فردا هوا باز صاف و آفتابی است.
به ابرها بنگر، به خورشید نگاه کن و به یاد داشته باش که حساب تو زحساب آن دو جدا است.
گاهی هوای دل آدمی تیره و ابری میشود، گاهی روح آدمی وارد اقلیم شب میشود، ما روح سپیدهدمان نیز دارد.
ما در چرخهای از شب روز مرگ و تولد و تابستان و زمستان در حرکت هستیم.
سعادت در آن است که بدانیم ما هیچ کدام از اینها نیستیم. بدینسان انسان به صلح و صفا با خود و هستی میرسد.
هماهنگی با قطبهای متضاد هستی، شور آفرین است.
اگر بدانی که چگونه با احساسی از سعادت و بهجت زندگی کنی، روحت خواهد بالید و تناور خواهد شد. در غیر این صورت در همان ساحت دانهگی میماند و هرگز درخت نمیشود. اگر دانه درخت نشود و اگر درخت به شکوفه ننشیند و میوه ندهد، عشق تمام عیار، همهچیز را در بر میگیرد.
عشق اگر عشق باشد، هیچچیز زحیطهی آن خارج نیست.
فراموش مکن که من ز عشق کامل سخن نمیگویم، بلکه زعشق تمام عیار سخن میگویم و اینها با هم متفاوتاند.
قرنهاست به ما میآموزند که چگونه عشقمان را کامل کنیم و ما نتونستهایم چنین کنیم.
زیرا چنین ایدهای در مبانی، اشکال داشته است. عشق نمیتواند کامل شود.
کامل کردن عشق، یعنی تمام کردن عشق.
عشق تمام نمیشود، زیرا عشق، زندگی است.
عشق، جاوادنگیست، بیزمانیست. عشق، با مرگ بیگانه است، عشق تنها پدیدهی زندگی ماست که از مرگ فراتر میرود.
اما عشق تمام عیار با عشق کامل فرق دارد.
عشق کامل مبتنی بر هدف و نقشه است.
برای تحقق عشق کامل، عاشق باید مسیرهائی را بپیماید، بر طبق کلیشههائی خاص عمل کند و بایدها و نبایدهائی را مدنظر قرار دهد تا رفته رفته عشقش را به صفت کمال بیاراید.
اما عشق تمام عیار، ایدئولوژیک نیست. زیرا ایده، نقشه و باید نبایدی در آن نیست.
لازمهی عشق تمام عیار این است:
در هر لحظه، در هر کاری که میکنی، دلت را در کار خویش بگذار.
تعلل نکن. تردید نکن. همین.
منظور من از عشق تمام عیار این است:
در برابر هر جریان پرخروش عشقت، سر نزن.
|
ابریشم |
07-27-2010 09:41 AM |
* ریاضی عشق
مرد باهوش + زن باهوش = دوستی
مرد باهوش + زن کم هوش =عشق
مرد کم هوش + زن باهوش =ازدواج
مرد کم هوش + زن کم هوش = حاملگی
************
* ریاضی کار
مدیر باهوش + کارمند باهوش = سود
مدیر باهوش + کارمند کم هوش = تولید بالا
مدیرکم هوش + کارمند باهوش = ترفیع
مدیرکم هوش + کارمندکم هوش =اضافه کاری
*************
* ریاضی در خرید
مردها برای چیزی که ارزش 1$ دارد بهای 2 $ را میدهند
زنها برای خرید چیزی که ارزش دو دلار دارد و لازم هم ندارند بهای 1 $ را میدهند
***************
* آمارو معادلات اصلی
زن تا وقتی نگران آینده هستند تا شوهرپیدا کنند
مردها تا زن نگیرند به آینده فکر نمی کنند
مرد موفق مردی است که بتواند بیش از خرج کردن همسرش پول بدست آورد
یک زن موفق کسی است که بتواند چنین مردی را پیدا کند
**************
* خوشحالی
برای اینکه با یک مرد خوشحال باشید کافی است او را درک کنید و کمی دوست داشته باشید
برای اینکه با یک زن خوشبخت باشید باید او را خیلی دوست داشته باشید و درک کردن او خیلی مهم نیست
***************
* عمرطولانی
مردان متاهل زیاد تر از مجردها زندگی می کنند اما بیشتر آرزوی مرگ دارند
************
* قابلیت تغییرپذیری
یک زن با یک مرد ازدواج می کند به امید اینکه او تغییر پذیر است اما او تغییر نمیکند
یک مرد با یک زن ازدواج میکند به امید آنکه او تغییر نمیکند اما او تغییر می کند
*************
* تکنیک بحث کردن
زنان آخرین حرف را در هر جر و بحث می زنند
هر چیزی که مرد بگه آغاز یک جر و بحث تازه است
********
این تاپيكو را برای همه زنان باهوشی که به خنده نیاز دارند و مردانی که نمی دانند چطورمسائل را کنترل کنند بفرستید
|
اکنون ساعت 10:00 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
|
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)