پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   مطالب آزاد (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=11)
-   -   مهمترین اتفاقی که امروز برات افتاده رو بنویس (http://p30city.net/showthread.php?t=10480)

mahya1994 09-10-2009 07:42 PM

امروز اتفاقات خاصی برام نیفتاد ولی سر کلاس زبان به شدت ضایع شدم{قاط}{قاط}{قاط}{قاط}:mad:_:2:

deltang 09-10-2009 07:47 PM

امروز خودمو دیگه تو دانشگاه شریف رشته ی برق دیدم چون قبوللللللللل شدمممممممممممممممممممممممممممم مممممممممم جونننننننننننننننننننننن

mahya1994 09-10-2009 08:12 PM

راستی امروز یه اتفاق دیگه هم افتاد:

دوستِ دوست دوستم دانشگاه قبول شد....

اگه گفتی چه رشته ای؟؟؟

یادم نیست...

deltang 09-10-2009 08:16 PM

و یه چیزه دیگه امشب دارم میرم احیا التماس دعاااااااااااااااااااا

mahya1994 09-11-2009 09:21 AM

به دلتنگ عزیز که دانشگاه قبول شده هم تبریک می گم....:53::53::53::53::53::53::53:

امیر عباس انصاری 09-11-2009 03:07 PM

مهمترین اتفاقی که امروز برات افتاده رو بنویس
 
امروز بعد قرون متمادی یه سر اومدم نت
سریعا هم اومدم فروم خودمون
خیلی حال داد{جشن پتو}

deltang 09-11-2009 04:04 PM

امروز بعد از چند سال و اندی امیر عباس رو دیدم البته ندیدما پستاشو دیدم که فهمیدم اومده بلاخره طلسم شکسته شد

mahya1994 09-12-2009 11:47 AM

امروز بدجوری سرما خوردم..............:20:
_شکات_شکات_شکات_شکات_شکات_شکات_شک ت_شکات_شکات_شکات_شکات_شکات_شکات

تاري 09-12-2009 12:28 PM

من هيچ اتفاق بدي تو زندگيم برام نميفته چون خيلي باحالم خدا هم اينقذه دوسم داره دلتون بسوزه همش اتفاقاي خوب برام مياره اصن ما تريپمون رو موده خوبيه:21:{جشن پتو}:5::rolleyes:

mahya1994 09-12-2009 08:02 PM

تاری جان نگفته که اتفاق بد بگید....

تو اون اتفاقای خوب خوبی هم که برات می افته رو بنویس....

جمیله 09-13-2009 09:10 AM

سلام امروز من بعد ازمراسم احیا احساس کردم چقدرسبکم احساس کردم واقعا این جمیله رو دوس دارم یعنی جمیله بعد ازتوبه.دعاکنید همین جوربمونم

تاري 09-13-2009 09:24 AM

باشه
امروز يه ميليلارد پول پيدا كردم همشو ورداشتم واسه خدم اينم يه اتفاق خوب دلتون بسوزه

mahya1994 09-13-2009 11:26 AM

امروز من یادم افتاد که فقط 1 هفته و خورده ای تا مهر مونده و نشستم و عذا گرفتم که چه جوری برای امتحانام درس بخونم!!!!

mahya1994 09-13-2009 12:03 PM

راستی امروز تولد خواهرمه!!!!!!!!!!!!!!!!!!

تاري 09-13-2009 12:11 PM

تولدش مبارك چند سالشه{جشن پتو}{جشن پتو}{شیت شدن}{شیت شدن}

z.gh.t 09-13-2009 12:43 PM

امروز روز آشنایی با بهترین دوستمه که دیروز بهش گفتم عضو این سایت بشه.

تاري 09-13-2009 01:34 PM

اسم دوستت چيه معرفيش ميكني

deltang 09-13-2009 02:34 PM

امروز احساس میکنم همه چیزایی که از خدا دیشب خواستم یه طورایی براورده میشه چون واقعا دیشب دلم شکست این بهترین احساس و اتفاق زندگیمه

جمیله 09-14-2009 10:23 AM

امروز به این نتیجه رسیدم که اراده ام صفره یه چیزه دیگه هم اینو فهمیدم که یکی خیلی خیلی منو دوس داشته ولی من نمیدونستم. یعنی نخواسستم که بدونم ولی الان نه

تاري 09-14-2009 11:55 AM

دخترم حواستو به درست جمع كن اين حرفا چيه نعوذ با....
منم يه مشكلي تو كار پيدا كردم آي گير كردم آي گير كردم

deltang 09-14-2009 12:13 PM

امروز ساعت 9 از خواب بیدار شدم رفتم کلاس زبان کارنامه درخشانمو گرفتم حال کردم خواب از سرم پرید جووووووووووووووووووون

yaghot 09-14-2009 03:18 PM

امروز 5دانلود 12-20مگي داشتم با سرعت 20 ميكردم كه روي 93درصد برق رفت والان دوباره اومد
((((((((((((همش پريد))))))))))))))))

رزیتا 09-14-2009 06:41 PM

امروز یکی از دختر دایی های عزیزم که واسه پایان نامه اش اومده بود خونه مون
فکر نمی کردم بتونم کمکش کنم آخه اون رشته اش ریاضیه و من کامپیوتر خوندم ولی خودمم باورم نمیشه از ساعت 12 ظهر پای سیستم بودیم تا ساعت 6 بعد از ظهر که باورتون نمیشه یه پایان نامه ناب 80 صفحه ای تحویلش دادم با موضوع هندسه و مثلثات که از اینجا یه راست رفت که بده پرینت بگیرن و صحافیش کنن خودشم باورش نمیشد فقط اومده بود ازم کمک فکری بگیره{داش مشتی}

deltang 09-16-2009 10:54 PM

امروز دختر دایم دخترش یکتا رو اورده بود خونه ما خودشم معلوم نبود کجا می خواد بره وای کلافه شدم تا ساعت 7 خونمون بود اتاق و خونه مثه جنگل شده بود تازه روتختیم شکولاتی شد که شوتش کردم تو لباس چرکا

رزیتا 09-17-2009 01:27 AM

امروز یه دختر دایی دیگه م که ازدواج کرده و تهران زندگی میکنه اومده بود خونه مون بعد از مدتها میدیدمش خیلی خوشحال شدم روزه بود تعجب کردم چون زیاد نمیمونه گفت تعجبی نداره اومدم شهر خودم پس احتیاج به قصد و نیت هم نداره و روزه م قبوله خب راست میگفت کلی از گذشته یاد کردیم و خیلی روز خوبی بود

mahya1994 09-19-2009 09:23 AM

امروز با صدای رعد و برق از خواب پریدم..............

(میگن حسنی به مکتب می اومد وقتی اومد جمعه اومد... باور کن آخه صبحی چه وقت رعد و برق زدنه؟)

جمیله 09-19-2009 09:54 AM

امروز واقعا احساس تنهایی کردم آخه خواهرم دیروز رفتش ایران 2باره بعد 3ماه تنهاا شدم بدترین روز زندگیمه امروز واییییی

زکریا فتاحی 09-19-2009 10:07 AM

من که هستم. چرا تنها باشی.
منم امروز که بیدار شدم، یادم افتاد که باید به دانشکده میرفتم ولی حوصله نداشتم و نرفتم و بزرگترین اشتباه امروز رو تا حالا کردم

جمیله 09-19-2009 10:10 AM

مرسی ولی آخه جای اونو که کسی پر نمیکنه .درضمن چه بی خیالی شما!!!!!!!!!اینم بگم واسه این میام اینجا چون حداقل با اذیت کردن بقیه وخندیدن رفتنشو یادم بره.نتیجه گیری امروزم:عاشقتونم بروبچ پی سی سیتی

جمیله 09-23-2009 10:17 AM

مهمترین اتفاق امروز این بود که کوروش خان یه سری مطالبو حذف کرد.البته اتفاق اینجاست.وقتی فکرکنید واقعا اینجاداره میشه چت روم .درضمن خودمو هم میگم مثلا اون 200پستی که پاک شد منم جزو کسایی بودم که نوشته بودم.حق میدم به دانه.راستش به این نتیجه رسیدم من که یه آدم شری ام و همش دوس دارم بقیه رو سر کار بذارم باید برم تو چت روما البته فکر نکنید ولتون میکنمااااااااااااااا اینجا هم هستم در خدمتتون.عاشقتونم(دانه کولانه بازمsorry)

فرگل 09-23-2009 10:45 AM

امروز اول صبح خواستم حذف و اضافه واحد كنم كه نشد موند تا ظهر در ضمن من و فري داريم با سيستم كلنجار مي ريم تا بتونيم تاپيك جديد ايجاد كنيم كه نمي شه كلافه شديم ...
لطفا راهنمايي (plese help me)

deltang 09-23-2009 11:30 AM

فرگل جان شما اول باید ببینی تاپیکی که میخوای ایجاد کنی موضوعش چیه چون اینجا بخش های مختلفی داره اگر در مورد موبایله تو بخش موبایل اگه پزشکیه تو بخش خودش اگه مطلب آزاد اون پایینه سایت و...

بعد از این کار مثلا شما میخواین در بخش موبایل تاپیک ایجاد کنین باید ببینی که مربوط به قیمت موبایل معرفی یه گوشی جدیده یا اخبار موبایل یا آهنگ و تم عکسه و...

مثلا راجع به قیمت گوشیه شما باید ببینین مدله گوشیتون چیه sony یا nokia یا motorolla یا ...

مثلا نوکیا هستش کلیک میکنی رو بخش موبایل در بخش نوکیاش میری بعد ایجاد مطلب جدید رو میزنی و مطلب رو اونجا وارد میکنی عنوانه مطلب رو هم میزاری قبل از ارسالش باید (این کارو حتما انجام بده)عنوانه مطلب رو یه باره دیگه قبل از خود مطلب اصلی بزاریش یعنی چی؟

یعنی مثلا عنوان مطلب قیمت گوشی n97 هستش یه بار که خوده عنوانه یکی دیگه هم میزاری قبل از مطلب

این نکته هم فراموش نکنی قبل از ایجاد تاپیک جدید خواهش میکنم تو سایت یه سرچ کن و ببین این چیزی که میخوای بزاری قبلا ارسال نشده برای انجام این کار تو قسمت پایین سایت یه کادر هستش عنوانو اونجا وارد میکنی بعد اینتر رو میزنی تا مطلب رو بیاره اگه بودش نمیزاری اگه نبود که با خیاله راحت تاپیک رو ایجاد میکنی

امیدوارم آموزش هام بهتون کمک کرده باشه ممنونم

deltang 09-23-2009 08:54 PM

امروز با مامانم رفتم بازار قیمت موبایله n97 رو سوال کردم به مامانم گفتم می خوای برام بخری گفت نمی دونم شاید من میدونم وقتی اینطوری گفت یعنی صد در صد میخره جوننننننننننننننننننننننننننن خیلی خوشحال شدم

سادات 09-23-2009 11:05 PM

بعدازچندروزبااون همه کاری که داشتم بالاخره لباسم روبرای عروسی فردااماده کردم کلی به خودم تبریک گفتم خداییش قشنگ شده بود...

*Arash* 10-06-2009 02:49 PM

سلام به همگی
منم صبح بلند شدم دیدم ساعت 12 ه!
از مدرسه جا بماندم!!
اینقدر ناراحت شدم که نگین!!http://www.pic4ever.com/images/29dz8zk.gifhttp://www.pic4ever.com/images/greenstars.gifhttp://www.pic4ever.com/images/banana_smiley_7.gif

Nur3 10-07-2009 09:26 PM

امروز ...

ناراحت بودم...

Nur3 10-13-2009 08:01 PM

امروز خيلي خوش گذشت...

كاش ميتونستم تعريف كنم...

دانه کولانه 10-23-2009 02:03 AM

نقل قول:

اگه تا الان بیدار نبودم خونمون و تمام محله میرفت اسمون...
اتاقم گرم بود بوی پلاستیک سوخته هم میومد..
رفتم بخاری رو چک کردم مشکلی نبود پنججره رو باز کردم رفتم به مامان گفتم اتاق سارا رو چک کنه..
آب خوردم و خواستم برگردم اتاقم مامان گفت یه سری به حیاط بزن طبقه بالا مهمان داشتن شام کباب داشتند توی حیاط درست کردن ببین مشکلی نباشه..
یه لحظه اومدم توی اتاقم پنجره رو به حیاطو که باز کرده بودم دیدم از توی حیاط اتیش میبینم..

ببببله..
اقایان ذغال و منقل رو خوب خاموش نکرده بودند منقلم گذاشته بودن زیر منبع نفت و کنار کنتور گاز ...
سریع رفتن خاموشش کردم ....
خلاصه نزدیک بود...
کباب مال ساعت 10 بوده الن 2 صبه..
بادبزنه ذوب شده بود اگه اون نبود من نمیفهمیدم بو رو...
صندلی چوبی کنارش اتیش میگرفت لباسا روی طناب و بعدشم کنتور گاز و


Nur3 11-07-2009 06:46 PM


امروز توي كارآموزي بيمارستان ؛ فكر نمي كردم حضور داشته باشه....

انتظار داشتم هركي ببينم.... الا ...

آخه تصميم داشتم....

شايد... بايد گروه مو عوض كنم...



rahiil 11-08-2009 12:16 AM

امروز تو اوج نا امیدی بودم که یک اتفاق خیلی خوب برام افتاد و بهم ثابت شد که واقعا پایان شب سیه سپید است.:)


اکنون ساعت 06:15 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)