![]() |
دل من تنها بود
دل من عادت داشت که بماند يک جا... به کجا؟ معلوم است به در خانه ي تو دل من عادت داشت که بماند آن جا پشت يک پرده تور که تو هر روز آن را به کناري بزني دل من ساکن ديوار و دري که تو هر روز از آن مي گذري دل من ساکن دستان تو بود ... دل من گوشه يک باغچه بود که تو هر روز به آن مي نگري دل من را ديدي؟ ساکن کفش تو بود ... يادت هست؟ |
من شاعرم
و تو خود شعر بخند! تا دیوان چشمهایت را کتابی کنم پر از عشق ... |
عاشقتم ديوونتم ميخوامت قربونتم چاكرتم مخلصتم ميخوامت
عزيزمي عمر مني ميخوامت ميخوامت ميخوامت بزار بگم دوست دارم جلوي دهنمو نگير باز ميخوام بگم دوست دارم كلت شده مثله غاز |
هر کس به طريقي دل ما مي شکند بيگانه جدا دوست جدا مي شکند بيگانه اگر مي شکند حرفي نيست از دوست بپرسيد که چرا مي شکند
|
|
منتظر لحظه ای هستم که دستاتو بگیرم و توي چشمات خیره شم و
دوست دارم رو بر لبام جاری کنم، منتظر لحظه ای هستم که در کنارت بشینم، سرم رو شونه هات بذارم، از عشق تو ،از داشتن تو اشک شوق بریزم ... منتظر لحظه ای مقدسم که تو رو در آغوش بگیرم بوسه ای از سر عشق به تو تقدیم کنم و با تمام وجود قلبم و عشقم رو بهت هدیه کنم. آری، من دوست دارم و عاشقانه می ستایمت.821 |
نقل قول:
:d:24::24::24: خیلی جالب بود:rolleyes: بیچاره عشقت عاشقیت هم جالبه واقعا خندم گرفت این شکلی شدم:21::21::24::24: |
اجازه هست عشق تو رو تو كوچه ها داد بزنم؟ رو پشـت بـــــوم خونه ها اسمتو فریاد بزنم؟اجازه هست كه قلـبمو برات چراغونی كنم؟ پیش نگاه عاشقت،چشـــــمامو قربونی كنم؟ اجازه میدی تا ابـد سر بزارم رو شونه هات؟ روزی هزار و صـد دفه بگم كه میمیرم برات؟ اجازه میدی كه بـگم حرف ترانه هام تویی؟ دلیل زنده بودنـــــم ، درد بهانه هام تویی؟ اجـــازه هست تا تـه مـرگ منتظر تو بشینم؟ تو رویاهــای صورتیم، خودم رو با تو ببینم؟ اجازه هست جار بزنم بگم چقد دوست دارم؟ بگم می خـــوام بخاطرت سر به بیابون بزارم؟ اجازه میدی قـصه هام با عشق تو جون بگیره؟ چشمای عاشقـــم واست روزی هزار بار بمیره اجازه میدی عشقـــمو همش بهت نشون بدم؟ پیش زمین و آسمــون واسه تو دس تكون بدم؟ اجازه میدی كه فقــــــط تو دنیا با تو بمونم؟ هر چی كه عاشقانه بــــود به خاطر تو بخونم؟ اجازه هست پناه من گــــــرمی آغوشت بشه؟ هر اسمی جز اسم خودم ،دیـگه فراموشت بشه؟ اجازه هست ؟ بگو كه هست ، من همشو دارم میگم با تو به آسمون میرم ،با تـــــــــــــو یه آدم دیگم اجازه میدی كه بگم ،من مال تـــــــو،تو مال من؟ من از تو خواهش می كنم كه زیر وعـــده هات نزن اجـــــــازه تـــو دست تـــو ،اجازه من دست تـو خنده من خنـــــــده تو ،شكست من شكست تـو |
ای عشق زمین و آسمان آیه توست
بنیاد ستون بی ستون پایه توست چون رهگذری خسته که می آساید آسایش آفتاب در سایه توست |
تقديم به تو که :
يادت در ذهنم و عشقت در قلبم و عطر مهربانيت در تمام وجودم است. عزيزم محبت را در پاکي نگاهت و صداقت را در وجود مهربانت معني کردم، و بدان که زيباترين لحظه هايم در کنار تو بودن است ...821 |
گريزانم از اين مردم كه بامن
به ظاهر همدم و يكرنگ هستند ولي در باطن از فرط حسادت به دامان ام دو صد پيمانه بستند. |
اي دوست دلت هميشه زندان من است
آتشکده عشق تو از انه من است . آن روز که لحظه وداع من و توست آن شوم ترين لحظه پايان من است . .... . |
در پيش چشم دنيا
دوران عمر ما يك قطره دربرابر اقيانوس در چشمهاي آنهمه خورشيد كهكشان عمر جهانيان كم سوتراز حقارت يك فانوس افسوس ! |
حرفهاي عاشقانه اي نمانده ..نه بين من و تو و نه بين من و او ...همه ي حرفهايم بوي نفرت ميدهد ...ميخواهم به گونه اي ديگر بيانديشم...
از سحر به شب بگرايم ...از نور به ظلمت ...از خوبي به بدي ..از صداقت به فريب..از سادگي به دغل ...از همه ي زيبايي به زشتي .. ....................................................... باز هم خيال خام در ذهن پروراندم ..تو پي بردي هجوياتم از روي خستگيست اي خبير {پپوله} |
آری جرم ما هم عاشقی است آری اما آنکه آدم هست و عاشق نیست کیست؟ زندگی بی عشق اگر باشد ، همان جان کندن است دم به دم جان کندن ای دل کار دشواری است، نیست؟ زندگی بی عشق اگر باشد لبی بی خنده است بر لب بی خنده باید جای خندیدن گریست زندگی بی عشق اگر باشد هبوطی دائم است آنکه عاشق نیست هم اینجا ، هم آنجا دوزخی است عشق عین آب ماهی یا هوای آدم است می توان ای دوست بی آب و هوا یک عمر زیست؟ |
دستم به دامانت مرو آتش نزن بر جان من جانم به قربانت بیا امشب بمان مهمان من سر در گریبانم مرو مشتاق و حیرانم مرو یارا پزیشانم مرو برهم مزن سامان من یک روز میایی که من دل کنده ام از جان و تن می جوییم از پیراهن کو یوسف کنعان من ؟ ای نازنین ای بی وفا دیر آمدی حالا چرا ؟ دیگر نمیایی مرو جانا رها کن جان من دیروز و امروزم ببین حال شب و روزم ببین چون شعله میسوزم ببین کو ابر من باران من ؟ |
رویای با تو بودن...
رویای با تو بودن... |
می نویسم |
در بتخانه خيالم از تو بتي ساخته ام كه هيچ ابراهيمي حاضر به شكستنش نيست.
|
عزيزم دلم، ...(821)
آرزو دارم دلت از غصه ها خالي شود سهم تو از زندگي، يك عمر خوشحالي شود |
اي دليل شادي من اي حضورت بهانه شكستن تنهايي مي داني اين درد مشترك من و توست گاهي نميتوانيم در چشمان هم بنگريم گاهي آنقدر دير مي رسيم كه حتي آخرين ستاره خاموش شده بدون تو روزها سرد و بيرنگند *** زير اولين باران ايستادم و دستهايم را بسوي افق روشن باز كردم زمين پر از مريم است تنها صدايي كه ميشنوم صداي ضربان قلب مریم است آنقدر بلند كه صداي ديگري نمي شنوم پيش از آنكه لب فرو بندم بايد تو را صدا كنم پيش از آنكه چشمانم را ببندم بايد تو را نگاه كنم تو در روز و شب من حضور داري در حس غريبم . در قله غرورم. در جزيره تنهاييم با تو هيچ جزيره اي بوي تنهايي نمي دهد حتي در عكس گل مريمي كه بروي ديوار است *** شبها بيدارم شب بدون تو يك درد ملال آور است شب بدون تو تاريكي مطلق است در شب مانند مسافري سرگردانم كه مسير را فراموش كرده است *** اي بانوي خسته من آنهايي كه عمق قلب تورا باور نكردند آنهايي كه قدر تو را ندانستند تورا نشناختند به من بگو از چه بنويسم؟ اي عشق ناگزير! اگر قرار باشد كه بنويسم بايد باشي ...نفسهاي تو مي تواند رخوت را از قلمم پاك كند من منتظرم كه روزي بيايي مي خواهم اولين صبح را با تو آغاز كنم فقط در كنار تو تنهايي كمرنگ تر است... |
ای بی وفای با صفا /ترا به جان عاشقا/نگاه نمی کنی نکن/ ولی به باغ سبز ما/باشه یه لحظه ای بیا. |
هـرچنــــد ز عالم جگري سوخته دارم |
در يک روز خزان پاييزي پرستويي را در حال مهاجرت ديدم به او گفتم:
چون به دياريارم ميروي به او بگو دوستش دارم ومنتظرش مي مانم. بهار سال بعد پرستو نفس نفس زنان آمد و گفت: دوستش بدار ولي منتظرش نمان |
در چشمانت چیست که مرا به سوی خود میکشد ؟
در گرمی دستهایت چیست که دستهایم آنها را می طلبد ؟ در آیینه ی چشمانم بنگر ! چه می بینی ؟ آیا می بینی که تو را می بیند ؟! |
|
خدا کند که بدانی چه قدر محتاج است نگاه خسته ی من بر دعای چشمانت...!
|
به تو عادت دارم مثل پروانه به آتش مثل عابد به عبادت و تو هر لحظه که از من دوری ، من به ویرانگری فاصله می اندیشم در کتاب احساس ، واژه فاصله یک فاجعه معنا شده است تو و تو توانایی آنرا داری که به این فاجعه پایان بخشی |
قتل اين خسته به شمشير تو تقدير نبود |
دیگرم آرزوی عشقی نیست
بی دلان را چه آرزو باشد دل اگر بود باز می نالید كه هنوزم نظر به او باشد... او كه از من برید و تركم كرد پس چرا پس نداد آن دل را وای بر من كه مفت بخشیدم دل آشفته حال غافل را |
بیا وقتی برای عشق،هورا می کشد احساس
به روی اجتماع بغض حسرت،گاز اشک آور بیاندازیم بیا با خود بیاندیشیم اگریک روز تمام جاده های عشق را بستند؛ اگر یک سال چندین فصل برف بی کسی بارید؛ اگر یک روز نرگس در کنار چشمه غیبش زد؛ اگر یک شب شقایق مرد؛ تکلیف دل ما چیست؟ و من احساس سرخی می کنم چندیست و من از چند شبنم پیش در خوابم نزول عشق را دیدم چرا بعضی برای عشق،دلهاشان نمی لرزد؟ چرا بعضی نمی دانند که این دنیا به تار موی یک عاشق نمی ارزد؟ چرا بعضی تمام فکرشان ذکر است و در آن ذکر هم یاد خدا خالیست؟ و گویی میوه اخلاصشان کال است چرا شغل شریف و رایج این عصر رجالیست؟ چرا در اقتصادِ راکدِ احساسِ این مکاره بازاران صداقت نیز دلالیست؟ |
با هر پلکی که میزنی نفس میکشم
پس حواست باشه به کسی خیره نشی.... |
دیوونتم عزیزم بی تو نمی تونم نفس بکشم
تو بودی که به من زندگی دادی تو بودی که باعث شدی زندگی رو بفهمم راهمو پیدا کنم تو عشقو در من زنده کردی بی همتایی و در قلب من جاودان |
دونه های برف از آسمون فقط برای دیدن چشات پایین میان،اما
پاشونو که رو زمین میذارن فدای مهربونیات می شن. |
بیا که در غم عشقت مشوشم بی تو بیا ببین که در این غم چه ناخوشم بی تو شب از فراق تو مینالم ای پری رخسار چو روز گردد گویی در آتشم بی تو دمی تو شربت وصلم ندادهای جانا همیشه زهر فراقت همی چشم بی تو اگر تو با من مسکین چنین کنی جانا دو پایم از دو جهان نیز درکشم بی تو پیام دادم و گفتم بیا خوشم میدار جواب دادی و گفتی که من خوشم بی تو |
بي تو ميميرم تويي تمام وجودم تويي تك تك لحظه هايم براي من تويي معناي عشقم تويي بهانه حياتم اومدم بگم بي تو بودن كار من نيست |
خسته در حبس زمینم، ماه من یادم کن
به نگاهی،به پیامی یا سخنی شادم کن |
http://www1.istockphoto.com/file_thu...ove_purple.jpg من آن گلبرگ مغروم که می میرم ز بی آبی ولیکن در پی شبنم نمی گردم. |
من آن گلبرگ مغرورم که میمیرم ز بی آبی ولی با خفت و خواری پی شبنم نمی گردم |
از فرداها نمیترسم چون فرداها را روشن میبینم
ابهامم از الان است که آیا رفتارم و گفتارم مقبول است یا نیست |
اکنون ساعت 05:25 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)