- -
معرفی فیلم
(
http://p30city.net/showthread.php?t=28801)
زکریا فتاحی |
09-21-2010 09:15 PM |
بازیکنان نویدبخش - BLUE CHIPS
سال تولید : ۱۹۹۴
کشور تولیدکننده : امریکا
محصول : پارامونت
کارگردان : ویلیام فریدکین
فیلمنامهنویس : ران شلتن
فیلمبردار : تام پریستلی جونیر
آهنگساز(موسیقی متن) : نیل راجرز، جف بک و جد لیبر
هنرپیشگان : نیک نولتی، مری مکدانل، ج.ت. والش، اد اونیل، آلفره وودارد، باب کوسی، شاکیل اونیل، پنی هارداوی، مت نوور و لوئیس گاست جونیر
نوع فیلم : رنگی، ۱۰۸ دقیقه
ـ ̎پیت بل̎ (نولتی)، بسکتبالیست سابق و مربی مشهور و موفق تیم دانشگاه وسترن، اکنون با تیمی روبهرو شده که پس از سالها محبوبیت و موفقیت دیگر توان بازی و مبارزه ندارد و باید از نو ساخته شود. ̎پیت̎ بعد از صحبت با مدیران دانشگاه، سرانجام قرار میگذارد چند بازیکن جدید انتخاب کند. ابتدا به شیکاگو میرود و آنجا با کمک یک مربی محلی، ̎پوچ̎ (هارداوی) را با حقه و دروغ استخدام میکند. در ایندیانا پسر مزرعهٔار به نام ̎ریکی̎ (نوور) را پیدا میکند و در انتها در لوئیزیانا، در محلات سیاهپوستنشین، یک سیاهپوست بیسودا به نام ̎نئون̎ (ش.اونیل) را با خود میآورد. ̎پیت̎ محبوبهای به نام ̎جنی̎ (مکدانل) دارد که معلم است و همیشه از او انتقاد میکند. بازیگران جدید وارد دانشگاه میشوند و ̎نئون̎ مجبور میشود نزد ̎جنی̎ درس بخواند و به سرعت دیپلم بگیرد تا با هر کلکی دانشجوی دانشگاه شود. اما وقتی یکی از این سه نفر با درخواست کمک مالی به ̎پیت̎ رجوع میکند، او ناگزیر میشود به رغم میل باطنیاش به سراغ ̎اد ̎ (ا.اونیل)، همان صاحب متنفذ یک تیم فوتبال امریکائی بروند که از ̎پیت̎ خواسته با باشگاه او کار کند. روز مسابقه نهائی وقتی ̎اد̎ با غرور و قدرت وارد رختکن بازیکنان میشود، ̎پیت̎ عصبانی میشود اما ̎اد̎ میگوید که در اصل همهٔ تیم و او را خریده است. ̎پیت̎̎ وقتی میفهمد در مسابقهٔ قبلی یکی از بازیگران فقیر سیاهپوست از تیم مقابل پول گرفته تا بد بازی کند، ویران و تلخ در گفتگوئی مطبوعاتی به همه چیز اعتراف میکند و استعفا میدهد.
ـ فیلمی دربارهٔ پشت پردهٔ ورزش و دربارهٔ روحیهٔ امریکائی، نسل گذشتهٔ صاحب اعتقاد و اصول و دربارهٔ مردی که شکست میخورد اما اصولش را حفظ میکند. کار اگر نام فریدکین را نداشت، شاید اصلاً توجهی بر نمیانگیخت، و اصلاً فیلمی از شلتن که خود فیلم مردان سفید نمیتوانند پرش کنند (۱۹۹۲) را دربارهٔ بسکتبال و بازیگران حومهٔ شهرها دارد، اما فیلم نه چیزی دربارهٔ پشت پرده میگوید و نه چیزی دربارهٔ بستکبال و نه پرداخت شخصیت نولتی، و بیشتر تأسفی بر میانگیزد دربارهٔ فیلمسازی که زمانی سلطان بود، کارش را بلد بود و حرفهای بسیار داشت. فیلم میتوانست دربارهٔ هر ورزشی باشد، وقتی از خود آن ورزش چیزی تازه نمیگوید.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 09:15 PM |
خلبان آزمایش هواپیما - Thse Pilot
سال تولید : ۱۹۳۸
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : مترو ـ گلدوین ـ مایر
کارگردان : ویکتور فلمینگ
فیلمنامهنویس : وینسنت لارنس، والدمار یانگ و هوارد هاکس، برمبنای داستانی نوشته فرانک "اسپیگ" وید.
فیلمبردار : ری جون.
آهنگساز(موسیقی متن) : فرانتس واکسمن
هنرپیشگان : کلارک گیبل، میرنا لوی، کلودت کلبر، اسپنسر تریسی، لایونل باریمور و ساموئل هیندز.
نوع فیلم : سیاه و سفید، ۱۱۸ دقیقه.
"جیم لین" (گیبل)، خلبان کارکشته، که به استخدام شرکت بزرگ هواپیماسازی "هوارد ب. دریک"(باریمور) درآمده است، وظیفه آزمایش هواپیمای جدید شرکت "گلوله" را برعهده دارد. "جیم" با تکیه بر دانش و تجربه خود به ارائه راهنمائیهائی برای تکمیل هواپیما میپردازد. اما طی برنامه آزمایش ناچار به فرود در مزرعهای در کانزاس میشود و با دختری کشاورز بهنام "آن بارتن" (لوی) آشنا میشود و بهزودی با او ازدواج میکند...
٭ یکی از بهترین فیلمهای "هواپیمائی" تاریخ سینما از بهترین آثار فلمینگ که با استقبال بسیاری روبهرو میشود. صحنههای هوائی فیلم هنوز خیره کننده است. گیبل در این سالها در اوج شهرت است و "سلطان هالیوود" خوانده میشود.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 09:16 PM |
به سوی اعدام - DEAD MAN WALKING
سال تولید : ۱۹۹۵
کشور تولیدکننده : امریکا
محصول : جان کیلیک، راد سیمونز و تیم رابینز
کارگردان : تیم رابینز
فیلمنامهنویس : تیم رابینز
فیلمبردار : راجر دیکینز
آهنگساز(موسیقی متن) : دیوید رابینز
هنرپیشگان : سوزان ساراندون، شان پن، رابرت پراسکی، ریموند ج. باری، ر. لی ارمی، سلیا وستن، روبرتا ماکسول و اسکات ویلسن
نوع فیلم : رنگی، ۱۲۳ دقیقه
̎خواهر هلن پرهژان̎ (ساراندون) مشاور مذهبی و عضو گروه خواهران کلیسای کمککننده به بیپناهان و گناهکاران است که به بچههای سیاهپوست و فقیر نیو اورلیانز کمک میکند. او از سوی کلیسا مأمور میشود تا در جواب تقاضای کمک ̎ماتیو پانسلت̎ (پن)، که به خاطر کشتن زوج نوجوانی محکوم به مرگ شده است، به زندان و نزد او برود. پیش از رفتن، کشیش به او گوشزد میکند که نباید تحت تأثیر قرار گیرد چرا که زندانیانی از این قبیل، از هر دروغی برای نجات خود از مرگ روگردان نیستند. در نخستین ملاقات در زندان، ̎هلن̎ ̎ماتیو̎ را مردی آرام و مسلط و منطقی مییابد. ̎ماتیو̎ گناه هتک حرکت و قتل را به گردن شریک جرمش میاندازد و خود را بیگناه میداند. ̎هلن̎ به سراغ وکیلی کارکشته به نام ̎هیلتن باربر̎ (پراسکی) میرود. ̎هیلتن̎ تقاضای تجدید دادرسی را میدهد. ̎هلن̎ از سوی خانوادهاش مورد شماتت قرار میگیرد و مادرش او را بابت اینکه قلب رئوفی دارد و مردم از این قضیه سوء استفاده میکنند، مورد سرزنش قرار میدهد. سیاهپوستانی که او به آنها کمک کرده از او روی بر میتابند. او به دیدار خانوادهٔ ̎پانسلت̎ میرود. ̎لوسی پانسلت̎ (ماکسول) از سختی زندگی و بیمسئولیتی ̎ماتیو̎ میگوید. ̎هلن̎ به دیدن خانوادههای مقتول میرود ولی آنان وقتی میفهمند او از آنان تقاضای گذشت دارد، با او بدرفتاری میکنند. در دادرسی دوم، ̎ماتیو̎ دوباره محکوم میشود. تقاضای فرجامخواهی به جائی نمیرد. ̎هلن̎ تمام روزی را که قرار است ̎ماتیو̎ در نیمه شب آن اعدام شود، با او میگذارند. ̎ماتیو̎ که کمکم به مرگ نزدیک شده، پس از یک خداحافظی سرد با خانوادهاش به ̎هلن̎ اعتراف میکند که هر دو مقتول را او کشته است. مراسم اعدام انجام میشود، در حالی که ̎ماتیو̎ مسئولیت گناه و عقوبت را پذیرفته است، در آخرین لحظات از خانوادهای مقتولان تقاضای بخشش میکند. پس از مراسم دفن جسد، ̎هلن ̎برای دعا به کلیسا میرود.
ـ تیم رابینز، بازیگر متوسطی که (طبق یک سنت قدیمی در هالیوود) در سال ۱۹۹۲ با تنها یک فیلم، باب رابرتس میکوشد ثابت کند که داوطلب و علاقهمند به دست گرفتن موضوعهائی اساسی و غیر متعارف و توانا در ایجاد روابط پیچیده و شخصیتپردازیهای چند بعدی و دشوار است، این بار نیز موضوعی بسیار سخت و درونمایهای (همیشه) باب روز جامعهٔ امریکا را انتخاب کرده است. به دلیل همین تمایل، به سوی اعدام دارای مایهای جذاب و بسیار دشوار شده است، اما رابینز از دل این مایه پیروز بیرون میآید. فیلم نه فقط موضوع همیشه مطرح جامعهٔ امریکا ـ مجازات اعدام ـ را به عنوان یک دستمایهٔ اصلی برگزیده است، بلکه از این سئوال اجتماعی، [ آیا مجازت اعدام جوابگوی پلیدیهای آنی آدمهای اجتماع در قبال تعارضهای اجتماعی هست یا نه؟] به سوی مایهٔ جدیتر و اساسیتری میرود و فیلمی دیگر دربارهٔ جنایت و مکافات، عقوبت و گناه و در نهایت اثری مذهبی دربارهٔ پذیرش مسئولیت پذیری عاطفی فرد (جدا از جامعه) میسازد. جدا از این اما، رابینز میکوشد تا با خلق رابطهای بسیار دشوار و پیچیده، چیزی بین اصرار و پافشاری زن میکوشد تا با خلق رابطهای بسیار دشوار و پیچیده، چیزی بین اصرار و پافشاری زن برای رستگار کردن مرد، دو گانگی و تقابل پیچیدهٔ ذهن او در پذیرش مظلومیت و خشم بازماندههای قربانیان و لزوم عقوبت گناه و نیز رگهای از یک احساس عاطفی به مرد (که تنها در انتها، زن در مییابد رگه و بارقهای از یک عشق میتواند باشد) به یکی از سنگینترین و پیچیدهترین روابط در سینما شکل عینی بدهد. نزدیکی به چنین دستمایهای و کوشش برای ساختن رابطهای چنین پیچیده و دشوار و موفقیت رابینز در بازسازی این رابطه و کوشش او در دور ماندن از در غلتیدن به احساساتگرائی و اصرار و در خشکی اجرا، به رغم نزدیک شدنش به دو شخصیت از طریق یک رشته نمای نزدیک، شایستهٔ تحسین است. به سوی اعدام اگر برای ساراندون اسکاری آورد و برای پن، یک کاندیدائی اسکار، برای رابینز گامی بلند است. او از قبل یک تضاد، تضاد بین قالب اجرائی و تمهیدات به کار رفته و محتوایش به موفقیت میرسد.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 09:16 PM |
تنها بازی در شهر - The Only Game In Town
سال تولید : ۱۹۷۰
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : فرد کوهلمار
کارگردان : جرج استیونز
فیلمنامهنویس : فرانک د. گیلروی، برمبنای نمایشنامهای نوشته خودش
فیلمبردار : هانری دکا
آهنگساز(موسیقی متن) : موریس ژار
هنرپیشگان : الیزابت تیلر، وارن بیتی، چارلز براسوِل، هنک هنری و اولگا والری.
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۳ دقیقه.
«فران واکر» (تیلر)، خوانند، یکی از باشگاههای لاس وگاس، در انتظار طلاق محبوبش، «توماس لاکوود» (براسوِل) و ازدواج با او است. در این فاصله، او با «جو گریدی» (بیتی) پیانیست جوان یک نوشگاه که قماربازی بیاراده است آشنا میشود و با او رابطه برقرار میکند. اما رابطه این دو با برد و باختهای مکرر و سنگین «جو»، در تنش مدام است. تا این که «لاکوود» که اینک از همسرش جدا شده و آماده ازدواج با «فران» است، سر میرسد. اما در این جا، «فران» متوجه علاقهاش به «جو» میشود. وقتی «جو» پول لازم برای راهانداختن کاری در نیویورک را بهدست میآورد، تصمیم میگیرد قمار را کنار بگذارد و با «فران» ازدواج کند.
* این واپسین اثر استیونز که بر مبنای یکی از نمایشنامههای موفق برودوی ساخته شده است، آشکارا تحت تأثیر سینمای موج نوی فرانسه است. حضور دکا (فیلمبردار محبوب موج نوئیها) نیز این تأثیر را پُررنگتر میکند.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 09:17 PM |
پالس - PULSE
سال تولید : ۲۰۰۶
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : مایکل لسیهی و جوئل سواسون
کارگردان : جیم سانزیرو
فیلمنامهنویس : وس کریون و ری رایت، برمبنای فیلمنامهای نوشتهٔ کیوشی کوروساوا
فیلمبردار : مارک پلامر
آهنگساز(موسیقی متن) : الیا کمیرال
هنرپیشگان : کریستین بل، ایان سامرهالدر، کریستیان میلیان، ریک گونسالس، جاناتان تاکر، سام لوین، اوکتاویا اسپنسر و جرمی گاسکین
نوع فیلم : رنگی، ۹۰ دقیقه
̎جاش̎ (تاکر)، دانشجوئی که ̎هکر̎ ماهری هم هست، موقع کار در کتابخانهٔ دانشگاه با موجود سفیدرنگ هیولامانندی روبهرو میشود. وقتی این برخورد تکرار میشود، ̎جاش̎ خود را حلقآویز میکند. تصویرهای سیاه و سفید هولناکی که ̎جاش̎ از طریق مانیتورش دریافت میکرده، حالا روی کامپیوتر دوستش، ̎متی̎ (بل) ظاهر میشود و بعدی روی کامپیوتر دوستانشان، ̎استیون̎ (گونسالس) و ̎تیم̎ (لوین) و هماتاقی ̎متی̎، ̎ایزابل̎ (میلیان). ̎استون̎ داوطلب میشود فعالیتهای ̎جاش̎ در زمینهٔ هک کردن را بررسی کند؛ ولی قربانی میشود: مادهای مرکبمانند او را دربرمیگیرد و به خاکستر تبدیل میکند. وقتی ̎دکستر̎ (سامرهالدر) بهعنوان گیرندهٔ کامپیوتریِ ̎جاش̎ معرفی میشود، ̎متی̎ یار جدیدی پیدا میکند که میتواند در حل این معما کمکش کند.
● در پالس، بازسازی فیلم دلهرهآور و به شدت انتزاعیِ کیوشی کوروساوا (با همین نام، ۲۰۰۱)، اشباح در اینترنت موقعیتی دوزخی پدید میآورند. فیلم که قرار بوده کریون آن را کارگردانی کند (و حالا به اتفاق رایت فقط فیلمنامهاش را نوشته) بهدست کارگردان تازهکار، سانزیرو، ساخته شده که ظاهراً در خالی کردن دل تماشاگر، چندان مهارتی نداشته است. پالس یکی از ناموفقترین تلاشهای آمریکائیها برای آمریکائی کردن سینمای ترسناک ژاپنی، ژانری فرعی و اساساً ژاپنی است. در حالیکه اریژینالها (فیلم کوروساوا، سری فیلمهای حلقه یا آب تاریک) با سنت افسانههای اشباح ژاپنی، ارتباط مستقیم دارد، بازسازیهای آمریکائی، نوعی فرصتطلبی برای استفاده از ایدههای خوب یک نفر دیگر به نظر میرسد. و این موضوع دقیقاً در مورد پالس صدق میکند. اگرچه علت تهاجم اشباح، در نهایت به گردن حقههای الکترونیک میافتد ولی مطرح کردن این مسئله که باید از آنچه در اینترنت ظاهر میشود ترسید، به نظر بسیاری، تدبیری قلابی برای ترساندن مخاطب جلوه میکند. حتی تعدادی تصویر واقعاً چشمگیر از فجایع عمومی نیز، باسمهای بودن موضوع را از چشم پنهان نمیدارد.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 09:17 PM |
علفهای شناور - Floating Weeds
سال تولید : ۱۹۵۹
کشور تولیدکننده : ژاپن
محصول : دایئی
کارگردان : یاسوجیرو اوزو
فیلمنامهنویس : کوگو نودا و اوزو بر مبنای داستانی نوشته اوزو و فیلم اوکیگو سامونوگاتاری (تاکهئو ایکدا).
فیلمبردار : کازوئو میاگاوا.
آهنگساز(موسیقی متن) : تاکانوبو سایتو
هنرپیشگان : گانجیرو ناکامورا، ماچیکو کیو، آیاکو واکائو، هیروشی کاواگوچی، هاروکو سوگیمورا و چیشو ریو.
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۹ دقیقه.
پس از ورود گروه نمایش کابوکی "کوماجورو" (ناکامورا) به شهری ساحلی، محبوبه او "سامیکو" (کیو) در مییابد که همسر "کوماجورو" (سوگیمورا) و پسرشان، "کیوشی" (کاواگوچی) ساکن آنجا هستند. "کوماجورو"، "سامیکو" را از افشای این مسئله برای پسرش برحذر میدارد اما "سامیکو"، "کایو" (واکائو)، یک بازیگر دیگر را ترغیب میکند تا "کیوشی" را اغوا کند. در این حال گروه از هم میپاشد. "کیوشی" با "کایو" میگریزد و "کوماجورو" با پوزش، میپذیرد. در ایستگاه قطار "کوماجورو" با "سامیکو" ملاقات میکند و آن دو به اتفاق به سفر ادامه میدهند.
٭ حاصل درخواست ماسائیچی ناگاتا، تهیه کننده فیلمهای کنجی میزوگوچی و رئیس کمپانی فیلمسازی دایئی از اوزو تا نخستین فیلم رنگی خود را برای او بسازد. اوزو و نودا به بازسازی فیلم قبلیشان داستان علفشناور (۱۹۴۳) دست زدند و مکان رخداد ماجراها را به شهری ساحلی آوردند. میاگاوا، فیلمبردار همیشگی میزوگوچی در سالهای پس از جنگ، رنگهای درخشانی فراهم میآورد. غیر از اشارههائی که دال بر اخلاقیات جنسی جدید فیلمهای سال ۱۹۵۵ به بعد سینمای ژاپن هستند، بقیه فیلم طوری است که میتوان فرض کرد در دهه ۱۹۳۰ میگذرد. از علایم پیش رفت و مد روز خبری نیست و ایده نمایش کابوکی سیار، مرسوم در سینمای پیش از جنگ، اکنون ناملموس بهنظر میآید. با این حال تفاوتهای مهمی از نظر شیوه روایت و سبک بصری میان دو نسخه اوزو ـ داستان علفها... وجود دارد که در مجموع باعث میشوند علفهای شناور طبق معمول اوزوی متأخر کمتر روی موقعیت محوریاش تأمل کند و "کوماجورو" و پسرش نقش برجسته نسخه اول را ندارند. ساختار هندسی و متقارن روایت اهمیت به مراتب بیشتری کسب میکند و همزمانی نظم و بازیگوشی ـ با تغییر زاویهها و قطعها ـ چشمگیر است.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 09:18 PM |
قو - The Swan
سال تولید : ۱۹۵۶
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : دورشاری
کارگردان : چارلز ویدور
فیلمنامهنویس : جان دایتن، برمبنای نمایشنامهای نوشته فرنتس مولنار
فیلمبردار : جوزف روتنبرگ و رابرت سورتیس
آهنگساز(موسیقی متن) : برانیسلا کیپر.
هنرپیشگان : گریس کلی، لوئی ژوردان، الک گینس، آگنس مورهد، جی رویس لندیس، برایان ایهرن، استل وینوود، لیو کارول و دوریس لوید.
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۲ دقیقه.
"شاهزاده خانم الکساندرا" (کلی) که قرار است با پسرعمویش "شاهزاده آلبرت" (گینس) ازدواج کند به معلم سرخانه فرانسویاش، "نیکلا" (ژوردان) دل میبازد. با ورود پسرعمو به قصر، آشفتگی عجیبی به وجود میآید که منجر به رفتن معلم میشود.
٭ این سومین بازسازی از فیلم یک شب رمانتیک (نسخههای قبلی در سالهای ۱۹۲۵ و ۱۹۳۰ ساخته شدند) اگر هنوز هم جذابیتی دارد به یمن حضور بازیگرانش است، اگرنه بهدلیل یک دست نبودن فیلمنامه و فقدان طنزکافی برای فیلمی کمدی رمانتیک خسته کننده و طولانی بهنظر میرسد. علاوه بر درخشش زوج کلی / ژوردان، لحظههای تماشائی فیلم مدیون بازی طنزآمیز گینس و مورهد است. پایان غیر متعارف فیلم نیز آنقدر بیحس و حال تصویر میشود که کاملاً معمولی جلوه میکند.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 09:20 PM |
مو قرمز - The Strawberry Blonde
سال تولید : ۱۹۴۱
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : ج ل. وارنر و هال ب. والیس.
کارگردان : رائول والش.
فیلمنامهنویس : جولیوس اپستاین و فیلیپ اپستاین، برمبنای نمایشنامه یک بعدازظهر یکشنبه نوشته جیمز هاگان.
فیلمبردار : جیمز وانگ هو.
آهنگساز(موسیقی متن) : هاینتس رومهلد.
هنرپیشگان : جیمز کاگنی، آلیویا د هاویلند، ریتا هیورث، آلن هیل، جرج توبایاس، جک کارسن، یونا اوکانر، جرج ریوز، لوسیل فربنکس، ماکس هافمن جونیر، پت فلاهرتی و ادوارد مکنامارا.
نوع فیلم : سیاه و سفید، ۹۷ دقیقه.
جوانی بهنام "بیفگریمر" (کاگنی)، دانشجوی رشته دندانپزشکی، شاهد ازدواج دختر مورد علاقهاش، دختر موقرمز همسایه، "ویرچیمیت بروش" (هیورث) با یک مقاطعه کار حقهباز بهنام "هوگو بارنستد" (کارسن) است. او برای انتقام هم که شده، با دوست "ویرجینیا"، "ایمیلیند" (د هاویلند) ازدواج میکند. "هوگو" شغلی در مؤسسهاش به "بیف" پیشنهاد میکند و بعد تمام فساد مالی شرکت را به گردن او میاندازد و "بیف" به پنج سال زندان محکوم میشود. پس از آزادی، "بیف" به همسرش میپیوندد و کارش را شروع میکند. وقتی "هوگو" برای کار اضطراری روی داندانش به "بیف"مراجعه میکند، "بیف" تصمیم میگیرد با گاز بیهوشیاش او را خلاص کند، اما در آخرین لحظه، بدون استفاده از گاز دندانش را میکشد...
٭ فیلمی مفرح و گرم از والش همهفنحریف که در بازسازی حالوهوای آغاز قرن هم استادانه عمل میکند. کاگنی ثابت میکند که در کمدی هم به اندازه ملودرام ذوق دارد و در هر صحنهای که حاضر است، میدرخشد. هیورث در نقش "مو قرمز" و در هاویلند فوقالعادهاند. نمایشنامه مأخذ فیلم را استیون رابرتس پیشتر در ۱۹۳۳ به فیلم برگردانده و گاریکوپر را بهطرز نامناسبی به کار برده بود. خود والش هم در ۱۹۴۸ دوباره همین قصه را در قالب موزیکال میسازد.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 09:20 PM |
مردی از لامانچا - Man Of La Mancha
سال تولید : ۱۹۷۲
کشور تولیدکننده : ایتالیا
محصول : آرتور هیلر
کارگردان : هیلر
فیلمنامهنویس : دیل واسرمن، برمنبای نمایشنامهای موزیکال، کار میچ لی (موسیقی)، جو داریون (اشعار) و واسرمن (کتاب)
فیلمبردار : جوزپه روتونو
آهنگساز(موسیقی متن) : -
هنرپیشگان : پیتر اوتول، سوفیا لورن، جیمز کوکو، هاری اندروز، جان کسل، برایان بلسد، جولی گرگ، جینو کونفورتی و دوروتی سینکلر.
نوع فیلم : رنگی، ۱۳۲ دقیقه.
«میگل د سروانتس» (اوتول) و خدمتکارش (کوکو) پس از دستگیری توسط دادگاه تفتیش عقاید اسپانیا به سیاهچال منتقل میشوند. زندانیان بلافاصله آن دو را غارت میکنند و «سروانتس» برای بزپس گرفتن متن رمانش ناچار میشود روایت سرگذشت «دون کیشوت» را به مرحله «عمل» درآورد. او خود، نقش «دون کیشوت» را برعهده میگیرد و با ارجاع نقشهای دیگر به زندانیان، «عصر شوالیهگری» را دوباره زنده میکند. سرانجام زندانیان، تحت تأثیر روایت او، دست نوشتههایش را پس میدهند تا هنگام دفاع در دادگاه، آنها را بهعنوان مدرک ارائه دهد...
* شکی نیست که دونِ کیشورتِ سروانتس همه اجزا و عناصر مورد نیاز برای تبدیل شدن به یک فیلم موزیکال درجه یک را دارد، اما ظاهراً سازندگان مردی از لامنچا، مصمم بودهاند تا حد امکان کارشان را به یک اقتباس تآتری نزدیک کنند. بخش اعظم فیلم در شیاهچالی میگذرد که «سروانتس» و زندانیان، دونکیشوت را اجرا میکنند و غیر از دو سه مورد، هیچ صحنه خارجی در آن نیست. اوتول در سه نقش و لورن در دو نقش ظاهر میشوند، اما این دومی - که انتظار میرود جلوی دوربین جلوهای آمرانه داشته باشد - نیز ناتوان از حرکت بخشیدن به فیلم است
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 09:21 PM |
سلاح عریان دو و یکدوم: بوی ترس - THE ***** GUN 2 1/2: THE SMELL OF FEAR
سال تولید : ۱۹۹۱
کشور تولیدکننده : امریکا
محصول : رابرت ک.وایس
کارگردان : دیوید زوکر
فیلمنامهنویس : پت پرافت و د. زوکر بر مبنای شخصیتهائی خلق شده توسط زوکر برای مجموعهٔ تلویزیونی جوخهٔ پلیس!
فیلمبردار : رابرت استیونز
آهنگساز(موسیقی متن) : آیرا نیوبورن
هنرپیشگان : لسلی نیلسن، پریسیلا پرسلی، جرج کندی، ا.ج. سیمپسن، رابرت گولت، ریچارد گریفیتس، آنتونی جیمز و جاکلین بروکس
نوع فیلم : رنگی، ۸۵ دقیقه
ـ در یکی از مهمانیهای کاخ سفید از ̎ستوان فرانک دربین̎ (نیلسن) به خاطر کشتن هزار قاچاقچی مواد مخدر تجلیل به عمل میآید و ̎رئیس جمهور بوش̎ اعلام میکند که به زودی یک برنامهٔ جدید انرژی ملی توسط ̎دکتر آلبرت ماینهایمر̎ (گریفیتس)، متخصص انرژی خورشیدی به راه انداخته خواهد شد. بعداً بمبی در دفتر ̎ماینهایمر̎ منفجر میشود و ̎جین اسپنسر̎ (پرسلی) همراه با ̎سروان اد هاکن̎ (کندی) مأمور بررسی قضایا میشوند. ̎دربین̎ احساس میکند که هنوز پس از گذشت دو سال از قطع رابطهشان با ̎جین̎ و با وجود پیدا شدن سرو کلهٔ مرد جدیدی به نام ̎کوئنتین هاپسبرگ̎ (گولت) هنوز هم محبوبهٔ سابقش را دوست دارد. ̎هاپسبرگ̎ همراه با میلیونرهای دیگر توطئه چیدهاند ̎ماینهایمر̎ را ساکت کند تا از منافع انرژی اتمیشان دفاع کنند و به همین جهت ̎هگر̎، آدمی شبیه به ̎ماینهایمر̎ را استخدام کردهاند تا به جای او در کنفرانس انرژی خورشیدی شرکت کنند. ̎دربین̎، مجرم خردهپائی به نام ̎هکتور سویج̎ (جیمز) را که کیف پولش در صحنهٔ انفجار پیدا شده تعقیب میکند. در بین چیزهائی که در کیف قرار دارد، نشانی مقر فرماندهی ̎هاسپبرگ̎ در بندر پیدا میشود. ̎دربین̎ به آنجا میرود ولی ̎هاپسبرگ̎ فرار میکند و ̎دربین̎ اسیر میشود. ̎هاکن̎ که به سر صحنه رسیده ̎دربین̎ و ̎ماینهایمر̎ را آزاد میکند. آنان در حالیکه خود را شبیه نوازندههای مکزیکی در آوردهاند، همگی با عجله خود را به کنفرانس انرژی میرسانند. در حالیکه ̎هکر̎ دارد نقشش را روی صحنه بازی میکند، ̎دربین̎ وارد بازی میشود و پس از مقادیری آشفتگی ̎ماینهایمر واقعی̎ پشت تریبون قرار میگیرد و ̎دربین̎ به دنبال ̎هاپسبرگ̎ میرود که به مخفیگاهش در بالای یک عمارت رفته است. ̎هاپسبرگ̎ که ̎جین̎ را به گروگان گرفته خیال دارد بمبی را منفجر کند ولی در درگیری با ̎دربین̎ از بالای عمارت به پائین سقوط میکند و میمیرد. ̎رئیس جمهور بوش̎ اعلام میکند که ̎دربین̎ باید رئیس یک جوخهٔ جدید پلیس فدرال بشود ولی ̎دربین̎ این پیشنهاد را قبول نمیکند، به جایش میخواهد با ̎جین̎ ازدواج کند.
ـ تفاوت چندانی میان این دنبالهٔ کمدی برادران زوکر با فیلم قبلی (سلاح عریان: از پروندههای دستهٔ پلیس! دیوید زوکر، ۱۹۸۸) وجود ندارد. درست بر خلاف قسمت بعدی که پیتر سیگال مقابل دوربین برده است. به هر حال مثل هر دنبالهٔ دیگری بوی ترس شوخیهای موفقاش را از قسمت نخست وام میگیرد و همین نو نبودن شوخیها است که سبب میشود، فیلم مثل قسمت اول غافلگیرکننده نباشد. این اما، دلیل نمیشود که بتوان بوی ترس را فیلم ناموفقی دانست. ̎فرانک دربین̎ با بازی فوقالعادهٔ نیلسن که اصلاً گوئی برای این نقش ساخته شده، هنوز هم همانقدر بامزه است و از بین رفتن مرز شوخی و هجو مثل قسمت اول را به شکل کاملاً مطبوعی رخ میدهد. در واقع با کمی اغماض میتوان این فیلم را بقیهٔ همان فیلم او تلقی کرد؛ در همان حال و هوا و در همان شرایط، نه به شکل دنبالهای که چند سالی بعدتر ساخته شده است، سلاح عریان ... از فیلمهای پر فروش سال ۱۹۹۱ به شمار میآید. دنبالهٔ سلاح عریان سیوسه و یک سوم: آخرین اهانت (سیگال، ۱۹۹۴)
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 09:21 PM |
برادران گریم - THE BROTHERS GRIMM
سال تولید : ۲۰۰۵
کشور تولیدکننده : انگلستان و جمهوری چک
محصول : چارلز روون و دانیل بابکر
کارگردان : تری گیلیام
فیلمنامهنویس : ارن کروگر
فیلمبردار : نیوتن توماس سیگل
آهنگساز(موسیقی متن) : داریو ماریانلی
هنرپیشگان : مت دیمن، هیت لجر، لنا هدی، مونیکا بلوچی، پیتر استورمار و جاناتان پرایس
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۸ دقیقه
آلمان، سال ۱۷۹۶. کشور توسط نیروهای ̎ناپلئون بوناپارت̎ اشغال شده است. ̎ویلهلم گریم̎ (دیمن) و ̎یاکوب گریم̎ (لجر) برادران حقهبازی هستند که از این دهکده به آن دهکده سفر میکنند و به هرجا میرسند نمایشهائی به راه میاندازند و ادعا میکنند که با عالم غیب ارتباط دارند و با ترساندن مردم روستائی امرارمعاش میکنند. این وضعیت تا زمانی ادامه دارد که بالاخره یک روز به دهکدهای به نام ماربادن میرسند. ̎دُلاتوم̎ (پرایس) حاکم فرانسوی آن دهکده، بلافاصله متوجه شیّاد بودن برادرها میشود، ولی بهجای تنبیه ̎برادران گریم̎، آن دو را روانهٔ مأموریتی خطرناک میکند. ماجرائی که پیش آمده از این قرار است که از مدتی پیش بچههای دهکده به نحو مرموزی ناپدید میشوند. روستائیها معتقد هستند که موجودی ماوراءالطبیعه و مرموز در جنگل وجود دارد که باعث این اتفاقات شده است. ̎دُلاتوم̎ برای اطمینان از انجام مأموریت ̎برادران گریم̎، دستیار خود، ̎کاوالدی̎ (استورمار) را همراه آن دو میفرستد. برادران قدم به جنگلی میگذارند که طلسم شده است و دیری نگذشته که با ̎ملکهٔ آینه̎ (بلوچی) مواجه میشوند. ملکه که پانصد سالی از عمرش میگذرد، با سحر و جادوئی که کرده، موجب آن حوادث ناگوار در دهکده شده است. برادرها تصمیم میگیرند به قلعهٔ ملکه نفوذ کنند و طلسم او را بشکنند.
● بازگشت نهچندان موفق گیلیام به فضاها و موقعیتهای آشنا و دوستداشتنیاش، اینبار در قالبی بااعتبارتر و با صرف هزینه و جلوههای ویژهٔ پیشرفتهتر، کماکان او را فیلمسازی متوسط نشان میدهد که اگرچه میتواند موقعیتها و لحظههای جذابی خلق کند، اما انگار از ساخت و پرداخت فیلمی تمام و کمال و یکدست و بدون شلختگی و پراکندگی عاجز است. گیلیام ـ به تعبیری موفقترین و ماندگارترین عضو گروه مشهور مانتی پایتن ـ توانست فارغ از نام و اعتبار و از همه مهمتر خطمشی عجیب و غریب و ناسازگار گروهش به شکل مستقل به فیلمسازی ادامه بدهد. در کمال تعجب اغلب هم سرمایه و امکانات کافی و مناسبی در اختیارش بود (که تا امروز به نظر بسیاری فقط تا حدی در برزیل، ۱۹۸۵، توانسته درست از آنها استفاده کند). برادران گریم ـ پس از پروژهٔ ناکام دون کیشوت ـ برای گیلیام فرصت و امکانی برای مطرح شدن دوباره و اعادهٔ حیثیت بود. فیلم بدون اینکه ساختمانی اپیزودیک داشته باشد، داستان به داستان و با موقعیتهای ناهمگون جلو میرود و این مهمترین نقطهٔ ضعف آن است که تکلیف تماشاگر را با فیلمی که به تماشایش نشسته روشن نمیکند. تلفیق اکشن، ماجراجوئی، کمدی، وحشت، افسانه و فانتزی قالبی میخواهد که گیلیام در فیلمش از ترکیب آنها ناتوان است. به همین دلیل با وجود موقعیتهای فانتزی، اکشن و ترسناک، عملاً هیچکدام را درست و کامل و به سامان به اجرا درنمیآورد و از آن میگذرد؛ همانطور که از خلق دقیق و تمام و کمال داستانها و افسانههای مشهور برادران گریم مانند ̎شنل قرمزی̎، ̎جک و لوبیای سحرآمیز̎، ̎سیندرلا̎، ̎سفیدبرفی̎، ̎هانزل و گرتل̎، ̎زیبای خفته̎ و ... که همگی در فیلم با اشارههائی گذرا حضور دارند و هیچکدام کامل نیستند و هر کدام به دلیلی دستکاری شدهاند. فیلم بازیگرگزینی پُرسروصدائی داشت؛ نیکول کیدمن، آنتونی هاپکینز، سامانتا مورتن، جانی دپ و رابین ویلیامز قرار بود نقشهائی از فیلم را بازی کنند که به دلایلی میسر نشد. سرانجام نقش برادران افسانهای گریم به لجر و دیمن رسید؛ برادرانی که طبق روایتهای تاریخی به فاصلهٔ یک سال در سالهای ۱۷۸۵ (یاکوب) و ۱۷۸۶ (ویلهلم) مردهاند.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 09:22 PM |
باران سخت - HARD RAIN
سال تولید : ۱۹۹۸
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : ایان برایس، مارک گوردون، گاری لوینسون و آرت لوینسن
کارگردان : میکائل سالومون
فیلمنامهنویس : گراهام یوست
فیلمبردار : پیتر منزیس جونیر
آهنگساز(موسیقی متن) : کریستوفر یانگ
هنرپیشگان : مورگان فریمن، کریستیان اسلیتر، رندی کوائید، مینی درایور، ادوارد آسنر، مایکل گورجیان و دان فلورک
نوع فیلم : رنگی، ۹۷ دقیقه
به دلیل بارش فراوان باران و سرازیر شدن سیلابها، شهری کوچک در ایالت ایندیانا به زیر آب فرو خواهد رفت. تلاش برای تخلیه ساکنان آغاز میشود و ̎تام̎ (اسلیتر)، به اتفاق عمویش، ̎چارلی̎ (آسنر) مأمور جمعآوری پولهای بانکها در سطح شهر میشوند تا آنها را به جای امنی منتقل کنند. اما عدهای سارق که سردستهٔ آنان ̎جیم̎ (فریمن) نام دارد، نقشهٔ سرقت پولها را کشند. ̎تام̎ پولها را پنهان میکند و ماجرای سرقت را به کلانتر محلی (کوائید) گزارش میدهد. اما کلانتر به جای کمک، ̎تام̎ را به بند میکشد و در پی یافتن پولها میرود. همزمان، سیل به راه میافتد و ̎تام̎ باید هم جان خود را و هم پول مردم را نجات دهد...
● یک اکشن معمولی که با تکیه بر دمدستیترین کلیشهها سعی میکند مخاطبش را روی صندلی سالنهای سینما نگه دارد که البته موفق هم نیست. فیلم بیش از هر چیز بر گروه بازیگرانش تکیه دارد که جز فریمن، دیگران چنگی به دل نمیزنند و جلوههای ویژهٔ کار هم که بخش عمدهاش به شکلدهی عنوان فیلم یعنی باران سخت اختصاص یافته، کاملاً معمولی است. یک اکشن بد که در گذر زمان هیچ حرفی برای گفتن ندارد.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 09:22 PM |
تهیهکنندگان - THE PRODUCERS
سال تولید : ۲۰۰۵
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : مل بروکس و جاناتان سنگر
کارگردان : سوزان استرومن
فیلمنامهنویس : بروکس و توماس میهان برمبنای نمایش بروکس و میهان (۲۰۰۱) و فیلمنامهای نوشتهٔ بروکس و میهان (۱۹۶۸)
فیلمبردار : جان بیلی و چارلز مینسکی
آهنگساز(موسیقی متن) : گلن کلی
هنرپیشگان : نیتان لین، ماتیو برادریک، اوما تورمن، ویل فرل، گَری بیچ، راجر بارت، آیلین اسل، مایکل مکین، دیوید هادلستن و جان لوویتس
نوع فیلم : رنگی، ۱۳۴ دقیقه
نیویورک، سال ۱۹۵۹. ̎لیو بلومِ̎ حسابرس (برادریک)، موقع بررسی دفترهای دخل و خرج ̎ماکس بیالی استاک̎ (لین)، تهیهکنندهٔ مفلس نمایشهای برودوی، نتیجه میگیرد که در واقع یک نمایش ناموفق بیش از یک نمایش موفق میتوان پول درآورد: یک تهیهکننده میتواند آنقدر از نمایش تعریف کند که وقتی برعکس، فروش نمیکند و مورد استقبال قرار نمیگیرد، حامیان مالیاش بعداً هرگز نپرسند که سرمایههایشان کجا رفته است. ̎ماکس̎، ̎لیو̎ را مجاب میکند که در حقهای که سرهم میکند به او ملحق شود و نمایشی برای ̎هیتلر̎ روی صحنه ببرند ـ موزیکالی که فروش نکردنش تضمین شده است. حق و حقوق اقتباس نمایش را از ̎فرانتس لیپکینت̎ (فرل)، یک نئونازی میخرند و خودش را هم برای ایفای نقش ̎هیتلر̎ انتخاب میکنند؛ و سپس ̎راجر دبریس̎ (بیچ)، کارگردانی بیاستعداد را استخدام میکنند که وقتی ̎فرانتس̎ پایش میشکند، خود او نقش اصلی را بهعهده میگیرد. ̎ماکس̎ از سرمایهگذارهای پیر، دو میلیون دلاری جمع میکند ولی وقتی کار نمایش برخلاف انتظار میگیرد و فروش میکند، بازداشت میشود. ̎لیو̎ با پول ̎ماکس̎ و دستیارشان، ̎اولا̎ (تورمن)، از کشور فرار میکند ولی موقع محاکمهٔ ̎ماکس̎، دوباره سروکلهاش پیدا میشود. هر دو مرد را زندانی میکنند. آنان به فعالیتهای تئاتریشان در زندان ادامه میدهند و وقتی هم آزاد میشوند با نمایشهای موفقی مثل ̎کتس̎ و ̎مرگ یک دستفروش̎ ـ روی یخ ـ همچنان پیش میتازند.
● یک اقتباس سینمائی معمولی از نمایشنامهای که غافلگیری بزرگ هزاره در برودوی بود. در سال ۲۰۰۱ استرومن نمایشنامهای را با بازی لین، برادریک، بارت و بیچ روی صحنه برد که خودش یک اقتباس از روی فیلمنامهٔ تهیهکنندگان مل بروکس در دههٔ شصت بود. فیلم با چنین پیشینهای در کمپانی خود بروکس و با اضافه شدن نیکول کیدمن به ترکیب بازیگران نمایش برودوی به مرحله تولید رسید و در آخرین لحظات با کنارهگیری کیدمن، اوما تورمن بازیگر سینمای پروژه شد. با این حال اجرای سینمائی نمایشنامه نتوانست موفقیت نمایش را در هالیوود هم تکرار کند. فیلم بیش از هر چیز از اجرای بیجان صحنهها و اصرار استرومن به حفظ روح نمایشی کار لطمه خورده و بازیها هم عمدتاً اغراق شده و نزدیک به همان نسخهٔ برودوی است که حدی که حتی تورمن را هم در این شکل اجرا با خود همراه میکند.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 09:23 PM |
ارزش افتخار - What Price Glory?
سال تولید : ۱۹۵۲
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : فاکس بیستم
کارگردان : جان فورد
فیلمنامهنویس : فیبی افران و هنری افران، برمبنای نمایشنامهای نوشته ماکسول آندرسن و لارنس استالینگز.
فیلمبردار : جوزف مکدانلد.
آهنگساز(موسیقی متن) : آلفرد نیومن.
هنرپیشگان : جیمز کاگنی، کورین کالوت، دان دیلی، ویلیام دمارست، کریگ هیل، رابرت واگنر و کیسی آدامز.
نوع فیلم : سیاه و سفید، ۱۱۱ دقیقه.
جنگ جهانی اول. "سروان فلاگ" (کاگنی) از نیرو دریائی آمریکا مأمور خدمت در فرانسه است. او و "گروهبان کرت" (دیلی) مؤظف میشوند تا گروهی از افراد مسن و جوان را از روستائی کوچک به جبهه بیاورند. آن دو علاوه بر نبرد با آلمانیها،برای جلب توج "شارمین"(کالوت)، دختر یک مهمان خانهدار فرانسوی، با هم رقابت میکنند...
٭ این بازسازی فیلم صامتی که رائول والش در ۱۹۲۶ روی پرده برد، در مجموعه آثار فورد، کمی نامتعارف مینماید؛ هرچند اینجا تعدادی از مضامین مورد علاقه او به کار گرفته شده است. کارگردانی استانه فورد و چند بازی خوب باعث میشوند تا این کمدی غریب سرپا بماند. فورد از رنگهائی که تصنعی مینمایند، به هر شکل جالبی استفاده میکند تا حالت یا تأثیری رویا گونه به روند وقایع بدهد. فیلم وجهی سوررآل دارد که جنون جنگ را بازتاب میدهد. کاگنی بیش از حد سنگین بهنظر میرسد اما بازیاش توأم با حسوحال است. دیلی نیز مستعد و توانمند بهنظر میرسد و کار او را کامل میکند.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 09:24 PM |
مأموران ویژهٔ FBI - G.MEN
سال تولید : ۱۹۳۵
کشور تولیدکننده : امریکا
محصول : برادران وارنر
کارگردان : ویلیام کیتلی
فیلمنامهنویس : سیتن میلر، بر مبنای رمان دشمن مردم شمارهٔ یک نوشتهٔ گریگوری راجرز
فیلمبردار : سال پالیتو
هنرپیشگان : جیمز کاگنی، آن دوراک، مارگارت لینزی، رابرت آرمسترانگ، رجیس تومی، ویلیام هاریگان، بارتن مکلین، ادوارد پالی، راسل هاپتن، لوید نولان
نوع فیلم : سیاه و سفید، ۸۵ دقیقه
ـ ̎جیمز بریک دیویس̎ (کاگنی)، وکیلی جوان، با کمکهای خلافکار سرشناسی به نام ̎مکی̎ (هاریگان) امکان ادامهٔ تحصیل را پیدا کرده است. یکی از دوستان ̎بریک̎، ̎ادی̎ (تومی) به FBI میپیوندد و به زودی طی درگیری با تبهکاران به قتل میرسد. حالا، ̎جیمز̎ نیز به خدمت قانون در میآید تا انتقام دوستش را بگیرد. ابتدا هیچکس، حتی رئیس ̎جیمز̎، نظر خوشی نسبت به او ندارد، تا اینکه سرانجام صداقت و شجاعت خود را به اثبات میرساند.
ـ نقطهٔ عطفی در کارنامهٔ کاگنی، تا از قالب خلافکاران بیرون بیاید و نقش ̎ آدم خوبه̎ را بازی کند (البته، اینجا، ̎ آدم خوبهٔ ̎ کاگنی همانقدر خشن و بیرحم است که شخصیتهای گنگستر او در فیلمهای قبلی!) رئیس افسانهای، مستبد و البته فاسد FBI (ج. ادگار هوور) مأمورانی را، تمام وقت، سر صحنهٔ فیلمبرداری فرستاده بود تا در ظاهر کمک مقامات برادران وارنر باشند و در باطن مواظب باشند فیلم همانجوری از کار دربیاید که خود هوور دوست دارد.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 09:24 PM |
جمعیت - THE CROWD
سال تولید : ۱۹۲۸
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : مترو ـ گلدوین ـ مایر
کارگردان : کینگ ویدور
فیلمنامهنویس : ویدور، جان و.ا.ویور و هاری بن
فیلمبردار : هنری شارپ
هنرپیشگان : النور بوردمن و جیمز مورای
نوع فیلم : سیاه و سفید، ۸۹۵۷ فوت. صامت
ـ "جان" (مورای)، کارمند ساده یک شرکت عظیم در نیویورک، زنی (بوردمن) را میبیند، با او ازدواج میکند و صاحب دو فرزند میشود. دخترش در تصادف اتومبیل میمیرد و او که بر اثر غصه کنترل خود را از دست داده از شرکت اخراج میشود. اما کار دیگری نمییابد و همسرش میخواهد او را ترک کند. "جان" در یک مسابقه شعارهای تبلیغاتی شرکت میکند و جایزه آن را میبرد. حالا، خانواده بار دیگر با شادمانی گرد میآیند.
ـ توصیف صادقانهای از جامعه صنعتی و در نوع خود نخستین اثر سینمائی درباره از خودبیگانگی و تنهانی انسان قرن بیستم. صحنهای که در آن پدر داغدار و نومید، از جمعیت گرد آمده التماس میکند که آرام باشند و سر و صدا راه نیندازند، به یادماندنی و تأثیرگذار است. استحکام درونی فیلم نه تنها بهدلیل برخورداری از داستانی قوی است، بلکه از توانائی کامل در ارائه و انتقال آن ناشی میشود.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 09:25 PM |
ایستگاه مرکزی - central station
سال تولید : ۱۹۹۸
کشور تولیدکننده : فرانسه و برزیل
محصول : آرتور کان و مارتین دِو کلرمون تونر
کارگردان : والتر سالس
فیلمنامهنویس : مارکوس برنستاین، ژوئاون امانوئل کارنییرو، بر مبنای داستانی نوشتهٔ سالس
فیلمبردار : والتر واروالهو
آهنگساز(موسیقی متن) : ژاک مورلمبوم و آنتونیو پینتو
هنرپیشگان : فرناندا مونتهنگرو، ماریلیا پیرا، وینیسیوس دِ اولیویرا، سویا لیرا، اوتون باستوس، اوکتاویو اوگوستو و استلا فریتاس
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۳ دقیقه
̎دورا̎ (مونتهنگرو) که در گذشته معلم بوده و روزهای سختی را گذرانده، اکنون در ایستگاه مرکزی ریودوژانیرو برای مردم نامه مینویسد. ̎آنا̎ (لیرا) و پسرش، ̎ژزوئه̎ (دِ اولیویرا)، از مشتریان او هستند. ̎ژزوئه̎ هرگز پدرش را ندیده و امیدوار است از طریق نامهنگاری ردی از او بیابد. ̎دورا̎ در بازگشت به خانه، همراه همسایهاش، ̎ایرنه̎ (پیرا) نامههائی را که نوشته، مرور میکند و در موردشان تصمیم میگیرد. برخی را پست میکند و بقیه را به سادگی دور میریزد. بیشتر نامهها، از جمله نامهٔ ̎ژزوئه̎، در کشوئی جای میگیرند. ̎آنا̎ و ̎ژزوئه̎ دوباره پیش ̎دورا̎ میآیند تا نامهٔ دیگری بفرستند. در راه بازگشت، ̎آنا̎ در اثر تصادف با اتوبوس کشته میشود. ̎دورا̎ ابتدا به وضعیت مصیبتبار پسرک توجهی نمیکند، ولی بالاخره تصمیم میگیرد کمکش کند تا پدرش را بیابد...
● سالس، کارگردان برزیلیالاصل در نخستین ساختهٔ ̎مهم̎ خود، سعی فراوانی میکند تا الگوهای سینمای مطرح جشنوارههای جهانی ـ و از جمله الگوهای سینمای نوین ایران ـ را سرمشق قرار دهد. در کنار این، فیلم به لحاظ ساختاری و اجرائی به شدت تحت تأثیر سینمای کلاسیک قرار دارد. تلفیق این دوگونه، حاصلی به نام ایستگاه مرکزی دارد که کاملاً غافلگیر کننده است. سالس در این فیلم نشان میدهد فراتر از یک فیلمساز غیر انگلیسی زبان صرف، بر قواعد کار اشراف کامل دارد و برای همین از تمام فیلمهائی که به آنها ارجاع میدهد، بهترین بخشها را برگزیده است. فیلم حتی از الگو و کلیشهٔ بچهای تنها در یک جاده و در حال دویدن که معرف سینمای ایران در همین مقطع زمانی است، بهره میبرد. اما این صحنه را هم در کلیت کار به گونهای جای میدهد که تماشاگر آشنا، تنها در پایان فیلم به تشابهات پی میبرد. ایستگاه مرکزی یک بازی فوقالعاده از مونتهنگرو دارد که برایش کاندیدای دریافت بهترین بازیگر نقش اول هم میشود و جز حضور در فهرست اسکار، پروندهٔ موفقی در زمینه حضورهای جهانی برای خودش دست و پا میکند که سبب میشود نام سالس در میان فیلمسازان مهم جشنوارههای پایان دههٔ ۱۹۹۰ جای گیرد.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 09:25 PM |
بعدازظهری پائیزی - An Autumn Afernoon
سال تولید : ۱۹۶۲
کشور تولیدکننده : ژاپن
محصول : شوچیکو
کارگردان : یاسوجیرو اوزو.
فیلمنامهنویس : کوگو نودا و اوزو.
فیلمبردار : یوهارو آتسوتا.
آهنگساز(موسیقی متن) : تاکانوبو سایتو.
هنرپیشگان : شیما ایواشیتا، چیشو ریو، کیجی سادا، ماریکو اوکادا، شینیچیرو میکامی، کونیکو میاکه، ایجیرو تونو، تروئو یوشیدا، نوریکو ماکی و نوبوئو ناکامورا.
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۵ دقیقه.
"هیرایاما" (ریو)، کارمند پابهسن گذاشته را رفیقش "کاوائی" (میاکه) ترغیب میکند تا به فکر شوهردادن دخترش "میچیکو" (ایواشیتا) باشد. این فکر زمانی در او قوت میگیرد که وضع رقتبار معلم قدیمیشان، "ساکوما" (تونو)، را میبیند. "ساکوما" دخترش را در خانه نگه داشته و حالا که دختر از سن ازدواجش گذشته است، با تلخکامی مشغول مراقبت از پدر پیرش است. "هیرایاما" ابتدا میخواهد کاری کند تا "میچیکو" با مردی که دوست دارد ـ کارمند جوانی بهنام "میورا" (یوشیدا) ـ ازدواج کند. پسر "هیرایاما"، "کویچی" (سادا)، که دوست "میورا"ست قضیه خواهرش را با او در میان میگذارد. "میورا" ضمن اظهار تأسف، اعلام میکند که قرار است با دختر دیگری ازدواج کند. "هیرایاما" به سراغ خواستگار ظاهراً مناسب و مرفهی میرود که "کاوائی" پیدا کرده است. عروسی برگزار میشود. پس از مراسم، "هیرایاما" در تنهائی در کافهای سر در گریبان اندوه میبرد. در خانه، تنها پسر کوچک و غرغرویش، "کازوئو" (میکامی) مانده که پدر را به ترک نوشخواری فرا میخواند. "هیرایاما" باید با زندگی بدون دخترش خو کند...
٭ بعداظهری پائیزی واپسین فیلم اوزو است و برخلاف فیلمهای متأخر پیش از آن عجیب موجز و توأم با طفرهروی ـ مثلاً از نمایش مقدمات ازدواج "میچیکو" ـ است اینجا برای آخرین بار اوزو به دگرگونیهای اجتنابناپذیر زندگی میپردازد و برای آخرین بار تنهائی مقدر را برای شخصیت اصلیاش ـ "هیرایاما" ـ رقم میزند. لحن استاد از فاصله گیری و نوعی خونسردی تازه نشان دارد (فیلم اجازه درگیری عاطفی زیاد با شخصت ریو را نمیدهد). بار دیگر قهرمان او برای مصمم شدن به ازدواج دخترش، داستان دیگری را میبیند: پیرمردی که راه غلطی را برای زندگی دخترش انتخاب کرده است. بعدازظهری پائیزی از سوئی علاقه خاصی به جوانان نشان میدهد و از سودی دیگر صحنههای بسیاری دارد که حال و هوای غم غربت بر آنها مستولی است. بعدازظهری پائیزی بههیچ عنوان به یک "آخرین اثر" نمیماند، و همچنان حکایت از پویائی کار اوزو با استراتژیهای پرورانده شده در طول سالها دارد. آخرین جمله ریو در فیلم این است: "آخرش تنها شدم".
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 09:25 PM |
سینت رالف - SAINT RALPH
سال تولید : ۲۰۰۴
کشور تولیدکننده : کانادا
محصول : مایکل سادر، سیتن مکلین، آندره آمان و تزا لارنس
کارگردان : مایکل مگووان
فیلمنامهنویس : مایکل مگووان
فیلمبردار : رنه اوهاشی
آهنگساز(موسیقی متن) : اندرو لاکینگتن
هنرپیشگان : آدام بوچر، کامبل اسکات، گوردون پینست، جنیفر تیلی، شونا مکدانلد و تامارا هوپ
نوع فیلم : رنگی، ۹۸ دقیقه
سال ۱۹۵۴، شهرک همیلتن، کانادا. ̎رالف̎ (بوچر)، پسرک چهارده سالهٔ یتیمی است که مادرش نیز به شدت بیمار است ولی خودش خوب میداند که آیندهای درخشان پیش رو دارد؛ البته آنچه نمیداند این است که این ̎آیندهٔ درخشان̎ چهطور و چه وقتی خود را نشان میدهد. حادثهٔ کوچک ولی خجالتآوری در استخر محلی باعث میشود که ̎رالف̎، جهت جبران مافات و توبه، به گروهی ملحق شود که برای مسابقهٔ دو استقامت تمرین میکنند. ̎رالف̎ که مستأصلانه منتظر معجزهای است که مادرش را از حالت اغما بیرون بیاورد، خودش را کاملاً وقف تمرینات دو میکند و مصمم است به هر ترتیب که شده در مسابقات ماراتن بوستن برنده شود.
● اگرچه سینت رالف مدتی طولانی در مسیری آشنا میدود، ولی برخلاف تصور، در حالیکه بدبیاریهای یک دوندهٔ دو استقامت نوجوان را در همیلتنِ اونتاریو دنبال میکند، جذاب باقی میماند. مگووان با دقت و ظرافت، این کمدی/ درام تلخ و شیرین را کارگردانی کرده و به اندازهٔ درست و متعادل، طنز و صحنههای عاطفی لازم را کنار هم قرار داده است. بوچر، بازیگر تازهکار در نقش ̎رالف̎، قهرمان چهارصد ضربه (فرانسوا تروفو، ۱۹۵۹) را با آن شیطنت و روحیهٔ مقاومش به یاد میآورد. اسکات نیز در نقش کشیش جوانِ نیچهخوان، هنرنمائی پُرظرافتی ارائه داده که بهعنوان نقطهٔ مقابل همبازی جوانش تأثیر خوبی میگذارد و طراحی صحنهٔ ماتیو دیویس و جامههای آن دیکسن، حس و حال دههٔ ۱۹۵۰ را خیلی خوب درآورده است.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 09:27 PM |
روح سینت لوئیس - The Spirit Of St. Louis
سال تولید : ۱۹۵۷
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : برادران وارنر
کارگردان : بیلی وایلدر
فیلمنامهنویس : چارلز لدرر، وندل میز و وایلدر، برمبنای کتابی نوشته چارلز لیندبرگ
فیلمبردار : رابرت برکز و پورل مارلی
آهنگساز(موسیقی متن) : فرانتس واکسمن
هنرپیشگان : جیمز استوارت، مورای هامیلتن، پاتریشا اسمیت، بارتلت رابینسن، شیلا باند و مارک کانلی.
نوع فیلم : رنگی، ۱۳۸ دقیقه.
"چارلز لیندبرگ" (استوارت) یک خلبان پست هوائی است که با بلند پروازی آرامآرام به فکر پروازی تکنفره به آن سوی اقیانوس اطلس میافتد؛ کاری که هیچ کس به تنهائی انجام نداده است. "لیندبرگ" تلاش میکند برای تحقیق این رویا نظر سرمایهگذاری را جلب کند، و پس از جستوجوی فراوان به گروه مشتاقی در سینت لوئیس میزوری میرسد. برای این سفر، هواپیمائی اختصاصی میسازد و به احترام حامیانش آنرا "روح سینت لوئیس" مینامد. در سال ۱۹۲۷، روزی که قرار است سفرش را از نیویورک آغاز کند، "لیندبرگ" مجبور میشود برای متوقف شدن باران چند ساعتی را صبر کند؛ و با رجعت به گذشته، دوران زندگی کاریاش را مرور میکند...
٭ فیلمی با پرداخت روائی و کارگردانی خوب، و بازی جذاب استوارت که انگ نقش به نظر میآید (نقش مردی تنها در شرایطی غیرعادی)؛ با این همه، برنده فیلم واکسمن است که موسیقی متن شنیدنی و به یادماندنی خلق میکند.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 09:27 PM |
حرکت غلط - Falsche Bewegung
سال تولید : ۱۹۷۴
کشور تولیدکننده : آلمانغربی
محصول : پتر گنی
کارگردان : ویم وندرس
فیلمنامهنویس : پتر هانتکه، با الهام از کارآموزی ویلهلم مایستر نوشته ولفگانگ گوته.
فیلمبردار : روبی مولر و مارتین شافر
آهنگساز(موسیقی متن) : یورگن نایپر.
هنرپیشگان : رودیگر فوگلر، هانا شیگولا، ایوان دسنی، ماریانه هوپه، هانس کریستیان بِلخ، پتر کرن و ناستاسیا ناکینسکی (کینسکی).
نوع فیلم : رنگی، ۱۰۳ دقیقه.
«ویلهلم مایستر» (فوگلر)، نویسنده جوان و ناراضی، سفر بیهدف را به گوشه و کنار آلمان آغاز میکند. در قطار با «لیرتس» (بِلِخ)، خوانندهای پیر و همراه جوانش، «مینگنون» (کینسکی)، تردست لال آشنا میشود. در بن، هر سه به هتلی میروند و در آنجا «ویلهلم» با «ترز فارنر» (شیگولا)، بازیگری که همان روز بعد «ترز»، «ویلهلم» را در خیابان میبیند و به او و همراهانش میپیوندد که حالا شاعری وینی به نام «برنهارت لاندو» (کرن) نیز همراه جمع شده است. آنان به پیشنهاد «برنهارت» به خانه بزرگی میروند که ظاهراً متعلق به عموی او است. در آنجا کارخانهداری (دسنی) به آنان خوش آمد میگوید و اگرچه هیچ نسبتی با «ویلهلم» پس از شنیدن صحبتهای کارخانهدار درباره تنهائی، شب هنگام به اشتباه به اتاق «مینگنون» (به عوض «ترز») میرود و «مینگنون» با شوق از او استقبال میکند. صبح روز بعد هنگام قدم زدن، «لیرتس» به «ویلهلم» میگوید که نازی سابق و مسئول مرگ یک یهودی است. آنان بعدتر با کارخانهدار روبهرو میشوند که خودش را دار زده؛ سپس همه آنجا را ترک میکنند. «برنهارت» از گروه جدا میشود و بقیه به آپارتمان «ترز» میروند. «ویلهلم» محبوب «ترز» میشود. «ترز» مشغول تمرین یک نمایش است؛ «لیرتس» و «مینگنون» نیز در ایستگاه مترو گدائی میکنند. بهزودی «ویلهلم»، «لیرتس» را تهدید به مرگ میکند، او نیز فرار میکند. پس از دیدن فیلمی در درایون سینما، «ویلهلم» و زنان تصمیم میگیرند از هم جدا شوند و در اینجا «ویلهلم» به این نتیجه میرسد که در تمام طول عمرش، همیشه مرتکب حرکت غلطی شده است.
* حرکت غلط از همان آغاز، قهرمانش «ویلهلم» و دنیای باز و افسرده پیرامون او را با حالتی غمبار مینگرد، در عین حال که تصور «ویلهلم» از دنیا و خودش هم محدود و هم گنگ است. حرکت غلط اثری سرد، تکهتکه و پُر از ارجاع و اشاره است: خاطرات گذشته بهطور غیرمنتظرهای تداعی میشوند، ولی سفر «ویلهلم» در میان «سرزمین هرز» زمان حال با صحنههائی نقطهگذاری میشود که نشانگر ادامه زندگی بهرغم هراسهای گذشته و حال هستند.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 09:29 PM |
دو جیک - THE TWO JAKES
سال تولید : ۱۹۹۰
کشور تولیدکننده : امریکا
محصول : رابرت اوانز و هارولد اشنایدر
کارگردان : جک نیکلسن
فیلمنامهنویس : رابرت تاونی
فیلمبردار : ویلموش ژیگموند
آهنگساز(موسیقی متن) : وان دایک پارکس
هنرپیشگان : نیکلسن، هاروی کایتل، مگ تیلی، مادلین استوو، ریچارد فارنزوورت، ایلای والاک و فردریک فارست
نوع فیلم : رنگی، ۱۳۸ دقیقه
ـ ̎جیک گیتیسن̎ (نیکلسن)، کارآگاه خصوصی، مردی میان سال و از قهرمانان جنگ جهانی دوم است؛ او حالا شکم در آورده و از هر چه بگذرد از بازی گلفاش نمیگذرد و قرار است با زنی خیلی جوانتر از خودش ازدواج کند. وقتی به سفارش ̎جیک برمن̎ (کایتل)، شوهر زنی سر به هوا (تیلی)، هتلی را میپاید، ناگهان ̎برمن̎ با تیراندازی به سوی مرد خطاکار و کشتنش، ̎گیتیس̎ را شوکه میکند. ̎گیتیس̎ وقتی مبهوتتر میشود که در مییابد ̎برمن̎ با مرد مرده در شرکتی نفتی، شریک بوده است. حالا ̎گیتیس̎ از خود سئوال میکند که که آیا این یک جنایت توجیهپذیر به حساب میآید یا یک آدمکشی؟
ـ ساخت دنباله بر فیلمی تحسین شده مثل محلهٔ چینیها (رومن پولانسکی، ۱۹۷۴) شهامتی میخواهد که گویا تنها نیکلسن در این سالها شهامتش را داشته است. در دو جیک، نیکلسن دوباره در قامت ̎جیک گیتیس̎ فرو میرود و این بار مسئولیت پروندهای را میپذیرد که به نوعی به همان آدمهای قسمت نخست بر میگردد. نیکلسن در چهارمین تجربهٔ کارگردانیاش همانند کارهای قبلی، در یک اتمسفر خفه با گفتوگوهائی تند و برنده کار میکند و اگر جسارت ورود به حریم پولانسکی را نادیده بگیریم، کارش چندان هم بد در نیامده است. فیلم قوی و جذاب آغاز میشود، بلافاصله خط داستانیاش را پیدا میکند و طوری پیش میرود که هم جاذبهٔ فیلم پولانسکی را داشته باشد و هم آشکارا از تأثیر پذیری از آن بپرهیزد. دو جیک فیلم روان و راحتی است، هرچند در پایان کمی کم میآورد و داستان به خوبی آغاز، بسته نمیشود، اما به هر حال فیلمی است زیر سایهٔ محلهٔ چینیها و در هیچ صحنهای از فیلم نمیتوان این سایه را کتمان کرد.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 09:29 PM |
تماس مرگبار - The Medusa Touch
سال تولید : ۱۹۷۸
کشور تولیدکننده : انگلستان
محصول : جک گُلد و آن و. کوتس
کارگردان : گُلد
فیلمنامهنویس : جان بریلی، برمبنای رمانی نوشته پیتر وان گرینوی.
فیلمبردار : آرتور ایبتسن.
آهنگساز(موسیقی متن) : مایکل لوئیس.
هنرپیشگان : ریچارد برتن، لینو ونتورا، لی رمیک، هاری اندروز، ماری کریستین بارو، جرمی برت، مایکل هوردرن، گوردون جکسن، درک جیکوبی، مایکل برن و آلن بیدل.
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۰ دقیقه.
رماننویسی به نام «جان مورلار» (برتن) از یک سوء قصد جان سالم به در میبرد. بازرس پلیس، «برونل» (ونتورا) که از پاریس به لندان منتقل شده، روانکاوِ «مورلار»، دکتر «زونفلد» (رمیک) را پیدا میکند و در مییابد «مورلار» به وجود نیروئی شیطانی در خود باور دارد که باعث مرگ بسیاری از اطرافیانش شده است. بهزودی «مورلار» قدرتش را ثابت میکند و باعث فجایع زیادی میشود. تا اینکه «برونل» میکوشد او را متقاعد میکند قدرتش را صرف مبارزه با شر و فساد کند...
* منطق غریب و هولناک فیلم آن را به اثری قابل توجه بدل نمیکند. بیشتر صحنهها صرف تقویت سوءظن رابطه پزشک / بیماری او با «مورلار» نمود چندانی ندارد. گُلد از پس نمایش ظرافتهائی که لازمه چنین اثری است، برنمیآید و تلاش بازیگران هدر میرود، بهخصوص رمیک که بازیاش محدود به نگاههای خیره و مثلاً معنادار شده است.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 09:30 PM |
سلطان کودک - King Of The Children
سال تولید : ۱۹۸۷
کشور تولیدکننده : چین
محصول : شیان فیلم
کارگردان : چن کایگه
فیلمنامهنویس : وان ژی و کایگه، برمبنای داستان کوتاهی نوشته آه چنگ (ژونگ آچنگ).
فیلمبردار : گو چانگوئی
آهنگساز(موسیقی متن) : کو شیائوسونگ.
هنرپیشگان : شی یوآن، یانگ شوئهون، چن شائوهوا، ژانگ کایمئی، شوگوئرکینگ، گو چانگوئی و له گانگ.
نوع فیلم : رنگی، ۱۰۶ دقیقه.
سال 1976، یونان چین. «لائوگار» (یوآن) که در آخرین سالهای انقلاب فرهنگی، به منطقه دورافتادهای در چین تبعید شده، برای تدریس در مدرسهای انتخاب میشود. او که خود فقط یک سال در دبیرستان درس خوانده بالاخره با سختی خود را به مدرسه میرساند و از اینکه میبیند شاگردانش - که سال آخر تحصیلشان است - کتاب ندارند، متعجب میشود. او باید درسها را از تنها کتابی که با خود آورده، روی تخته بنویسد تا بچهها از روی آن بنویسند. «لائو» از بچهها میخواهد زیر هر واژهای که نمیدانند خط بکشند و میفهمد که بیشتر بچهها، زبان چینی را نمیدانند. او از یکی از شاگردانش، «وانگ فو» (شوئهون) میخواهد به او بگوید چطور درس بدهد. یکی از دوستانش، لغتنامهای به او میدهد و با نزیک شدن فصل بریدن بامبوها، «لائو» به شاگردانش میگوید هر کس درباره تجربهاش در این زمینه مقالهای بنوید، لغتنامه را بهعنوان جایزه به او خواهد داد. «وانگ فو» مقاله را مینویسد و «لائو» لغتنامه را به او میدهد، ولی «وانگ» آن را نمیگیرد و میگوید ترجیح میدهد آن را رونویسی کند. در اینجا یکی از مسئولان حزب، «وو» (چانگوئی) او را احضار میکند و بهدلیل شرطبندی با شاگردان و بازدهی پائین کلاس، اخراجش میکند. حالا «وانگ» مقالهاش را با عنوان «کسی که خوب میشناسی» میخواند. او میگوید که چطور بهدلیل تحصیلات از پدر لال خود قویتر شده و اینکه چگونه به جای او صحبت میکند. در پایان، «لائو» لغتنامه را با یادداشتی (مبنی بر اینکه هیچوقت از چیزی رونویسی نکند) برای «وانگ» میگذارد و از آنجا میرود.
* فیلم به یکی از مهترین ادوار تاریخ معاصر چین، یعنی انقلاب فرهنگی میپردازد و پیامدهای «غیر فرهنگی» آن را به تصویر میکشد. مثل زمین زرد (1984) و رژه بزرگ (1985)، دو فیلم پیشین کایگه (عضو سابق گاردهای سرخ در انقلاب فرهنگی)!، سلطان کودکان، از فیلمبرداری و وجوه بصری درخشان بهره میبرد. هر چند که عمده موفقیت آن همچنان به مضمون انتقادیاش باز میگردد.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 09:31 PM |
لبه شهر - Edge Of The City
سال تولید : ۱۹۵۷
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : مترو ـ گلدوین ـ مایر
کارگردان : مارتین ریت
فیلمنامهنویس : رابرت آلن آرتور، برمبنای فیلمنامه فیلم تلویزیونی مردی با ده فوت قد نوشته خودش.
فیلمبردار : جوزف بران
آهنگساز(موسیقی متن) : لنرد رزنمن
هنرپیشگان : جان کاساوتیس، سیدنی پواتیه، جک واردن، کاتلین مکگوایر، روبی دی، روت وایت و رابرت سایمن.
نوع فیلم : سیاه و سفید، ۸۵ دقیقه.
"اکسل نورث" (کاساوتیس)، سربازی است که بهدلیل مرگ تصادفی برادرش (که برای آن مقصر دانسته میشود) روی بازگشت به میان خانوادهاش را ندارد. او از خدمت فرار میکند و در یک کارگاه راهآهن در نیویورک کاری میگیرد. بهزودی نیز با کارگر سیاهپوستی بهنام "تامی تایلر" (پواتیه) دوست میشود. "تامی" بار دیگر به "اکسل" امید زندگی میبخشد. با این همه، خوشبختی "اکسل" چندان به درازا نمیکشد و سرکارگر سادیست، "چارلز مالیک" (واردن)، در یک درگیری "تامی" را به قتل میرساند. اما زمانی که پلیس به تحقیق پیرامون ماجرا میپردازد، "اکسل" سکوت میکند. او میخواهد خودش انتقام بگیرد...
٭ نخستین فیلم دیوید ساسکیند (تهیه کننده)، آرتور (نویسنده فیلمنامه) و ریت فیلم نگاهی انسانی به سیاهپوستان آمریکا دارد و از این نظر از اولینها به شمار میآید. کاساوتیس و پواتیه بسیار خوب ظاهر میشوند. اما امتیاز فیلم، کارگردانی خود ریت است که پیش از این سابقه پرباری در تلویزیون، رسانه جدید آن سالها، داشته و پنج ـ شش سال بهدلیل همکاری نکردن با کمیته بررسی فعالیتهای ضد آمریکائی سناتور مکارتی از پشت دوربین کنار گذاشته شده بود و تنها، گهگاه، کار صحنهای میکرده یا در اکتورز استودیو به بازیگران نامدار بعدی (از جمله: پل نیومن. جوآن وودوارد، لی رمیک و راد استایگر) آموزش میداده است.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 09:32 PM |
بومارشهٔ گستاخ - beaumarchais, l'insolent
سال تولید : ۱۹۹۶
کشور تولیدکننده : فرانسه
محصول : شارل گاسو
کارگردان : ادوارد مولینارو
فیلمنامهنویس : ژان کلود بریسویل و مولینارو، برمبنای نمایشنامهای نوشتهٔ ساشا گیتری
فیلمبردار : میکائل اپ
آهنگساز(موسیقی متن) : ژان کلود پتی
هنرپیشگان : فابریس لوشینی، مانوئل بلان، ژاک وبر، ساندرین کیبرلن، مارتن لاموت، ساندرین لوفر، پاتریس لافون، میشل پیکولی، میشل سرو و پییر لوپز
نوع فیلم : رنگی، ۱۰۴ دقیقه
پاریس، سال ۱۷۷۰. ̎بومارشه̎ (لوشینی) نمایشنامهنویس، حقوقدان و مخترع فرانسوی، که در مقام قاضی علیه ̎پرنس دوکنتی̎ (پیکولی) و به نفع مردی تهیدست رأی داده، خود به دادگاه کشیده میشود. او در دادگاه، فساد اعضاء پارلمان را برملا میکند و از حقوق و اختیاراتش محروم میشود. زن جوانی به نام ̎ماری ترز̎ (کیبرلن) به او اظهار علاقه میکند و همسرش میشود. ̎لوئی پانزدهم̎ (سرو)، ̎بومارشه̎ را در مقابل انجام مأموریتی جاسوسی در انگلستان میبخشد. اما شاه میمیرد و ̎بومارشه̎ در بازگشت دستگیر میشود. سپس به پاریس میرود و نمایشنامهٔ ̎آرایشگر سویل̎ را مینویسد. نمایشنامهٔ بعدی او، ̎عروسی فیگارو̎ پس از اجراء یکی از عوامل برپائی انقلاب فرانسه میشود...
● فیلم برمبنای نمایشنامهای از گیتری، نمایشنامهنویس و فیلمساز قدیمی فرانسوی ساخته شده و از حیث ساختار اپیزودیک و مجلل بودن، آثار او را یادآور میشود. همچنین از نظر هزینهٔ سنگین، استفاده از بازیگران فراوان و تأکید بر تئاتر به سیرانو دوبرژراک (ژان پل راپنو، ۱۹۹۰) شباهت دارد. بخش عمدهای از بار فیلم بر دوش لوشینی است که شخصیتی جذاب و سنتشکن ارائه میدهد. ̎بومارشه̎ در عین داشتن ارزشها و ویژگیهای انسانی، فرصتطلب و هوسباز هم بوده است. اما لوشینی سمپاتیکتر از ̎بومارشه̎ واقعی مینماید.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 09:33 PM |
قاتل در شماره ۲۱ زندگی میکند - L'assassin Habite Au 21
سال تولید : ۱۹۴۲
کشور تولیدکننده : فرانسه
محصول : کنتینانتال.
کارگردان : هانری ژرژ کلوزو.
فیلمنامهنویس : س. ا. استیمان و کلوزو، برمبنای رمانی نوشته استیمان.
فیلمبردار : آرمان تیرار.
آهنگساز(موسیقی متن) : موریس ایون.
هنرپیشگان : پییر فرهنه، سوزی دولر، نوئل روکهور، پییر لارکی و ژان تیسیه.
نوع فیلم : سیاه و سفید، ۹۰ دقیقه.
پیگیری قتلهائی مرموز به کارآگاهی "وان" (فرهنه) سپرده میشود. قاتل روی جسد قربانیان خود کارتی باقی میگذارد و به این وسیله پلیس را دست میاندازد. کارآگاه رد قاتل را تا پانسیونی تعقیب میکند و در لباس یک کشیش در آنجا ساکن میشود. بقیه ساکنان پانسیون (از جمله شعبدهبازی بیکار، پیردختری نویسنده، بوکسوری نابینا، یک مقلد صدای پرندگان و...) آدمهای عجیبی هستند و کارآگاه، کسی را که بیش از دیگران مظنون مینماید، دستگیر میکند. ابتدا گرفتاری قاتل خبر مسرتبخشی برای روزنامهها و مردم شهر بهشمار میآید؛ اما، در کمال تعجب، تداوم قتلها به سیاق پیشین ادامه پیدا میکند. بهزودی کاراگاه شخص دیگری را دستگیر میکند. با این همه، باز قتلها پایان نمیگیرند...
٭ نخستین فیلم کلوزو پس از سالها فعالیت بهعنوان فیلمنامهنویس، اثری است کمدی / جنائی که به لحاظ ایجاد تعلیقی جذاب و آمیختن ظریف آن با ظنز، شایسته ستایش است. فیلم زیر نظر حکومت ویشی و در سالهای اشغال فرانسه در جنگ جهانی دوم ساخته میشود. آنان که فضای پر رمز و راز و تیره و تار آثاری مثل مزد ترس (۱۹۵۲) و شیطان صفتان (۱۹۵۴) را بهعنوان مشخصه "جهانکلوزو" میشناسند و دوست میدارند، قتل در... را به مثابه نخستین کار کارگردانی بزرگ میستایند. فیلم در ایدههائی (مشارکت در جنایت، وحشتی که شهر را تهدید میکند و حضور ارادهای جنونآمیز)، با آثار شهره این کارگردان فصل مشترک دارد، هرچند که در مقایسه با جاافتادگی آنها، اینجا بیشتر "تمرینی" بهنظر میرسد.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 09:35 PM |
واحد کاماندوئی نیروی دریائی - NAVY SEALS
سال تولید : ۱۹۹۰
کشور تولیدکننده : امریکا
محصول : (کریون)
کارگردان : لوئیس تیگ
فیلمنامهنویس : چاک فارر و گاری گلدمن
فیلمبردار : جان آلونزو
آهنگساز(موسیقی متن) : سیلوستر لیوی
هنرپیشگان : چارلی شین، مایکل بین، جوآن والی کیلمر، ریک روسوویچ، سیریل اورایلی، بیل پاکستن، نیکلاس کدی، نهمه فضلالله و دنیس هیزبرت
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۴ دقیقه
ـ سرنشینان یک هلیکوپتر نیروی دریائی امریکا که توسط یک قایق جنگی عرب ساقط شده، اسیر میشوند و تحت شکنجه قرار میگیرند. گروهی از سربازان تیم ویژه نیروی دریائی به رهبری ̎جیمز کارن̎ (بین) و ̎سروان دیل هاوکینز̎ (شین) به طرف بندری در دریاری مدیترانه راه میافتند. از آنجا به مقر تروریستها حمله کرده و دو زندانی امریکائی را آزاد میکنند ولی یک مصری را ـ که ظاهراً زندانی آنان است ـ به اضافهٔ محمولهای از موشکهای استینگر جا میگذارند. در واشنگین مصاحبهای را به ̎کارن̎ نشان میدهند که با ̎بن شاهد̎ (کدی)، رهبر یک گروه تروریستی صورت گرفته: ̎شاهد̎ همان زندانی مصری است. ̎کارن̎ که میخواهد به هر ترتیب شده موشکهای استینگر را نابود کند، با ̎کلر وران̎ (والی کیلمر)، خبرنگاری نیمه لبنانی که با ̎شاهد̎ مصاحبه کرده، تماس میگیرد. ̎کلر̎ ابتدا حاضر به همکاری نیست ولی وقتی یکی از موشکها، هواپیمای حامل یک هیأت میانجیگر صلح الجزایری را نابود میکند، اطلاعات خود را در اختیار ̎کارن̎ میگذارد. گروهی از سربازان نیروی دریائی در سواحل بیروت با چتر پائین میآیند. پسر بچهای به نام ̎علی̎ (فضلالله) آنان را به عمارت مخروبهای که موشکها در آنجا انبار شده میبرد. ̎کارن̎، ̎سروان هاوکینز̎ را که مجروح شده نجات میدهد و گروه، عمارت را منفجر کرده و پا به فرار میگذارند در حالی که ̎شاهد̎ و مردانش در تعقیب آنان هستند. سربازانی که زنده ماندهاند خود را به کنار دریا میرسانند. پس از زد و خوردی شدید، ̎شاهد̎ که با قایقی قصد فرار دارد، توسط ̎هاوکینز̎ به قتل میرسد.
ـ به تصویر کشیدن چالشهای بزرگ سیاسی همواره مورد توجه کمپانیهای فیلمسازی امریکائی بوده، و این فیلم نیز بهانهای یافته تا با نمایش صحنههائی پر زد و خورد و انباشته از خشونت، به مذمت تروریسم و فعالیتهای خرابکارانه ـ این بار در لبنان ـ بپردازد. البته واحد کاماندوئی ... تا حدودی از درون مایههای سیاسی خالی است، اما این خلاء را با کلیشههائی که در اغلب فیلمهای ̎سلاح و کشتار̎ میبینیم، جبران میکند. بین که در قعر اقیانوس جیمز کامرون (۱۹۸۹) یک افسر خطرناک و روانی بود، حالا در واحد کاماندوئی... فرماندهٔ یک گروه سختکوش و پرتلاش است و نقش افسر روانی را به شین سپرده است. اما پرداخت این دو شخصیت توسط کارگردان، تحت الشعاع دل مشغولی و توجه او به پرداخت صحنههای عظیم و پر زد و خورد قرار گرفته است. مثلاً صحنهٔ مربوط به کشتی تجاری ̎لاتانیا ̎ صرفاً بهانهای است برای نمایش مهارت بدلکاران و عظمت و اهمیت نیروی دریائی اسپانیا که آن همه سلاح، تجهیزات، زیر دریائی و هلیکوپتر را بی آنکه کاربردی مؤثر داشته باشند، در اختیار گروه کاماندوهای ضد تروریست قرار میدهد! و اینها همه زمانی طعنهآمیز جلوه میکند که همزمان با نمایش فیلم روی پردهٔ سینماها، تیترهای خبری رسانهها حاکی از شکست واحدهای نظامی و عملیات ارتشی امریکا در چند نقطهٔ جهان است.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 09:36 PM |
وانیا در خیابان چهل و دوم - VANYA ON 24ND STREET
سال تولید : ۱۹۹۴
کشور تولیدکننده : امریکا
محصول : فرد برنر
کارگردان : لوئی مال
فیلمنامهنویس : دیوید مامت، بر مبنای نمایشنامهٔ دائی وانیا نوشتهٔ آنتون چخوف
فیلمبردار : دکلان کوئین، جاشوآ ردمن
آهنگساز(موسیقی متن) : جاشوآ ردمن
هنرپیشگان : والاس شان، جولیان مور، بروک اسمیت، لاری پاین، جرج گینس، لین کوئن، فیبی براند
نوع فیلم : رنگی، ۱۲۰ دقیقه
ـ ̎ آندره گرگوری̎ (گرگوری) که از سال ۱۹۷۵ نمایشنامهای روی صحنه نبرده، به بازیگرانی از جمله ̎والی شان̎ (شان) همکار و بازیگرش در فیلم شام من با آندره (۱۹۸۱) پیشنهاد میکند به اتفاق روی کمدی ̎ آنتون چخوف̎ که به نومیدیها و سرخوردگیهای طبقهٔ مرفه روسیه میپردازد، کار کنند. تفاوتی که این اجرا با اجراهای دیگر خواهد داشت، استفادهٔ آنان از ترجمهٔ ̎مامت̎ خواهد بود که به زبانی به شدت معاصر و روزآمد شده به روی کاغذ آمده است. پس از یک سال تمرین، ̎ گرگوری̎ هر شب از بیست سی نفری دعوت میکند تا نمایش را تماشا کنند. پس از گذشت یک سال از این ماجرا، ̎ گرگوری̎ احساس میکند که دلش برای نمایش تنگ شده است. ̎شان̎ و ̎ گرگوری̎ قبلاً با ̎لوئی مال̎، کارگردان شام من با آندره در باب فیلمبرداری از این نمایش صحبت کرده بودند. قرار میشود فیلمبرداری در تآتر قدیمی نیوآمستردام انجام شود و بازیگران لباسهای معمولیشان را بپوشند و فقط از تعدادی میز و صندلی به عنوان دکور استفاده شود.
ـ حاصل کنار هم گذاشتن مال، چخوف و مامت، تصویری عجیب میشود مثل وانیا در خیابان چهل و دوم. تلفیق زندگی، ادبیات و تآتر در فضائی ناهمگون و نامتعارف و حتی دور از فضای فیلمسازی مال. اگر مال پیش از این فیلم آخری، کاری مثل خسارت (۱۹۹۲) را با آن تیم بازیگری خاص و البته داستانی پر عشق و خیانت مثل کارهای ویلیام شکسپیر به تصویر درآورده، اینجا همهٔ این مصالح را از خودش میگیرد و سعی میکند داستانی را تعریف کند با ویژگیهای ادبیات چخوف و با ابزاری در حد ابزار صحنهای و نه سینمائی. از این جهت کار به جسارت شام من با آندره خیلی بیشتر تنه میزند تا به مثلاً فیلم داستانگوئی مثل خسارت.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 09:37 PM |
نیمهٔ تاریک - THE DARK HALF
سال تولید : ۱۹۹۱
کشور تولیدکننده : امریکا
محصول : دکلان بالدوین
کارگردان : جرج رومرو
فیلمنامهنویس : جرج رومرو، بر مبنای رمانی نوشتهٔ استیون کینگ
فیلمبردار : تونی پییرس رابرتس
آهنگساز(موسیقی متن) : کریستوفر یانگ
هنرپیشگان : تیموتی هاتن، مایکل روکر، ایمی مدیگان، جولی هریس، رابرت جوی، روتانیا آلدا و چلسی فیلد
نوع فیلم : رنگی، ۱۲۲ دقیقه
ـ شهر ̎کسل راک̎ ایالت ̎مین̎، سال ۱۹۶۸، ̎تد بومانت̎ (هاتن)، جوانی که سودای نویسنده شدن را در سر میپروراند، به خاطر غدهای که در مغزش وجود دارد، تحت عمل جراحی قرار میگیرد. این غده در واقع باقیماندهٔ برادر دوقلو متولد نشدهٔ او است. در حین عمل، بیمارستان به محاصرهٔ گروهی از گنجشکها در میآید. ۱۹۹۱. ̎تد̎ اکنون نویسندهآی است که آثارش به رغم آنکه با تحسین منتقدان مواجه میشوند، ولی از فروش خوبی برخوردار نیستند. او که به تدریس ادبیات نیز میپردازد، روزی پس از کلاس در خیابان با حقالسکوت بگیری به نام ̎فرد کلاوسن̎ (جوی) برخورد میکند که از رازی آگاه است: ̎تد̎ با نام مستعار ̎جرج استارک̎ مجموعهای از تریلرهای خشونتبار و فوقالعاده پر فروش را روانه بازار کرده است. ̎تد̎ طی مقالهای در مجلهٔ ̎پی پل̎ هویت دیگرش به عنوان ̎استارک̎ را افشا میکند و در عکسی با همسرش، ̎لیز̎ (مدیگان) کنار سنگ قبر ساختگی ̎استارک̎ ظاهر میشود. اما بقایای دوقلوی متولد نشده، که در همان قبرستان به خاک سپرده شده، در قالب ̎استارک̎ تجسم یافته و به قصد گرفتن انتقام از تمام کسانی که در جشن ̎مرگ̎ او شرکت کردهاند، از قبر خارج میشود. به جهت آنکه ̎استارک̎ (هاتن) پس از جنایتهایش، اثر انگشت ̎تد̎ را از خود باقی میگذارد. کلانتر ̎ آلن پنگبورن̎ (روکر) قصد دستگیری او را میکند ولی به دلیل فقدان مدارک کافی از انجام این کار باز میماند. ̎استارک̎ با ̎تد̎ ملاقات و سعی میکند او را وادار به نوشتن رمان دیگری با امضاء ̎استارک̎ کند، اما چون از انجام یافتن این کار مأیوس میشود، ̎لیز̎ و کودکان دو قلوی ̎تد̎ را مییابد و آنان را به خانهٔ پدریشان در ̎کسل راک̎ میبرد. ̎تد̎ آنان را تعقیب میکند و در آنجا ̎استارک̎ با حملهٔ گروه گنجشکها از پا در میآید.
ـ میان اقتباسهای سینمائی از آن دسته آثار کینگ که به بررسی ̎تشویش̎ های یک ̎نویسنده̎ میپردازند، مثل تلألو (استنلی کوبریک، ۱۹۸۰) و میزری (راب راینر، ۱۹۹۰)، نیمهٔ تاریک بدون تردید بهترین است. اگر در میزری رابطهٔ نویسنده و مخاطب مجال طرح مییافت، در اینجا رابطهٔ نویسنده با ̎اثر̎ / ̎خویشتن̎اش مطرح میشود. رومرو تا حد زیادی دور از رادیکالیسم سیاسی / اجتماعی مشهورش، و بیشتر در قلمروی کار دوست قدیمیاش، کینگ، موفق به ایجاد تعادلی ظریف میان ̎عینیت̎ و ̎ذهنیت̎ میشود. بسیاری از صحنهها به گونهای پرداخت شدهاند که در آنها ̎استارک̎ به همان اندازه که به عنوان همزاد ̎تد̎ موجودیت دارد، میتواند مخلوق ذهن او نیز به شمار بیاید. نیمهٔ تاریک به عنوان اثری از کینگ، کمابیش اثری ̎خود ـ سرگذشتنامه̎ گونه است. رابطهٔ ̎تدبومانت̎ / ̎جرج استارک̎ در واقع تمثیلی از رابطهٔ کینگ و ̎ریچارد باکمن̎ است؛ نام مستعاری که بسیاری از داستانهایش را با آن منتشر کرد و سپس به نحو همانندی آن را از میان برد.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 09:39 PM |
آقای شگفتانگیز - MR.WONDERFUL
سال تولید : ۱۹۹۳
کشور تولیدکننده : امریکا
محصول : ساموئل گلدوین
کارگردان : آنتونی مینگلا، بر مبنای فیلمنامهای نوشتهٔ ایمی شور و ویکی پولن
فیلمنامهنویس : آنتونی مینگلا، بر مبنای فیلمنامهای نوشتهٔ ایمی شور و ویکی پولن
فیلمبردار : جفری سیمپسن
آهنگساز(موسیقی متن) : مایکل گور
هنرپیشگان : مت دایلن، آنابال اسکیورا، مری لوئیز پارکر، ویلیام هرت، وینسنت دانوفریو، دیو باری گری، دان هدایا و بروس کربی
نوع فیلم : رنگی، ۹۸ دقیقه
ـ ̎گاس̎ (دیلن)، برقکار نیویورکی، در یک مراسم غسل تعمید خانوادگی شرکت کرده که ناگهان سر و کلهٔ همسر سابقش، ̎لی̎ (اسکیورا) پیدا میشود. در حالیکه آن دو مشغول جر و بحثاند، نامزد ̎گاس̎، ̎ریتا ̎ (پارکر) شاهد ماجراست. در خانه، ̎ریتا ̎، ̎گاس̎ را به تعلل در ازدواج متهم میکند. ̎گاس̎ و همکارانش که در بیرون یک باشگاه بولینگ متروک مشغول کارند. تصمیم میگیرند باشگاه را بازسازی کنند ولی ̎ گاس̎ به علت پرداخت نفقه به ̎لی̎ نمیتواند در این زمینه سرمایهگذاری کند. او به دانشکدهای که ̎لی̎ در آنجا شعر و ادبیات میخواند، میرود و دوباره با هم دعوا میکنند. در ملاقات بعدی، ̎گاس̎ سعی میکند ̎لی̎ را متقاعد کند تا کار پر درآمدتری دست و پا کند و بیشتر به خود متکی باشد. اما وقتی این ترفندش نمیگیرد سعی میکند برایش شوهری پیدا کند. ̎گاس̎ هم ̎ریتا ̎ را با پیشنهاد زندگی مشترک غافلگیر میکند. چندی بعد، مردی به نام ̎دامینیک̎ (دانوفریو) وارد میدان میشود که ظاهراً میتواند برای ̎لی̎ یک شوهر ایدهآل باشد. حادثهای در کارگاه باعث زخمی شدن ̎گاس̎ و همکارش میشود. ̎لی̎ برای ملاقات ̎گاس̎ به بیمارستان میرود و با ̎ریتا ̎ حرف میزند. ̎گاس̎ به دیدار همکار مجروحش میرود و اعلام میکند که اتوموبیل اسپورت محبوبش را فروخته و حالا میتواند در به راه انداختن باشگاه بولینگ شریکشان باشد چند روز بعد ̎گاس̎ به سراغ ̎لی̎ میرود و میگوید که هنوز دوستش درد و از او میپرسد که آیا واقعاً به ̎دامینیک̎ که حرفهای آنان را از لای در شنیده، همان سئوال را با ̎لی̎ در میان میگذارد. در حالیکه ̎گاس̎ با مترو در حال بازگشت به خانه است، ̎لی̎ در واگن کناری ظاهر میشود و به شیشه میزند و سراغ آقای شگفتانگیز را میگیرد.
ـ مینگلا در سومین گام کارگردانیاش یک ̎عاشقانهٔ ̎ نیویورکی را برای روایت برگزیده؛ داستانی کاملاً کلیشهای و پیشپا افتاده که نه مینگلا میتواند جائی به آن ببخشد و نه خود نیویورک به عنوان شاخصهٔ فیلم! آقای شگفتانگیز فیلمی متعادل و قابل دیدن است که این ویژگی را بیش از هر چیز مدیون زوج جذاب بازیگرش است: دیلن و اسکیورا
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 09:40 PM |
برادران بلوز ۲۰۰۰ - blues brothers 2000
سال تولید : ۱۹۹۸
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : لسلی بلزبرگ، دان ایکروید و جان لندیس
کارگردان : لندیس
فیلمنامهنویس : ایکروید و لندیس، بر مبنای شخصیتهائی خلق شده توسط خودشان
فیلمبردار : دیوید هرینگتن
آهنگساز(موسیقی متن) : پیتر برنستاین و پل شافر
هنرپیشگان : ایکروید، جان گودمن، جو مورتن، نیا پیپلز، کاتلین فریمن، ج. اوان بانیفانت و فرانک آز
نوع فیلم : رنگی، ۱۲۳ دقیقه
پس از هجده سال، ̎الوود̎ (ایکروید) از زندان آزاد میشود. در حالیکه در این بین دوستش، ̎جیک بلوز̎ (بلوشی) از دنیا رفته است. اگر چه زمان تغییر کرده اما بلوز همچنان طرفدار دارد. ̎الوود̎ با مادر روجانی ̎مری استیگماتا̎ (فریمن)، مدیر یتیمخانهای که ̎الوود̎ و ̎جیک̎ در آن بزرگ شدهاند، دیدار میکند. مادر روحانی سرپرستی پسر دهسالهای به نام ̎باستر̎ (بانیفانت) را به او میسپارد. ̎الوود̎ که بهدنبال پول و پلهای است، سراغ ̎کیبل چمبرلین̎ (مورتن) میرود و طی این دیدار ̎باستر̎ جیب او را میزند. حال پس از هجده سال ̎الوود̎ قصد دارد دوباره گروه ̎برادران بلوز̎ را تشکیل دهد؛ او ابتدا به سراغ یک متصدی نوشگاه به نام ̎مایتی مک مکتیر̎ (گودمن) میرود و او را بهعنوان جانشین ̎جیک̎ انتخاب میکند. در حالیکه مافیای روسها در تعقیب آنان است، ̎الوود̎، ̎مک̎ و ̎باستر̎ برای پیدا کردن اعضاء دیگری برای گروهشان با شتاب سراسر کشور را میگردند تا بتوانند خود را برای شرکت در یک مسابقهٔ موسیقی به لوئیزیانا برسانند...
● فیلم بیش از آنکه دنبالهٔ برادران بلوز (لندیس، ۱۹۸۰) باشد، بهنوعی، بازسازی آن است. برادران بلوز با استقبال روبهرو شد و بسیار تأثیرگذار بود و لندیس، ایکروید و جان بلوشی را به شهرت رساند. اما طی هجده سال گذشته، لندیس از اوج به زیر آمد و از میان بازیگران فیلم مبنا، بلوشی (۱۹۴۹ـ۱۹۸۲) ، کب کالووی (۱۹۰۷ـ۱۹۹۴) و جان کندی (۱۹۵۰ـ۱۹۹۴) در گذشتند. بنابراین ضرورت این بازسازی به سختی توجیهپذیر مینماید. موفقیت برادران بلور بیش از هر چیز مدیون قالب کمدی موزیکالش بود. و این یکی موزیکال است (تنها جنبهٔ موفق کار)، اما بههیچ صورتی کمدی نیست. بازیگران اصلی نیز (حتی خود ایکروید) حضور مناسبی ندارند. صرفاً بعضی از ایفای نقشهای کوتاه افتخاری (از جمله (ب.ب. کینگ و اریک کلپتن) فیلم را تکانی میدهند. در کتاب رکوردهای گینس سال ۲۰۰۰، از برادران بلوز ۲۰۰۰ بهعنوان فیلمی که در آن بیشترین تعداد تصادف اتومبیل صورت گرفته، یاد شده است. بهتر بود ایکروید بهجای راهاندازی این پروژه، مستندی دربارهٔ کلوبهای زنجیرهای موفق خود، ̎خانه بلوز̎، میساخت!
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 09:41 PM |
سیرانو دوبرژراک - Cyrand De Bergerac
سال تولید : ۱۹۵۰
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : یونایتد آرتیستس
کارگردان : مایکل گوردون.
فیلمنامهنویس : کارل فورمن، برمبنای نمایشنامهای نوشته ادمون روستان.
فیلمبردار : فرانتس پلانر.
آهنگساز(موسیقی متن) : دیمیتری تیومکین.
هنرپیشگان : خوزه فرر، پاورز، ویلیام پرینس، موریس کارنوفسکی، رالف کلانتن و ویرجینیا فارمر.
نوع فیلم : سیاه و سفید، ۱۱۲ دقیقه.
"سیرانو" (فرر)، شاعر توانا و جنگجوئی کمنظیر، بهعموزادهاش، "رکسان" (پاورز) دل میبازد، اما بهدلیل بزرگی بیش از حد بینیاش جرأت اظهار عشق ندارد و وقتی از مهر "رکسان" به یکی از افسران زیردستش آگاه میشود، نامههائی سرشار از اشعار پرسوزوگداز عاشقانه را با امضای او برای "رکسان" میفرستد. افسر جوانی در جنگ کشته میشود و سالها بعد "رکسان"، زمانی که "سیرانو" نابینا شده، پی به این راز میبرد...
٭ بازی درخشان فرر، این اقتباس از نمایشنامه قرن هفدمی روستان (نخستین اجرا: سال ۱۸۹۸ در پاریس)، رااز ورطه تآتری بودن نجات میدهد اما فیلم از جهتهای دیگر، چیزی به جز خط داستانی تراژیکش برای تأثیرگذار بودن ندارد. نسخه مدرنشدهای بهنام رکسان به کارگردانی فردشپیسی، با همکاری استیومارتین (۱۹۷۸) و همچنین بازسازی پرتماشاگر دیگری با همین نام (نسخه فرانسو ی، به کارگردانی ژانپلراپنو، ۱۹۹۰) از روی رمان روستان ساخته شده است.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 09:42 PM |
کان ـ کان - Can - Can
سال تولید : ۱۹۶۰
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : جککامینگز
کارگردان : والتر لانگ
فیلمنامهنویس : دوروتی کینگزلی و چارلز لدرر، برمبنای نمایشنامهای نوشته ایب بوروز و کول پورتر.
فیلمبردار : ویلیام دانیلز.
آهنگساز(موسیقی متن) : پورتر.
هنرپیشگان : فرانک سیناترا، شرلی مکلین، موریس شوالیه، مارسل دالیو و لوئی ژوردان.
نوع فیلم : رنگی، ۱۳۱ دقیقه.
وقتی کابارهای را بهدلیل اجرای رقص کان ـ کان فرانسوی میبندند، رقصنده کاباره (مکلین) به دادگاه مراجعه میکند و دل وکیل جوانی (ژوردان) را میبرد. اما خود او به یکی از مشتریهای پولدار (سیناترا) کابارهاش علاقهمند است و هنگامی که او بیاعتنائی میبیند، تصمیم به ازدواج با وکیل میگیرد...
٭ نسخهای بیجاذبه براساس نمایش موزیکال پورتر بزرگ که حتی از استعداد مکلین نیز نصیبی نمیبرد. بازی سیناترا چون خود فیلم بینهایت سرد است و حضور ژوردان و شوالیه نیز با وجود تلاش هر دو نتوانسته به این اثر گرمائی ببخشد. طراحی لباسهای فیلم کار آیرین شاراف است.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 09:42 PM |
افسانه هفت خون شام طلائی - The Legend Of The 7 Golden Vampires
سال تولید : ۱۹۷۴
کشور تولیدکننده : هنگکنگ و انگلستان
محصول : برادران شا و همر
کارگردان : روی وارد بیکر
فیلمنامهنویس : دان هاتن
فیلمبردار : جان ویلکاس و روی فورد.
آهنگساز(موسیقی متن) : جیمز برنارد
هنرپیشگان : پیتر کوشینگ، دیوید چیانگ، جولی اج، رابین استورات، شی سو، جان فوربز رابرتسن، رابرت هانا و چان شِن.
نوع فیلم : رنگی، ۸۹ دقیقه.
ترانسیلوانیا، سال 1880. «کاه» (شِن) برای زیارت قبر دراکولا، به تنهائی در جنگل مسافرت میکند. «دراکولا» (فوربز رابرتسن) که از قبرش برخاسته، تصمیم میگیرد از جسم او برای زندگی جدید خود استفاده کند. چونگ کینگ، سال 1904. «پروفسور وان هلسینگ» (کوشینگ) در یک سخنرانی، افسانه چینی هفت خونآشام طلائی را به همآورد قدیمیاش، «دراکولا» نسبت میدهد و از سرنوشت غمانگیز یکی از مردان دهکده میگوید که مقدر شده بوده با شهامت جلوی خون آشامها بایستد. در پاسخ به تقاضای کمک او برای یافتن دهکده، «شی چینگ» (چیانگ) به او میگوید که آن دهکده، خانه آبا و اجدادیاش است و مردی که او دربارهاش صحبت میکرده، پدربزگش بوده است. پسر «وان هلسینگ»، «لیلند» (استوارت) همراه با «ونسا بیورن» (اج)، بیوهزنی پولدار و تشنه ماجراجوئی در یک مهمانی شرکت میکند که در آنجا گردنبند «ونسا» توجه «ژنرال یانگ»، سردسته «تونگها» را جلب میکند. آنان در راه بازگشت به خانه، مورد حمله قرار میگیرند. اما گروهی از مردان ماهر در ورزشهای رزمی از آنان دفاع میکنند. «وان هلسینگ» همراهی «شی» را در سفر اکتشافیاش برای آزاد کردن دهکده پینگ کوئی از نفرین میپذیرد و «ونسا» نیز که اصرار به رفتن دارد با خواهر و برادران «شی» که همه به ورزشهای رزمی آشنا هستند، همراه میشود. در راه، ابتدا مردان «ژنرال یانگ» و سپس گروهی از خفاشان به آنان حمله میکنند. در اینجا، در پینگ کوئی، «دراکولا» مراسم آئینیاش را اجرا میکند و خونآشامهایش را برای ویران کردن دهکده میفرستد. «وان هلسینگ» و دوستانش روز بعد میرسند و بلافاصله یک سیستم دفاعی تدارک میبینند. در معبد خارج از دهکدهف بار دیگر مراسم شیطانی برگزار میشود و این بار زنان قربانی میشوند. در نبرد نهائی، «ونسا» خونآشام میشود و «شی» برای جلوگیری از زاد و ولد شیطان، او و خودش را میکشد. در معبد، «وان هلسینگ» بالاخره به تنهائی رودرروی «دراکولا» قرار میگیرد و پیش از نابودی او، وادارش میکند تا چهره واقعیاش را نشان دهد. به این ترتیب دهکده را از طلسم شیطانی او نجات میدهد.
* یکی از شاخصترین محصولات مشترکی که در پی نفوذ و هجوم فیلمهای چینی مربوط به ورزشهای رزمی، در دهه 1970، ساخته شدند. فیلم در میانه راه از موضوع اصلیاش منحرف میشود و به ماجرای عاشقانه زوجی چینی - اروپائی میپردازد. بخشی از مشکلات کار برخورد مبهم آن با موضوع است و بخشی دیگر ناشی از سوء تفاهم نسبت به نقشی است که نبردهای تن به تن در فیلمهای چینی دارند!
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 09:43 PM |
دلیجان جنگی - The War Wagon
سال تولید : ۱۹۶۷
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : ماروین شوارتس
کارگردان : برت کندی
فیلمنامهنویس : کلر هوفیکر، برمبنای رمان آدمبد نوشته خودش.
فیلمبردار : ویلیام هـ. کلوتیر.
آهنگساز(موسیقی متن) : دیمیتری تیومکین.
هنرپیشگان : جان وین، کرک داگلاس، هوارد کیل، رابرت جونیر، کینان وین، بروس کابوت، بروس درن، امیلیو فرناندز و والورا نولند.
نوع فیلم : رنگی، ۱۰۱ دقیقه.
دهه ۱۸۷۰. "تا جکسن" (جان وین) که با افترا و دروغ "فرانک پییرس" (کابوت) ـ صاحب یک معدن ـ به زندان افتاده و زمین سرشار از طلایش را از دست داده، از زندان آزاد میشود و برای گرفتن انتقام، نقشهای میکشد تا نیممیلیون دلار طلای "پییرس" رااز دلیجان جنگیاش بدزدد. برای اینکار، او از "لوماکس" (داگلاس)، هفتتیرکشی که قبلاً برای "پییرس" کار میکرده؛ "وس کاتلین" (کینان وین)، راننده دلیجان؛ "بیلی هایات" (واکر جونیر) متخصص مواد منفجره و سرخپرستی بهنام "لوی" (کیل) کمک میگیرد. "پییرس" ۱۲،۰۰۰ دلار به "لوماکس" پیشنهاد میکند تا "جکسن" را بکشد، اما "لوماکس" به طمع سهمش از طلاها نمیپذیرد. "جکسن" به کمک سرخپوستها نقشهاش را اجرا میکند، جاده را میبندد و دلیجان را منفجر میکند. "لوماکس"، "پییرس" را میکشد و کیسههای طلا به دلیجان "کاتلین" منتقل میشوند. سرخپوستها "کاتلین" را میکشند و میخواهند طلاها را تصاحب کنند، اما بر اثر انفجاری کشته میشوند. واگن "کاتلین" نیز به تخته سنگی برخورد میکند و سرخپوستان گرسنه طلاها را به جای آرد میبرند. "لوماکس" خشمگین، اسب "جکسن" را بر میدارد و میرود. "جکسن" که بدون اطلاع "لوماکس" مقداری از طلاها را برداشته، سهم "بیلی" و "کیت" (نولند)، همسر "کاتلین" را میدهد و برای "لوماکس" پیغام میفرستد که برای گرفتن سهمش بیاید. "لوماکس" در پی سهمش میآید، اما "جکسن" میگوید که طلاها باید شش ماه در محل پنهانیشان بمانند، در این مدت "لوماکس" باید شبانهروز از "جکسن" مراقبت کند!
٭ وسترنی جمعوجور و دیدنی (بهرهمند از سه بازی درخشان وین، داگلاس و کیل در نقش یک سرخپوست) که کوششی بهشمار میآید برای احیای وسترنهای کلاسیک فیلم لحظههای کمدی بسیاری دارد که خوب پرداخت شدهاند.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 09:44 PM |
شنهای سفید - WHITE SANDS
سال تولید : ۱۹۹۲
کشور تولیدکننده : امریکا
محصول : مورگان کریک
کارگردان : راجر دانلدسن
فیلمنامهنویس : دانیل پاین
فیلمبردار : پیتر منزیس جونیر
آهنگساز(موسیقی متن) : پاتریک اوهئرن
هنرپیشگان : ویلم دافو، مری الیزابت مستر آنتونیو، میکی رورک، ساموئل ل. جکسن، م. امت والش، میمی راجرز، جیمز ریبهورن، بت گرانت
نوع فیلم : رنگی، ۱۰۱ دقیقه
ـ جسدی در بیابانهای نیومکزیکو به همراه چمدانی حاوی نیم میلیون دلار پیدا میشود. معاون کلانتر ناحیه، ̎ری دولزال̎ (دافو)، پی میبرد که اسم متوفی ̎اسپنسر̎ بوده و در کالبدشکافی تکه کاغذی هم با یک شماره تلفن در معده او پیدا میشود. ̎دولزال̎ به جای ̎اسپنسر̎ با آن شماره تماس میگیرد. صدای زنی شماتتوارانه از او میخواهد که فردا به متلی بیاید و پول را هم با خود بیاورد. در متل، دو زن مسلح پول را میگیرند و به او میگویند باید در سانتافه با مردی به نام ̎لناکس̎ (رورک) ملاقات کند. دو مأمور FBI، ̎دولزال̎ را به مقر خود میبرند و میگویند که ̎اسپنسر̎ مأمور آنان بوده و عملیاتی در راه است تا ̎لناکس̎ را به خاطر معاملات اسلحه گیر بیندازند. ̎دولزال̎ حاضر میشود خود را ̎اسپنسر̎ معرفی کند تا پول را دوباره به چنگ آورد. در قراری که ̎دولزال̎ با ̎لناکس̎ گذاشته، ̎لناکس̎ او را با ̎لین̎ (مسترآنتونیو)، همان زنی آشنا میکند که ̎دولزال̎ پشت تلفن با او حرف زده بود. ̎لین̎ میگوید که میداند او ̎اسپنسر̎ نیست ولی او فقط واسطهٔ این معاملات است و سهمش را میخواهد. ̎لناکس̎، ̎دولزال̎ را به فرودگاه نظامی متروکهای میبرد ولی در آنجا فروشندههای اسلحه، پول بیشتری میطلبند. ̎دولزال̎ هویت واقعی خودش را برای ̎لین̎ فاش میکند و میگوید مأمور پلیس است. ̎لناکس̎ که دو تن از اعضاء FBI را به گروگان گرفته، آنان را جلوی ̎دولزال̎ به گلوله میبندد و میگوید که برای سیا کار میکندو همهٔ این نقشهها زیر سر ̎میکر̎ (جکسن)، مأمور FBI است. ̎دولزال̎ با ̎میکر̎ در همان فرودگاه نظامی متروکه قرار میگذارد. با آمدن ̎لناکس̎، ̎میکر̎ به طرفش شلیک میکند. مأموران FBI که سر میرسند، چمدان پر از پول را در اتوموبیل ̎لناکس̎ مییابند، در حالیکه چمدان ̎میکر̎ پر از ماسه است.
ـ شنهای سفید را به سختی میتوان دنبال کرد. خط قصهٔ باور نکردنی و شبه هیچکاکی آن چنان متراکم و شلوغ است (به لطف پاین، نویسنده بلندیهای پاسیفیک جان شله زینجر، ۱۹۹۰) که قضیه مثل وقتی میشود که دانههای شن نمیگذارند صحرا را ببینید. نیومکزیکو صحنهٔ شیک ولی غمانگیزی برای یک تریلر توطئه پسا جنگ سردی است که در آن شغل مأمور سیا این است که ̎وقتی دشمن در کار نیست، دشمن بتراشد.̎ رورک در قالب آشنای دیوانهٔ خوش برخورد و با نزاکت، تجملیترین تجهیزات نظامی را میخرد تا در تمام بلواهای دنیا به طرف مقابل کمک کند. او حداقل به کار مورد نظرش وفادار میماند؛ بر خلاف ̎گرگ میکر̎، مأمور FBI که از مسیر خارج شده و در نهایت ثروتی که به چنگ میآورد به باد میرود (یادآور گنج سییرا مادرهی جان هیوستن، ۱۹۸۴). ̎لین̎ / مسترآنتونیو ماجراحوی پولدار و بیحوصلهای است که زنان مسلح را برای انجام کارهائی که میخواهد اجیر میکند. در مقابل این گروه دزدان، کلانتر محلی / ̎دولزال̎ به وظایف خود کاملاً وفادار است و وسوسههای گذارا، خدشهای به اعتبارش وارد نمیکنند و دافو با این نقش به سبک خودش تفریح میکند. بازیها تنها نکتهٔ علاقهبرانگیز فیلماند.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 09:45 PM |
هفت عروس برای هفت برادر - Seven Brides For Seven Brothers
سال تولید : ۱۹۵۴
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : مترو ـ گلدوین ـ مایر
کارگردان : استنلی دانن.
فیلمنامهنویس : آلبرت هکت، فرانسس گودریچ و دوروتی کینگزلی، برمبنای داستان زنان سابین نوشته استیون وینسنت بنت.
فیلمبردار : جرج فولسی.
آهنگساز(موسیقی متن) : آدولف دویچ و سال چاپلین.
هنرپیشگان : جین پوئل، هوارد کیل، جف ریچاردز، راس تامبلین ، تامی رال، هوارد پتری، ویرجینیا گیبسن، ایان وولف و مارک پلات.
نوع فیلم : رنگی، ۱۰۳ دقیقه.
اوگون. "آدام" (کیل)، در مزرعهای کوهستانی، سرپرستی شش برادر کوچکتر از خودش را بهعهده دارد. او با پیشخدمتی بهنام "میلی" (پوئل) آشنا میشود و بلافاصله با او ازدواج میکند. "میلی" پس از ورود به خانه هفت برادر، برای "اهلی" کردن آنان دچار مشکلاتی میشود. تا اینکه در تعلیم و تربیتش به موفقیت میرسد و حالا شش برادر "آدام" نیز تصمیم به ازدواج میگیرند. با این همه، شش دختر مورد نظر شش برادر، چندان در دسترس نیستند و برادران با الهام از داستان "زنان سابین" دخترها را میدزدند و به خانه خود میآورند. پشتسر خود نیز راه طوری مسدود میکنند که تا پایان فصل زمستان، مردم شهر امکان عبور و نجات دخترها را پیدا نکنند...
٭ موزیکال شاد، سرزنده و مجبوب دیگری از دانن با فیلمنامه درخشان هکت، گودریچ و کینگزلی؛ طراحی رقص بیبدیل مایکل کید و ترانههای خاطرهانگیز جانی مرسر و جین دپل. تنها یک صحنه مسابقه رقص دستهجمعی فیلم، برای به نشاط آوردن بد خلقترین آدمها کافی است! بعدها یک مجموعه تلویزیونی و همچنین یک نمایش موزیکال (برای اجرا در برودوی) از روی آن ساخته شد.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 09:46 PM |
مجلس رقص هیولا - MONSTER'S BALL
سال تولید : ۲۰۰۱
کشور تولیدکننده : آمریکا و کانادا
محصول : لی دانیلز
کارگردان : مارک فورستر
فیلمنامهنویس : ویل روکوس و میلو آدیکا
فیلمبردار : روبرتو شیفر
آهنگساز(موسیقی متن) : اش و اسپنسر
هنرپیشگان : بیلی باب تورنتن، پیتر بویل، هیت لجر، شان کامز، هالی بری، تیلر سیمپسن و ماس دف
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۲ دقیقه
̎هنک گروتوفسکی̎ (تورنتن) زندانبانِ اهل جرجیا، نوشخوار قهار و نژادپرستی است که قبلاً پلیس بوده؛ پدرش، ̎باک̎ (بویل) از بیماری آمفیزم در شرف مرگ است و پسر دیگرش، ̎سانی̎ (لجر) نیز در بند اعدامیهای زندان مشغول به کار است. وقتی ̎سانی̎ خودکشی میکند، ̎هنک̎ سخت تکان خورده، کارش را رها میکند و به افسردگی شدیدی دچار میشود. تا اینکه شبی به کمک ̎لتیسیا̎ (بری) زنی آفریقائی ـ آمریکائی میشتابد که پسرش، ̎تایرل̎ (کلمون) با ماشین تصادف کرده است. وقتی ̎تایرل̎ میمیرد، ̎لتیسیا̎ و ̎هنک̎ بهگونهای نامنتظر، خود را جانهائی همدرد و همدل مییابند که درد و رنج به یکدیگر پیوندشان داده است. اما دیری نمیگذرد که ̎هنک̎ در مییابد ̎لتیسیا̎، بیوهٔ ̎لارنس ماسگرو̎ (کامز) است ـ مردی اعدامی که او و برادر فقیدش از تدارکدهندههای اصلیِ مرگش با صندلی الکتریکی بودهاند.
● بری نقشی را قبول کرد که همه میگفتند دوست ندارد: زن طبقهٔ کارگری کمهوش و عاری از ظرافت، که با لهجه و واژگانی یادآور کلیشههای قدیمی حرف میزند (آنهم در حالیکه قبلاً در بولوورثِ وارن بیتی، ۱۹۹۸)، او هجوی بر این تیپ شخصیت ساخته بود). نتیجه، اما یکی از بهترین نقشهای کارنامهٔ او و بازیهای سال ۲۰۰۱ شد. بعضیها برانگیخته شده از هنرنمائی او، کل فیلم را نیز ستودند، اما مجلس رقص هیولا بیشتر مجموعهای از تکههای خوب است. قطعات تأثیرگذار اما پراکندهای از رنج و خشم ـ و همجواری مرگهای غافلگیرکننده با صحنههای جسورانه و جلوههای نژادپرستی ـ که فورستر و فیلمنامهنویسانش نتوانستهاند از مجموع آنها به پیام روشنی برسند. رویکرد کمینه گرایانهٔ آنها پرسشهای زیادی برمیانگیزد: مثلاً معلوم نیست تورنتن چرا از پسرش (لجر) تا اینحد بیزار است و به همین دلیل اعمال هر دو شخصیت توجیه نشده باقی میماند. کامز در نقش زندانی محکوم به مرگ عمق و اصالت غیرمنتظرهای دارد و خود تورنتن با تصویرش از دردِ مسکوت، مکملی برای بازیاش در مردی که آنجا نبودِ برادران کوئن (۲۰۰۱) میسازد.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 09:52 PM |
اورسوس - Ursus
سال تولید : ۱۹۶۱
کشور تولیدکننده : ایتالیا و اسپانیا
محصول : چینه ایتالیا ـ آتنهآ فیلمز.
کارگردان : کارلو لودویکو کامپوگالیانی
فیلمنامهنویس : جولیانو کارمینهئو، جوزپه مانیونه و سرجو سولیما، برمبنای داستانی نوشته مانیونه.
فیلمبردار : الوی ملا.
آهنگساز(موسیقی متن) : رومن ولاد.
هنرپیشگان : اد فیوری، لوئیس پرندس، مویرا اورفی، کریستینا گایونی و ماری مارلون.
نوع فیلم : رنگی، ۹۲ دقیقه.
"اورسوس نیرومند" (فیوری) از جنگ باز میگردد و میفهمد که نامزدش، "آتئا" (اورفی) را ربودهاند و به جزیرهای دوردست بردهاند که تحت سلطه کاهنهای مشرک است. در پی یافتن "آتئا"، کنیز کوری بهنام"دورید" (مارلون) نیز همراهش میرود. "دورید" معتقد است دوست سابق "اورسوس" دام میگذارد، اما "اورسوس" خود را نجات میدهد. بعد، به زنی بهنام "ماگالی" (گایونی) برمیخورد که پیشنهاد میکند او و "دورید" را از میان صحرا راهنمائی کند، و وقتی "اورسوس" نمیپذیرد، به کمک "ستاس" دامی دیگر برای "اورسوس" میگذارد، اما خودش کشته میشود. وقتی به جزیره میرسند، "اورسوس" میگذارد، اما خودش کشته میشود. وقتی به جزیره میرسند، "اورسوس" میفهمد که "آتئا" ملکه شرور جزیره شده و با "ستاس" هم دست است. "آتئا"، اورسوس را به جنگ با یک گاو وحشی غولپیکر وا میدارد. او حیوان را میکشد و شورشی علیه حکومت کاهنها برپا میکند. "آتئا" و "ستاس" کشته میشوند و "اورسوس" به همراه "دورید" ـ که بر اثر شوکی ناگهانی بینائیاش را به دست آورده ـ باز میگردد.
٭ نمونهای از فیلمهای هرکولی ایتالیائی که در زمانه خود در سراسر دنیا با استقبال روبهرو میشدند. اینجا، فیوری غولپیکر (برخلاف استیو ریوز با عظمتی "منجمد") حداقل در بعضی از صحنهها موفق به بروز احساسات میشود! نقش منفی فیلم را گایونی سبزهرو با قدرت بازی میکند.
|
اکنون ساعت 06:44 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
|
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)