پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   یغما گلرویی (http://p30city.net/showthread.php?t=3339)

SonBol 04-27-2008 05:47 PM

خواب همیشه

روی شیش تا سیم گیتار دنبال صدات می گردم
با تو می رم روی ابرا تک و تنها بر میگردم
بازم این بالش نمنک تکیه گاه گریه هامه
توی کوچه های رویا قدم تو پا به پامه
خواب هف تا پادشاه رو دوس ندارم که ببینم
آخه من دشمن کاخم ‚ آخرین چپر نشینم
تو رو داشتن تو رو داشتن
دیگه کیمیاس عزیز
خلی وقته هق هق من
بی تو بی صداس عزیز
دوس دارم تو رو ببینم پای سفره ی ستاره
سفره ای که جز نگاهت هیچی تو خودش نداره
پای اون سفره ی خالی با تو سیر سیر سیرم
می تونم دست هزار تا مرد غمگین رو بگیرم
بگو این خواب همیشه چرا تعبیری نداره ؟
بگو چشمای تو تا کی من رو منتظرمی ذاره ؟
تورو داشتن تو رو داشتن
دیگخ کیمیاس عزیز
خیلی وقته هق هق من
بی تو بی صداس عزیز

SonBol 04-27-2008 05:47 PM

با تو ‚ تا تو

یه عطش مونده به دریا
یه قدم مونده به رویا
یه نفس مونده به آواز
یه غزل مونده به پرواز
یه ترانه مونده تا یار
یه طنین مونده به آوار
یه ستاره مونده تا روز
سه سفر مونده به دیروز
بگو تا حضور بوسه
چن تا لبریختگی مونده ؟
چن تا بغض تلخ نشکن ؟
چن تا آواز نخونده ؟
با تو ‚ تا تو می رسم من
بی حصار سرد پیرهن
می گذرم از این گذرگاه
واسه پیدا کردن ماه
واسه کشف آخرین زخم
تا پل معلق اخم
سر می رم تا لب بارون
تا شب خیس خیابون
بگو تاحضور بوسه
چن تالبریختگی مونده ؟
چن تا بغض تلخ نشکن ؟
چن تا آواز مونده ؟

SonBol 04-27-2008 05:48 PM

جای تو خالی

زود زودی ! دیر دیرم
من یه آواز اسیرم
تو مثه ماه هلالی ! نازنین ! جای تو خالی !
زیر ضربه های رگبار
تشنه ام ! تشنه ی دیدار
من رو به خاطره نسپار
نگو رویای محالی ! نازنین ! جای تو خالی !
خسیم از حضور بارون
من رو از سرما نترسون
توی چله ی زمستون
لحظه ی تحویل سالی ! نازنین ! جای تو خالی !
بی تو گریون با تو شادم
ای علاقه ی دمادم
سیب جادویی آدم
مجرمی اما زلالی ! نازنین ! جای تو خالی !
وقتی بودی زنده بودم
دل از اینجا کنده بودم
مثل یه پرنده بودم
حالا تو شکسته بالی ‚ نازنین ! جای تو خالی !
مثه رقص برگ زردی
به شهاب شب نوردی
خواب دیدم که برمی گردی
توی کنج خوش خیالی ‚ نازنین ! جای تو خالی !

SonBol 04-27-2008 05:48 PM

چل گیس

چل گیس قصه گیسات رو کی قیچی کرده ؟
کدوم دل سنگی تو رو لو داده به پاییز
که برگ باغ قصه مون دوباره زرده ؟
گریه نکن وقتی که دیو شب می خنده
وقتی که جاده قرق گردنه بنده
دل به ترانه ها بده !‌ خاتون خسته
پنجره باش وقتی که دیوارا بلنده
من هنوز در به در خاطره هاتم چل گیس
هر جای حادثه باشی پا به پاتم چل گیس
منو تو دلت صدا کن تا صدات رو بشنوم
آخه من از خودتم نبض صداتم چل گیس
چن تا سکوت رو رج زدی تا لب فریاد ؟
کجای قصه ی پهلوون از نفس افتاد ؟
وقتی که وامونده بودم تو خم جاده
چشمای تو راه میون بر نشون داد
چل گیس من ! سایه ی شب دووم نداره
رنگین کمون پل میزنه اینجا دوباره
دیو تنوره می کشه آخر قصه
گیس تو پرچم میشه تو شهر ستاره
من هنوز در به در خاطره هاتم چل گیس
هر جای حادثه باشی پا به پاتم چل گیس
منو تو دلت صدکن تا صدات رو بشنوم
آخه من از خودتم ! نبض صداتم چل گیس

SonBol 04-27-2008 05:48 PM

دلم می خواد بارون بیاد


دلم می خواد بارون بیاد شیشه ی شب رو پاك كنه
دیو سیاه غصه رو تو قطره هایش هلاك كنه
دلم می خواد بارون بیاد ‚ ناودون رو نو نوار كنه
كلاغ پیر خونه رو چلچله ی بهار كنه
دلم می خواد بارون بیاد تا تو رو همراهش بیاره
دستای نازنینت رو تو دستای من بذاره
وقتی بارون می زنه دلم می خواد چتر تو واشه
این كوچه بازم پر از صدای پای ما شه
وقتی بارون می زنه دلم می خواد كه سرپناهم
سقف آبی روسری خیس تو باشه
دلم میخواد با همدگیه برگای باغ رو بشماریم
تو دل هر خط خبر چهل كلاغ رو بشماریم
دلم می خواد كه خطای صورت اینه كم بشه
سر زدن ترانه ها دوباره دم به دم بشه
دلم نمی خواد پل ما نامه ی پنهونی بشه
می خوام هوای كوچه مون دوباره بارونی بشه
وقتی بارون می زنه دلم میخواد چتر تو واشه
این كوچه بازم پر از صدای پای ما شه
وقتی بارون می زنه دلم می خواد كه سرپناهم
سقف آبی روسری خیس تو باشه

SonBol 04-27-2008 05:49 PM

کلاغ
یه کلاغ رو نوک دیوار داره قارقار می کنه
با صدای قارقارش ده رو خبردار می کنه
میگه : من رنگ شبم اما شب رو دوس ندارم
این صدای من که خورشید رو بیدار می کنه
خروسای ده ما عمریه بی صدا شدن
انگار از وحشت لحظه های ما جدا شدن
دل من تنگه از این نق زدنای کاغذی
خروسا جای خدا بنده ی کدخدا شدن
مگه میشه گندم تو خک خشک تشنه کاشت ؟
مگهمیشه این کلاغ پر سیاه رو دوس نداشت ؟
ای کلاغ ! بخون تا ما هم با تو هم صدا بشیم
نمیشه به جای خورشید سه تا نقطه چین گذاشت
ای کلاغ ! بازم بخون از دل این شبای تار
بخون از کدخدای خروس کش طلایه دار
هیچ کسی جای خودش نیست توی این بازار شام
تو بخون ‚ جای خروسا خورشید رو بیرون بیار
میدونم گذشته هات یه ابر خکستریه
می دونم به چشم شب قارقار تو سرسریه
اما خورشید که بیاد چشما رو روشن می کنه
ده مال ما میشه این کدخدای آخریه
مگه میشه گندم تو خک خشک تشنه کاشت ؟
مگه میشه این کلاغ پر سیاه رو دوس نداشت ؟
ای کلاغ !‌ بخون تا ما هم با تو هم صدا بشیم
نمیشه به جای خورشید سه تا نقطه چین گذاشت

SonBol 04-27-2008 05:49 PM

پری کوچیک من

پری کوچیک من نی لبکش جنس بلور
توی گرگ و میش چشماش صد تا مروارید نور
پری کوچیک من خونه ش تو اقیانوس دور
واسه اون بستر موجا مثل گهواره و گور
پری کوچیک من فاصله ی بین دو بوسه س
اما بوسه بی خطر نیست همه جا سایه ی سلامحه س
پری غمگین من ! طلسم موجا می شکنه
بوسه ی دوم معجزه رو لبهای منه
تنم رو طعمه ی سلامحه می کنم برای تو
توی نی نی نگاهت یه ستاره روشنه
پری کوچیک من ! حرفی بزن چشمات و وکن
من صدات رو می شناسم تنها یه بار من رو صدا کن
سینه ریزی از ترانه دو تا گوشواره ی گیلاس
برگ سرخ گل کوکب پیشکشم برات همیناس
صدای نی لبک تو رمز بیداری موجه
عمق اقیانوس رویا با تو هم معنی اوجه
پری غمگین من !‌ طلسم موجا می شکنه
بوسه ی دوم معجزه رو لبهای منه
تنم رو طهمه ی سلامحه می کنم برای تو
تو نی نی نگاهت یه ستاره روشنه

SonBol 04-27-2008 05:50 PM

صدای آبی من

نه اهل روزگارم نه همنشین سایه
بزن به سیم آواز تا آخر گلایه
رو سرزمین بی سر یه سرو سربلندم
به شاخ و برگ سبز خودم دخیل می بندم
ستون تخت جمشید برج غرور من نیست
من با تو بهترینم ثانیه گور من نیست
تو کی هستی که خیال داشتنت
یه دم از خاطر من دور نمیشه ؟
رو به روی اینه چشمات رو نبند
خورشید از نور خودش کور نمیشه
ببین که داس وحشت حریف یاس من نیست
سکوت این کرانه خلع لباس من نیست
ببین کلید سرداب تو دست این اسیره
برگ امان نمی خوام برای گریه دیره
برهنه مثل دریاس صدای آبی من
هزار تا عمر نوه عمر حبابی من
تو کی هستی که خیال داشتنت
یه دم از خاطر من دور نمیشه ؟
رو به روی اینه چشمات رو نبند
خورشید از نور خودش کور نمیشه

SonBol 04-27-2008 05:50 PM

دروغای قشنگ

گفتی باید بنویسم که شب قصه قشنگه
رو سر ثانیه هامون یه حریر رنگ به رنگه
گفتی باید بنویسم جاده ی ترانه بازه
شب رو سیاه قصه از ستاره بی نیازه
گفتی باید بنویسم اما سخته این نوشتن
چه شبای رنگ به رنگی
چه جماعت یه رنگی
نه مسلسلی نه جنگی
چه دروغای قشنگی
من می خوام یه اینه باشم روبه روی این دقایق
مثل یه بغض قدیمی واسه دلتنگی عاشق
اما اینجا سنگ سایه می شکنه اینه ها رو
تو یه لحظه برف وحشت می پوشونه جای پا رو
اینجا باید بنویسی که چشای شب قشنگه
اینجا جای اینه ها نیست اینجا وعده گاه سنگه
چه شبای رنگ به رنگی
چه جماعت یه رنگی
نه مسلسلی نه جنگی
چه دروغای قشنگی

SonBol 04-27-2008 05:50 PM

مشقای من جریمه نیست

پسرک ! گریه نکن ! چوب فلم رو می شکنم
من مثه معلم ت مشقات رو خط نمی زنم
دفتر تازه بیار مشقای من جریمه نیس
مشق شب رو پاره کن مشق طلوع رو بنویس
رنگ روزگار نباش !‌ یه دس صدا داره هنوز
بودنت تو دایره نقطه ی پرگار هنوز
وقتی دریا میگه نه تو قطره باش بگو بله
دسته ی تیغ تبر ‚ چوب درخت جنگله
همه قصه ها دروغه دیگه چش براه نباش
قصه رو خودت شروع کن این مداد رو بتراش
بنویس جای کبوتر روی ابراس نه تو چاه
بنویس تا بشکنه طلسم این تخته سیاه
رنگ روزگار نباش ! یه دس صدا داره هنوز
بودنت تو دایره نقطه ی پرگار هنوز
وقتی دریا میگه نه ! تو قطره باش بگو بله
دسته ی تیغ تبر چوب درخت جنگله
هیچ کسی سرور مننیست این رو صد بار بنویس
سایه ای رو سر من نیست اینرو صد بار بنویس
من خودم یه پا سوارم این رو صد بار بنویس
دل دل یه انفجارم این رو صد بار بنویس
رنگ روزگار نباش !‌ یه دس صدا داره هنوز
بودنت تو دایره نقطه ی پرگار هنوز
وقتی دریا می گه نه تو قطره باش بگوو : بله
دسته ی تیغ تبر‚ چوب درخت جنگله

SonBol 04-27-2008 05:50 PM

بی بی بی نام غزل

اینجا نمون که موندنت تیر خلاص این صداس
اینجانمون که موندنت مرگ همه ترانه هاس
اینجا نمون که با تو من می افتم از بام غزل
برو ! همیشه با منی ای بی بی بی نام غزل
نازک نام آور من ! با تو نمی رسم به من
به اون من اینه دار به او من سایه شکن
تو با اون چشمای آهو مثه قصه پر هیاهو
اما من همیشه ماتم ‚ شاه بازنده ی شطرنج
من پی نجات باغچه تو به فکر فتحدنیا
من حریص بوی خکم تو حریص نقشه ی گنج
نار فراموش بکنم تلخی این زمانه رو
نذار ببازم به دلم حیثیت ترانه رو
نذار که جذبه ی چشات من رو بگیره از خودم
من که از اولین نگاه ترانه ساز تو شدم
برو! برو که بین ما فاصله معنا نداره
شاید که رفتنت من رو برای من پس بیاره
تو با اون چشمای آهو مثه قصه پر هیاهو
اما من همیشه ماتم ‚ شاه بازنده ی شطرنج
من پی نجات باغچه تو به فکر فتح دنیا
من حریص بوی خکم تو حریص نقشه ی گنج

SonBol 04-27-2008 05:51 PM

هفت سین گمشده


کسی از ما نمی پرسه که بهارمون کجاست
خنده ی سبز بهار کجای گریه های ماست ؟
کسی از ما نمی پرسه که کجای جاده ایم
بین این همه سوار چرا هنوز پیاده ایم ؟
کسی نیس نشون بده نشونی ستاره رو
به دل ما یاد بده تولد دوباره رو
تقویم کهنه رو باید ببندیم
بازم باید دروغکی بخندیم
بهار داره پا می ذاره تو خونه
قناری دل ما کی می خونه ؟
یکی باید واسه ما بهار رو معنا بکنه
سفره ی گمشده ی هف سین پیدا بکنه
یکی باید بیاد و بگه بهار چه رنگیه
یگه تحویل سال چه لحظه ی قشنگیه
یکی باید بیاد سین سکوت رو بشکنه
رمز قد کشیدن رو تو کوچه فریاد بزنه
تقویم کهنه رو باید ببندیم
بازم باید دروغکی بخندیم
بهار داره پا می ذاره تو خونه
قناری دل ما کی می خونه ؟

SonBol 04-27-2008 05:51 PM

یاد تو سبزه


تو دوباره بر می گردی !‌ من چه خوش باورم امروز
غزل ناب رو خبر کن !‌از ترانه سرم امروز
با تو ام تا ته آواز ! همصدای بی ستاره
لحظه ی نایاب فریاد ! ای تولد دوباره
وقت عریونی هشفته ‚ وقت بیداری من نیست
بگو شب بیاد سراغم ! حس آفتابی شدن نیست
یه دفه خوابت رو دیدن
به یه عمر من می ارزه
توی این چله ی پاییز
هنوزم یاد تو سبزه
تو دوباره بر می گردی !‌ دل یه عمر گوش به زنگه
پا بذار رو خط جاده ‚ با تو قصه مون قشنگه
نگو پروانه هنوزم ‚ تو دل پیله اسیره
پر پروازت رو وا کن !‌نگو دیره! نگو دیره
واسه فهمیدن چشمات ‚ پلک خورشید رو می بندم
گم میشم تو شهر رویا من به بیداری می خندم
یه دفعه خوابت رو دیدن
به یه عمر من می ارزه
توی این چله ی پاییز
هنوزم یاد تو سبزه

SonBol 04-27-2008 05:52 PM

طلوع ممنوع


روزگار هنوز غریبه نازنین
خیلی مونده تا سقوط نقطه چین
پرده ی سیاه شب رو پس بزن
من و این طلوع ممنوع رو ببین
روزگار هنوز غریبه ‚ نازنین
خیلی راهه تا خروسخون زمین
یه دونه کلاغ و این همه دروغ
یه سراب و این همه چله نشین
تو این شب شبپره سوز ستاره نایابه هنوز
پهلوون قصه ی ما یه کرم شبتابه هنوز
رو سر این ترانه ها سایه ی ساطور رو ببین
گنجشکک اشی مشی اسیر قصابه هنوز
نازنین !‌ بی تو تمومه کار من
از ترانه به غزل پلی بزن
بگو اون هق هق قیمتی کجاست ؟
کی میاد قاصدک قرق شکن ؟
نازنین ! شکسته حرمت عقیق
تن نده به این سکوت نارفیق
شب تو فکر پهلوون کاهیه
قوطی کبریت توی فکر یه حریق
تو این شب شبپره سوز ستاره نایابه هنوز
پهلوون قصه ی ما یه کرم شبتابه هنوز
رو سر اینترانه ها سایه ی ساطور رو ببین
گنجشکک اشی مشی اسیر قصابه هنوز

SonBol 04-27-2008 05:52 PM

مثل معجزه

از پا بیفتم تا ترانه بشکفه
دل باید خون بشه تا یه عاشقانه بشکفه
بین این همه تبرزن دوباره قد می کشم
تا تو هرزخم تبر صد تا جوانه بشکفه
نازنین !‌ بدون تو دنیارو باور ندارن
با تو از رمز طلسم قصه سردرمیارم
لحظه ی سقوط من دست تو مثل معجزه س
شب می ترسه از خودش وقتی می گم : دوست دارم
ابروهات کمون آرش تو چشات هزارتا خورشید
من و دلواپسیام رو تنها چشمای تو فهمید
واسه پیدا کردنت از پل گریه رد شدم
لهجه ی روزای خکستری رو بلد شدم
بی تو هر جا که می رم سایه ها آفتابی میشن
من مثه رودخونه ها اسیر دست سد شدم
نازنین !‌ هر جا باشی قصه نویس تو منم
با عقیق چشم تو طلسم دیو رو می شکنم
یگو چن تا غزل پای تو قربونی کنم ؟
برای طلوع تو چن تا شب خط بزنم ؟
ابروهات کمون آرش تو چشات هزار تا خورشید
من دلواپسیام رو تنها چشمای تو فهمید

SonBol 04-27-2008 05:52 PM

به تو نمیشه راس نگفت

بازم دارم بچه میشم مثل قدیمای قدیم
مثل همون روزی که ما به این محله اومدیم
دوره ی هف سنگ سه قاپ دوره ی شوت یه ضرب و گل
رقص عزیز تیله ها طلوع هف رنگ یه پل
آخ ! اگه تو مونده بودی دنیا یه جور دیگه بود
کوچه به اون قشنگی که همین ترانه میگه بود
تنهاتر از همیشه ام به تو نمیشه راس نگفت
نمیشه این حقیقت رو راحت و بی هراس نگفت
تنها تر از همیشه ام از نفس افتاده ترین
بچه ی بچه ام هنوز ساده ترین ساده ترین
آخ ! اگه تو مونده بودی دنیا یه جور دیگه بود
کوچه به اون قشنگی که همین ترانه میگه بود
رفتی و بی تو کوچه اون کوچه ی آشنا نشد
بی تو محلمون پر از صدای بچه ها نشد
نها منم که کوچه رو مثل قدیما دوس دارم
منم که چارشنبه سوری فشفشه بیرون میارم
آخ ! اگه تو مونده بودی دنیا یه جور دیگه بود
کوچه به اون قشنگی که همین ترانه میگه بود

SonBol 04-27-2008 05:53 PM

روشنک سیاپوش

روشنک سیاپوش ! همدم ناشناسم
از این شب هیولا با تو نمی هراسم
روشنک سیاپوش !‌ با تو همیشه نابم
با تو به من شبیهم این من بی نقابم
روشنک سیاپوش !‌ شهرزاد قصهسازم
بی تو چه بی پناهم ‚ با تو چه بی نیازم
روشنک سیاپوش ! ای غزل معما
چن تا ستاره کم بود تو شام آخر ما ؟
آخرین شب ! آخرین تب ! آخرین خنده ی بی لب
آخرین هق هق کوتاه !‌ آخرین جام لبالب
آخرین شمع ضیافت !‌ لحظه های بی شکایت
خواب بی بختک آخر ‚ زنگ ناباور ساعت
روشنک سیاپوش !‌ بی تو دووم ندارم
ببین که بی حضورت خورشید رو کم میارم
روشنک سیاپوش !‌ نرو به سمت دریا
هنوز ترانه داریم برای فتح رویا
روشنک سیاپوش !‌ خاتون تیره بختم
تو این کویر تب دار ‚ من آخرین درختم
دست غزل به همراهت روشنک سیاپوش
حسرت ممتدم شد ‚ عطر نجیب آغوش
پک طولانی سیگار !‌ حلقه ی معلق دار
آخرین قرص مسکن !‌ لحظه ی ریزش آوار
دشنه ی مقدر درد ! بغض بی وقفه یک مرد
پله پله تا مصیبت ! بوسه بر پیشانی سرد

SonBol 04-27-2008 05:53 PM

ترانه یادم نمیاد

ترانه یادم نمیاد ‚ تنها بدون دوست دارم
بدون که با نبودنت ‚ قدم به قدم بد میارم
طلسم خوشبختی من چشمای عاشق تو بود
وقتی که بودی میشد از روزای آفتابی سرود
با تو میشد به ما رسید
میشد تو رو نفس کشید
میشد طلوع ممتد رو
تو اینه ی چشم تو دید
ترانه یادم نمیاد ‚ اما هنوز کنارتم
تو یار من نسیتی و من تا ته دنیا یارتم
میشد با دست عاشقت یه سقف پر ستاره ساخت
پیش حضور روشنت قافیه ساخت قافیه باخت
با تو میشد به ما رسید
میشد تو رو نفس کشید
میشد طلوع ممتد رو
تو اینه ی چشم تو دید
ترانه یادم نمیاد ‚ اما چشات به یادمه
خاطره ها رو رج زدن بودن من همین دمه
ستاره نیس که بشمارم ‚ خودت باید بیای و بس
با تو میشه ترانه خوند ‚ تا اوج آخرین نفس
با تو میشد به ما رسید
میشد تو رو نفس کشید
میشد طلوع ممتد رو
تو اینه ی چشم تو دید

SonBol 04-27-2008 05:53 PM

وارث

شب به شب راضی اینجا چه ترانه بی فروغه
همیشه راز حقیقت پشت پرده ی دروغه
همیشه رو به غروبن ‚‌ این جماعت رجز خون
صداشون پر از سکوته ‚ حوض قصه شون پر از خون
اما من وارث نورم ‚ کهکشون توی چشامه
صد تا خورشید دوباره ‚ توی وسعت صدامه
این جماعت هنوز تو خواب
دنیا رو بیدار می بینن
الاغ لنگ قصه رو
یه اسب بالدار می بینن
انگار از تمام قصه سهم من تیغ بلا بود
توی شهر نون نخورده گنبدا جنس طلا بود
اما من اینه دارم !‌ ای نفس کش نفس کش
من از این خونه نمی رم ! تو باید بری ! سفر خوش
منو تو کوچه نشون کن !‌ مرگ من مرگ صدا نیست
جای خالی حضورم ‚ غیبت ترانه ها نیست
این جماعت هنوز تو خواب
دنیا رو بیدار می بینن
الاغ لنگ قصه رو
یه اسب بالدار می بینن

SonBol 04-27-2008 05:54 PM

رنگ فردا

می تونی کوها رو جابه جا کنی
می تونی قیامتی به پا کنی
می تونی مشتای روزگارت
پیش چشم کور دنیا وکنی
می تونی چلچله باشی تو خزون
می تونی پل بزنی به آسمون
می تونی یه سقف رنگی بسازی
واسه تنهایی هر ترانه خون
اما باید یکی باشه که بفهمه لحظه هات رو
یه نفر که تو سیاهی ‚ بشناسه صدای پات رو
یه نفر که وقت گریه ‚ شونه ش رو گرو بذاره
وقت سر رفتن آواز ‚ غزلای نو بیاره
می تونی تو اینه سفر کنی
می تونی سایه ت رو در به در کنی
می تونی شبهای بی ستاره رو
با طنین یه ترانه سر کنی
می تونی تیله ی ماه رو بشکنی
می تونی خورشید رو آتیش بزنی
می تونی وکنی این دریچه رو
با وجود صد تا قفل آهنی
اما باید یکی باشه که بفهمه لحظه هات رو
یه نفر که تو سیاهی بشناسه صدای پات رو
یه نفر که وقت گریه ‚ شونه ش رو گرو بذاره
وقت سر رفتن آواز غزلای نو بیاره
می تونی دنیا رو زیر و رو کنی
می تونی با رویا گفتگو کنی
می تونی حنجره های خالی
با هجوم واژه روبه رو کنی
می ونی دل رو به دریا بزنی
خودت تو سایه ها جا بزنی
می تونی لحظه ی دلسپردگی
غروبا رو رنگ فردا بزنی
اما باید یکی باشه که بفهمه لحظه هات رو
یه نفر که تو سیاهی بشناسه صدای پات رو
یه نفر که وقت گریه ‚ شونه ش رو گرو بذاره
وقت سر رفتن آواز ‚ غزلای نو بیاره

SonBol 04-27-2008 05:54 PM

زندگی به شرط چاقو


تا اطلاع ثانوی ‚ نفس نکش اینه دار
از اینجا تا آخر شب هزار تا نقطه چین بذار
تااطلاع ثانوی ‚ چشمانون رو هم بذارین
زخم دریده ی شب رو بدون مرهم بذارین
تا اطلاع ثانوی ‚ ترانه لال و کر بشه
قاصدک خبررسون ‚ دوباره بی خبر بشه
تا اطلاع ثانوی ‚ هیچکسی آواز نخونه
پرنده واسه جوجه هاش قصه ی پرواز نخونه
صدای هزار تافریاد تو سکوت شهر جادوس
شهر آبستن خلوت پا به ماهه یه هیاهوس
ای صدای نو رسیده! شب پر کن از سپیده
تو حراج شهر قصه ‚ زندگی به شرط چاقوس
ای شب قداره به دست !‌ ای شبح بی همه چیز
برای فتح آسمون ‚ خون ستاره رو نریز
ساعت خواب بی خبر ! زنگ رهایی رو بزن
بذار بازم طلوع کنه اون من آفتابی من
باید بخونم اگه شب صدام روباور نداره
وقتی یکی تو اینه اشکای من رو میشماره
باید بخونم توی این قحطی شعر و حنجره
وقتی تو آستین رفیق ‚ تیغه ی تیز خنجره
صدای هزار تا فریاد تو سکوت شهر جادوس
شهر آبستن خلوت پا به ماهه یه هیاهوس
ای صدای نو رسیده! شب پر کن از سپیده
تو حراج شهر قصه ‚ زندگی به شرط چاقوس

SonBol 04-27-2008 05:54 PM

روز خودسوزی دریا

هفتم جمعه ی قبله ‚ دوباره دلم گرفته
دوباره یه دست سنگی چشمام رو ازم گرفته
رو به ایینه نشستم ‚ توی اتاق بن بست
توی روسری مشکی ت ‚ هنوزم عطر تنت هست
تنها یادگار همیشه یه بهانه واسه بودن
یه دلیل ناب تازه ‚‌ واسه آفتابی سرودن
گفته بودم !‌ اگه باشی نبض دنیا رو می گیرم
گفته بودم ته قصه ‚ دست تو دست تو میمیرم
اما تو اینجا نموندی ‚ هردقیقه ختم من شد
هر ترانه یه بهانه واسه با تو ما شدن شد
هفتم جمعه ی قبله ‚ روز تعطیلی آواز
روز بی صدا شکستن واسه بغض این غزلسرا
روز خودسوزی دریا !‌ روز دلگیر سرودن
روز بارونی اینه ! روز بی تو با تو بودن
روز زخمی ترانه !‌ روز خسته !‌ روز بی تاب
روز دیدار دوباره ‚ با نگاه عکس تو قاب
گفته بودم !‌ اگه باشی نبض دنیا رو می گیرم
گفته بودم ته قصه ‚ دست تو دست تو میمیرم
اما تو اینجا نموندی ‚ هردقیقه ختم من شد
هر ترانه یه بهانه واسه با تو ما شدن شد

SonBol 04-27-2008 05:55 PM

نگاه برفی

پیش نگاه سردت
دست ودلم می لرزه
سردی این زمستون
به دیدنت می ارزه
یخ می زنه وجودم
پیش نگاه سردت
غزال پر غروری
نمی رسم به گردت
خاتون سرد قصه
با من می مونی یا نه ؟
کتاب روزگار
با من می خونی یا نه ؟
تو او نگاه برفی
قطب شمال نشسته
بگو که فصل سرد رو
تحویل سال شکسته
بیا و مهربون باش
یخ دلت رو آب کن
نگاهت رو جواب
سوال بی جواب کن
خاتون سرد قصه
با من می مونی یا نه ؟
کتاب روزگار رو
با من می خونی یا نه ؟

SonBol 04-27-2008 05:55 PM

وعده ی آخر


یه گل هزار تا گلدون ! یه غزل صد تا غزلخون
توی سرسرای آواز این همه حنجره مهمون
بیا از اینه رد شیم ‚ بیا پرواز رو بلد شیم
بیا بارون رو بفهمیم ! حریف این شب بد شیم
بیا تا آخر فریاد ! بیا تا طلوع شن باد
بیا تا یه ریتم تازه !‌ بیا تا ترانه ی شاد
بیا تا تکرار جنون ! بیا تا یخ بستن خون
بیا تا بن بست نفس ! بیا تا سقف بی ستون
بیا ! بیا ! تا وابشن پلکای مات پنجره
می خوام تو رو داد بزنم تا سرطان حنجره
بیا تا دوباره دیدن !‌ تا سر قله دویدن
نوبت خوندن نور ‚ دیگه بسه این شنیدن
بیا تا رقص دوباره !‌ بیا تا مرز ستاره
بیا تا چشمه ی خورشید !‌ بیا تا گلیم پاره
بیا تا ضیافت من ! بیا تا اوج شکفتن
وعده ی آخر بوسه اونور حصار پیرهن
بیا تا تکرار جنون ! بیا تا یخ بستن خون
بیا تا بن بست نفس ! بیا تا سقف بی ستون
بیا ! بیا ! تا وابشن پلکای مات پنجره
می خوام تو رو داد بزنم تا سرطان حنجره

SonBol 04-27-2008 05:56 PM

خورشید کاشی

عکس خورشید ‚ خورشید ابروکمون
رو یه کاشی چهارگوش سر طاق خونه مون
هنوزم خوب یادمه دل دل اولین نگاه
اولین خیز پلنگ برای دزدیدن ماه
دستامون با هم یکی شد پشت شمشادای سبز
گریه ها خاطره شد ‚ خنده هامون بدون مرز
صدامون به هم رسید ‚ لحظه مون ترانه شد
هر نگاه من تو یه شعر عاشقانه شد
من می خوندم که تو خورشید طلاپوش منی
تو می خوندی که تا ته دنیا تو آغوش منی
من می خوندم تو می خوندی اما تاثیری نداشت
واسه کت بستن شب زنجره زنجیری نداشت
حالا گاهی می گذرم از دل اون کوچه ی خوب
می بینم خورشید کاشی تن نداده به غروب
می بینم که ابروهاش پل زده باز بالای طاق
می بینم ترک نخورده تو هجوم اتفاق
کاش من و تو هم یه نقطه توی نقاشی بودیم
اما اینجوری نموند قصه ی عشق تو و من
دلامون با هم یکی شد دستامون جدا شدن
من می خوندم که تو خورشید طلاپوش منی
تو می خوندی تا ته دنیا تو آغوش منی
من می خوندم تو می خوندی اما تاثیری نداشت
واسه کت بستن شب زنجره زنجیری نداشت

SonBol 04-27-2008 05:56 PM

آخرین خدانگهدار

گریه کردم ‚ گریه کردم اما دردم نگفتم
تکیه دادم به غرورم ‚ تا دیگه از پا نیفتم
چه ترانهبی اثر بود ‚ مثل مش زدن به دیوار
اولین فصل شکستن ‚ آخرین خدانگهدار
دس تسلامد دادن آخر توی اون کوچه ی خلوت
بغض بی وقفه ی آواز ‚ واژه های بی مروت
بوته ی یاس دیگه اون
عطری که دوس داشتی نداد
کوچه ی آشتی کنونم
دلا رو آشتی نداد
من به قله می رسیدم ‚ اگه همترانه بودی
صد تا سد رو می شکستم ‚ اگه تو بهانه بودی
با تو پیسوز ترانه یه چراغ شعله ور بود
لحظه ها چه عاشقانه ‚ قاصدک چه خوش خبر بود
کوچه ها بدون بن بست آسمون پر از ستاره
شبا بی هراس خنجر ‚ واژه ها شعر دوباره
بوته ی یاس دیگه اون
عطری که دوس داشتی نداد
کوچه ی آشتی کنونم
دلا رو آشتی نداد

SonBol 04-27-2008 05:56 PM

آخرین خدانگهدار

گریه کردم ‚ گریه کردم اما دردم نگفتم
تکیه دادم به غرورم ‚ تا دیگه از پا نیفتم
چه ترانهبی اثر بود ‚ مثل مش زدن به دیوار
اولین فصل شکستن ‚ آخرین خدانگهدار
دس تسلامد دادن آخر توی اون کوچه ی خلوت
بغض بی وقفه ی آواز ‚ واژه های بی مروت
بوته ی یاس دیگه اون
عطری که دوس داشتی نداد
کوچه ی آشتی کنونم
دلا رو آشتی نداد
من به قله می رسیدم ‚ اگه همترانه بودی
صد تا سد رو می شکستم ‚ اگه تو بهانه بودی
با تو پیسوز ترانه یه چراغ شعله ور بود
لحظه ها چه عاشقانه ‚ قاصدک چه خوش خبر بود
کوچه ها بدون بن بست آسمون پر از ستاره
شبا بی هراس خنجر ‚ واژه ها شعر دوباره
بوته ی یاس دیگه اون
عطری که دوس داشتی نداد
کوچه ی آشتی کنونم
دلا رو آشتی نداد

SonBol 04-27-2008 05:57 PM

قصه ی ما

قصه نویس ! قصه نویس ! هق هق ما رو بنویس
ایینه بین تویی ! بخون درد رو از این چشمای خیس
بگو شنل قرمزی رو گرگه کجای قصه خورد ؟
بگو ! بگو حسن کچل کجای این ترانه مرد ؟
سیب طلا پیشکش تو ‚ باقی قصه رو بگو
به شهر آفتاب می رسن ‚‌ گردنه های تو به تو ؟
قصه ی ما صدا نداشت
اول و انتها نداشت
آسمون سربی شب
برای ستاره جا نداشت
قصه نویس ! تو قصه مون برده ها نیققها می شن ؟
دروازه های مهر و موم کجای قصه وا میشن ؟
جونم به لب رسید از این قصه های سرد سیاه
خسته شدم از این شب مداوم بدون ماه
بگو کجای ماجرا غوله می افته از نفس ؟
ماهی کوچیک سیاه تا کی می مونه تو قفس؟
قصه ی ما هر چی که بود
ترانه کم داشت نه سرود
یه روز به دریا می رسه
ماهی بی قرار رود

SonBol 04-27-2008 05:57 PM

بهانه بیداری


ای رفاقت قدیمی ! ای طنین ناسروده
یه نفر نبض صدات رو از رگای ما ربوده
یه نفر صدای پات رو واسه ما خاطره کرده
بی حرارت نفسهات لحظه ها تلخه و سرده
تو کی بودی که غروبت شب ممتد ترانه س؟
پلکای بسته ی چشمات ‚ واسه بیداری بهانه س
رنگ صدات رنگ نگاه ما بود
صدای تو پناه واژه ها بود
رفتن تو یاد ما داد که همیشه موندگاری
رو تن درخت قصه مثل خط یادگاری
بین این حنجره سازا یه غریب سرشناسی
واسه واژه های صامت یه صدایی یه لباسی
معنی ناب رهایی! تو رو می سپاریم به دریا
می دونیم که بر میگردی باز به وعده گاه رویا
رنگ صدات رنگ نگاه ما بود
صدای تو پناه واژه ها بود

SonBol 04-27-2008 05:58 PM

گهواره ی آفتاب

تو رو از دور که تماشا می کنم
می بینم فاصله مون خیلی کمه
اما وقتی که میای کنار من
بین ما فاصله فریاد می زنه
نازنین ! اینجا نیا !‌ دلم می خواد
تو رو از این ور دریا ببینم
دوس ندارم با تو همنفس بشم
دوس دارم تو رو تو رویا ببینم
مثل نیلوفر آبی رو تن رکد مرداب
قصه ی من و تو اینه یکی بیدار ویکی خواب
یکی مون قافیه سازه یکی مون قافیه بازه
یکی زخم زمهریر ‚ یکی گهواره ی آفتاب
بذار از اینجا تماشاش بکنم
فاصله رویا رو زنده می کنه
لذت ترانه ساختن از چشات
من و تو بازی برنده می کنه
توی رویا من و تو مثل همیم
صبر همدیگه رو سر نمی بریم
حرفای من واسه تو غریبه نیست
هر دو از قصه ی هم باخبریم
مثل نیلوفر آبی رو تن رکد مرداب
قصه ی من و تو اینه یکی بیدار و یکی خواب
یکی مون قافیه سازه ‚ یکی مون قافیه بازه
یکی زخم زمهرریر ‚ یکی گهواره ی آفتاب

SonBol 04-27-2008 05:58 PM

بهار زرد

این تلفن خراب نیست ‚ تو معرفت نداری
نامه ها بی جواب نیست ‚ تو معرفت نداری
راه من و تو دور نیست ‚ تو از ترانه دوری
کوچه ها بی عبور نیست ‚ تویی که سوت و کوری
تو بی صداترینی ‚ من از ترانه لبریز
تو به بهار زردی ‚ من گل سرخ پاییز
سیبای باغمون رو
دیوای قصه خوردن
انگاری توی این شهر
نامه رسونا مردن
حتی خبر ندارم ‚ کجای این سکوتی
شاپرک رهایی ‚ یا شام عنکبوتی
حیف نگاه خیسم !‌ حیف همین ترانه
حیف حروف پک این همه عاشقانه
تو بی صداترینی ‚ من از ترانه لبریز
تو یه بهار زردی ‚ من گل سرخ پاییز
سیبای باغمون رو
دیوای قصه خوردن
انگاری توی این شهر
نامه رسونا مردن

SonBol 04-27-2008 05:58 PM

خواستگاری


خورشید خانوم ! خورشید خانوم ! شب اومده خواستگاری
ما رو فراموش نکنی ! رو عهدمون پا نذاری
خورشید خانوم یه وقتنری کنیز دیو شب بشی
ساده نشی گول نخوری همسر میر غضب بشی
تو قصر دیو شب باید با بی چراغی سر کنی
این همه عاشق باید دوباره در به در کنی
ما عمریه خاطر خواه نور شماییم به خدا
دنبال یه رشته از اون موی طلاییم به خدا
خورشید خانوم ! خورشید خانوم
خواستگارات قلابیه
به فکر قیچی کردن
اون موهای آفتابیه
میگن شما منتظرین که شب ستاره دار بشه
دل سیاهش مثه ما عاشق و بی قرار بشه
خورشیدخانوم ! باور نکن این کلک دوباره رو
ما خیلی وقته می شناسیم این شب بی ستاره رو
حتی اگه بگین : بمیر !‌ شب جواب رد نمیده
این شب تاریک کلک هفتاد و هفتا جون داره
می میره اما دوباره تو قصه مون پا می ذاره
خورشید خانوم طلوع کنین
تا این شب اینجا نمونه
خروس واسه طلوعتون
دوباره آواز بخونه

SonBol 04-27-2008 05:59 PM

اگه می موندی ‚ می سوختی

قاب عکس لخت خالی
روی دیوار میگه نیستی
همنفس بودی یهروزی
دیگه نیستی ! دیگه نیستی
تو دیگه نیستی و چشمات
دیگه جای گم شدن نیست
بی تو تن پوش ترانه
مرهم زخمای من نیست
اگه می موندی کنارم پابه پای من می سوختی
اینه ی خاطره ها رو به یه گریه می فروختی
تو باید می رفتی ‚ بانو ! موندنت سقوط ما بود
حالا دوری اماهستی ‚ این تمام ماجرا بود
هنوزم وقتی شبام رو
با ترانه می گذرونم
بهترین ترانه هام رو
تو دل خودم می خونم
تو رو مثل یه ستاره
اونور گریه می بینم
همه گلایه هام رو
تو یه لحظه پس می گیرم
اگه موندی کنارم پا به پای من می سوختی
اینه ی خاطره ها رو به یه گریه می فروختی
تو باید می رفتی بانو !‌ موندنت سقوط ما بود
حالا دوری اما هستی این تمام ماجرا بود
هنوزم وقتی شبام رو
با ترانه می گذروندم
بهترین ترانه هام
تو دل خودم می خونم
تو رو مثل یه ستاره
اونور گریه می بینم
همه ی گلایه هام رو
تو یه لحظه پس میگیرم
اگه موندی کنارم پا به پای من می سوختی
اینه ی خاطره ها رو به یه گریه می فروختی
تو باید می رفتی بانو !‌ موندنت سقوط ما بود
حالا دوری اما هستی این تمام ماجرا بود

SonBol 04-27-2008 05:59 PM

آبروی این قبیله

رفتنت تنها یه خوابه ! تو نرفتی ‚ عطرت اینجاس
کنج نایاب نفسهات تنها جای امن دنیاس
توی کوچه ی نگاهت چرخش هزار تا تیله س
به غزل قسم که چشمات آبروی این قبیله س
هم مثه ماه تمومی ‚ هم مثه هلال خنجر
هم تب نگاه اول ‚ خم غم نگاه آخر
نمی دونم تو چی هستی ‚ استوای عشق و تردید
هم مثه سیاهی شب ‚‌ هم مثه ظهور خورشید
لب تو سکته ‚ اما چشم تو پر ازهیاهوس
مثل اون وحشت وحشی ‚ که توی نگاه آهوس
لا به لای هرم گیس ت عطر بکر گل یاسه
ململ نازرک دستات واسه من تنها لباسه
هم مثه ماه تمومی ‚ هم مثه هلال خنجر
هم تب نگاه اول ‚ خم غم نگاه آخر
نمی دونم تو چی هستی ‚ استوای عشق و تردید
هم مثه سیاهی شب ‚‌ هم مثه ظهور خورشید

SonBol 04-27-2008 06:00 PM

ساده بودیم

ساده بودیم ‚ ساده بودیم ‚ مثل قلب عاشق
مثل ساحل یه دریا چش براهه خط قایق
ساد هبودیم ساده بودیم خونه مون جای صدا بود
یه نمکدون شکسته ‚ میون سفره ی ما بود
از عزیزترین عزیزا دم به دم دشنه می خوردیم
وقت خواب جای ستاره ‚ زخمامون رو می شمردیم
قصه ‚ قصه ی سفر بود
روی تیغه ی یه دشنه
زندگی فقط همین بود
دریا دور و لبا تشنه
ساده بودیم اما هیچکس حرفای ما رو نفهمید
هیچ کسی پولک نور رو رو شبای ما نپاشید
ساده بودیم که بفهمیم معنی حادثه ها رو
بچشیم از این رفیقا ! طعم تلخ پشت پا رو
هر چی بودیم هر چی هستیم ‚ هنوزم مثل قدیمیم
اهل این حال و هواییم مهمون همین گلیمیم
قصه ‚ قصه ی سفر بود
روی تیغه ی یه دشنه
زندگی فقط همین بود
دریا دور و لبا تشنه

SonBol 04-27-2008 06:00 PM

مثل رو دریا دویدن

من رسیدم به رسیدن
تو من رو چیدی و رفتی
من بریدم !‌ من بریدم
اماخندیدی و رفتی
باز بخند به هق هق من
خنده هات چقدر قشنگه
چشمات از جنس بلوره
دلت از مرمر و سنگه
من فقط فکر رسیدن ! تو فقط به فکر چیدن
داشتنت برام یه رویاس ‚ مثل رو دریا دویدن
من یه عالمه ترانه
تو یه حس شاعرانه
با تو حق این صدا رو
پس می گیرم از زمانه
با تو می رسم ‚ ولی تو
عاشق اون من کالی
من رو با صدام نمی خوای
عاشق اون من لالی
من فقط فکر رسیدن ! تو فقط به فکر چیدن
داشتنت برام یه رویاس ‚ مثل رو دریا دویدن

SonBol 04-27-2008 06:00 PM

اسم تو جرمه


غول قشنگ واژه ها ! پلکای آبیت رو کی بست ؟
سنگ کدوم سایه نشین ‚ شیشه ی عمرت رو شکست ؟
از کی بپرسم اسم او قاتل سرسپرده رو
وقتی نشسته رو به روم این شب تیر کمون به دست
اما تو زنده یی عزیز !‌ تو هر صدا تو هر نفس
تو دل هر کبوتری ‚ وقت شکستن قفس
پنجره های بسته مون وا میشه با ترانه ها
برای بیداری ما یه شعر کوتاه تو بس
رفتن تو اومدنه به شهر جاودانگی
رمز طلوع تازه یی ‚ تو این ظلام خانگی
اسم تو جرمه نازنین ! تو این شبای خط خطی
صدای تو یهحادثه س یه اتفاق قیمتی
شب داره پوس می ندازه باز ‚ اما ما گول نمی خوریم
هنوز دارن زار می زنن او پریای پاپتی
برای خندشون سایه م رو آتیش می زنم
این قرق با مشعل سرخ ترانه می شکنم
عکس تو رو قاب می گیرم رو آسمون قصه مون
به شب بگو از این به بعد یاغی بی حیا منم
رفتن تو اومدنه به شهر جاودانگی
رمز طلوع تازه یی تو این ظلام خانگی

SonBol 04-27-2008 06:01 PM

ترانه ی انتحار


راه می رم تا نرسم ! با من بیا
تشنه ی یه جرعه سم ! با من بیا
واسه گم کردن نام با من بیا
تا رسیدن به ظلام با من بیا
با من بیا که دس به دس
تا آخر دنیا بریم
بیا از این دامنه ی
سیاه بی رویا بریم
واسه آخرین سفر با من بیا
تا دم پیچ خطر ‚ با من بیا
تا دمیدن غروب با منبیا
تا یه انتحار خوب با من بیا
با من بیا که دس به دس
تا آخر دنیا بریم
بیا از این دامنه ی
سیاه بی رویا بریم

SonBol 04-27-2008 06:01 PM

ماه پیشونی

آخرین عاشق چشمه ‚ آخرین یکه سوارم
توی شب جای ستاره ‚ برق دشنه می شمارم
فکر دزدیدن عطرت ‚ منو با جاده یکی کرد
طعم دشنه رو چشیدم ‚ قطره قطره تا خود درد
بودنت مثل ستاره س ‚ تو شب بدون فانوس
پس پشت پلک چشمات ‚ غربت نگاه آهوس
ماه پیشونی ! چشمه ی نور ‚ پشت همین کوه سیاس
با تو به چشمه می رسه ‚ آخر قصه مال ماس
ابرا که از هم بپاشن ‚ ما دوباره آبی میشیم
به کوری چشمای شب ما داریم آفتابی میشیم
آخرین عاشق چشمه ‚ مرد سرزمین بدوشم
یکه تازم اما بازم واسه تو حلقه بگوشم
واسه تو که با حضورت من رو یاد من آوردی
انتظارم رو سوزوندی بغض بی وقفه م رو بردی
برای عاشق خسته ‚ پیرهن تو جون پناهه
من رو تو چشمه نگاه کن !پشت اینه ها سیاه
ماه پیشونی ! چشمه ی نور ‚ پشت همین کوه سیاس
با تو به چشمه می رسه ‚ آخر قصه مال ماس
ابرا که از هم بپاشن ‚ ما دوباره آبی میشیم
به کوری چشمای شب ما داریم آفتابی میشیم

SonBol 04-27-2008 06:01 PM

امتحان

مثل گفتگوی دریا م با شن های خیس ساحل
مثل یه عشق دوباره ‚ واسه دل داده ی بی دل
مثل یه کشتی متروک که توی اسکله مونده
مثل یه حرف نگفته ! مثل یه شعر نخونده
مثل یه لحظه ی نایاب ! مثل یه حس غریبه
مثل اون لحظه که آدم ‚ تشنه ی چیدن سیبه
معنی نگاه تو
تو هیچ لغت نامه ای نیست
توی امتحان تو
فقط ترانه میشه بیست
مثل جاده ی بی مرز !‌ مثل خط یه تبسم
مثل رقص خوشه های مست بی طاقت گندم
مثل گل دادن دشنه روی خک پک پیرهن
مثل صد تا کفش سربی ده هزار عصای آهن
مثل افسانه ی فانوس قصه ی زیبای خفته
وقتی شیر پشت میله یاد جنگلش میفته
معنی نگاه تو
تو هیچ لغت نامه ای نیست
توی امتحان تو
فقط ترانه میشه بیست


اکنون ساعت 11:22 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)