دولت عشق خدایا به من ارزانی دار
کین کرامت سبب حکمت و تمکین من است |
تا آسمان ز حلقه به گوشان ما شود
کو عشوهاي ز ابروي همچون هلال تو |
وصف رخساره خورشيد ز خفاش مپرس
كه در اين دايره صاحبنظران حيرانند |
دي ميشد و گفتم صنما عهد به جاي آر
گفتا غلطي خواجه در اين عهد وفا نيست |
تا زمیخانه و می نام و نشان خواهد بود
سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود |
دلم ز نرگس ساقي امان نخواست به جان
چرا که شيوه آن ترک دل سيه دانست |
ترسم كه اشك در غم ما پرده در شود
وين راز سر به مهر به عالم ثمر شود |
دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس
کجاست دير مغان و شراب ناب کجا |
اي كه با سلسله زلف دراز آمده اي
فرصتت باد كه ديوانه نواز آمده اي |
يار با ماست چه حاجت كه زيادت طلبيم
دولت صحبت آن مونس جان ما را بس |
سر ارادت ما و آستان حضرت دوست
که هر چه بر سر ما ميرود ارادت اوست |
تاب بنفشه مي دهد طره مشكساي تو
پرده غنچه مي درد خنده دلگشاي تو |
واعظان کین جلوه بر محراب منبر میکنند
چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند |
دوش با من گفت کاردانی تیزهوش
وز شما پنهان نشاید کرد سر می فروش |
شربتي از لب لعلش نچشيديم و برفت
روي مه پيکر او سير نديديم و برفت |
ترك عاشق كش من مست برون رفت امروز
تا دگر خون كه از ديده روان خواهد بود |
در هجر تو گر چشم مرا آب روان است
گو خون جگر ريز که معذور نماندست |
تو خوش مي باش با حافظ برو گو خصم جان مي ده
چو گرمي از تو مي بينم چه باك از خصم دم سردم |
من از بیگانگان دیگر ننالم که با من هرچه کرد آن آشنا کرد |
دلم ز پرده برون شد کجايي اي مطرب
بنال هان که از اين پرده کار ما به نواست |
تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست
راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش |
شاه را به بود از طاعت صدساله و زهد
قدر يک ساعته عمري که در او داد کند |
دل حافظ كه به ديدار تو خوگر شده بود
ناز پروده وصال است مجو آزارش |
شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست
صلاي سرخوشي اي صوفيان باده پرست |
نی قصهی آن شمع چگل بتوان گفت
نی حال دل سوخته دل بتوان گفت غم در دل تنگ من از آن است که نیست یک دوست که با او غم دل بتوان گفت |
behnam3638عزیز! اشتباهاً به جای ت با ن شروع کردین. به هر حال ادامه می دهیم:
تو را که حسن خداداده است و حجله بخت چه حاجت است که مشاطه ات بیاراید |
دلم جز مهر مه رويان طريقي بر نميگيرد
ز هر در ميدهم پندش وليکن در نميگيرد |
در تنگناي حيرتم از نخوت رقيب
يارب مباد آن كه گدا معتبر شود |
تو نیک و بد خود هم از خود بپرس
چرا بایدت دیگری محتسب و من یتق الله یجعل له و یرزقه من حیث لا یحتسب |
باز آی که بی زوی تو ای شمع دل افروز
در بزم حریفان اثر نور و صفا نیست |
تنها نه ز راز دل من پرده برافتاد
تا بود فلک شيوه او پرده دري بود |
دارم صنمي چهره برافروخته اي
وز خرمن دهر ديده بر دوخته اي |
يکی از عقل می لافد يکی طامات می بافد
بيا کاين داوری ها را به پيش داور اندازيم |
مرا در منزل جانان چه جای امن عیش چون هر دم
جرس فریاد می دارد که بربندید محمل ها |
از اين مزوجه و خرقه نيک در تنگم
به يک کرشمه صوفي وشم قلندر کن |
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد |
درد دل سوخته را من دانم
زانکه خود بی دل و دل سوخته ام |
مرغ دل باز هوادار کمان ابروئیست
ای کبوتر نگران باش که شاهین آمد |
دوام عيش و تنعم نه شيوه عشق است
اگر معاشر مايي بنوش نيش غمي |
یارب این نوگل خندان که سپردی به منش
می سپارم به تو از چشم حسود چمنش |
اکنون ساعت 03:32 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)