تن ز جان و جان ز تن مستور نیست
لیک کس را دید جان دستور نیست |
دل خرابي ميکند دلدار را آگه کنيد
زينهار اي دوستان جان من و جان شما |
دلدار که گفتا به توام دلنگران است
گو می رسم اینک به سلامت نگران باش |
شد رهزن سلامت زلف تو وين عجب نيست
گر راه زن تو باشي صد کاروان توان زد |
دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
که چنان زو شده ام بی سر و سامان که مپرس |
کسي نظير تو باشد که وضع پست و بلند
به عکس يابد اگر در زمانه سامان داد |
به سامانم نمی پرسی نمی دانم چه سر داری
به درمانم نمی کوشی نمی دانی مگر دردم |
چو بستي در بروي من به کوي صبر رو کردم
چو درمانم نبخشيدي به درد خويش خو کردم |
در کوی نیکنامی ما را گذر ندادند
گر تو نمی پسندی تغییر کن قضا را |
قضا چو ذات ترا ديد گفت اينت عجب
جهان گذشت و هنوز اندرو تن تنهاست |
اکنون ساعت 12:12 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)