پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   غمنامه (http://p30city.net/showthread.php?t=639)

behrad2226 02-05-2010 04:03 PM

هنگامی که دلش پیش دلم بود گرو دستان مرا سخت فشرد که نرو
و هنگامی که دلش به دیگری مایل شد کفشان مرا جفت نمود که برو

عسل بانو 02-05-2010 04:06 PM

ساکت و تنها چون کتابی در مسیر باد
میخورد هر دم ورق اما
هیچ کس او را نمیخواند
برگ ها را میدهد بر باد
میرود از یاد
هیچ چیز از او نمیماند
بادبان کشتی او در مسیر باد
مقصدش هر جا که بادا بادا
بادبان را ناخدا باد است
لیک او را هم خدا و هم ناخدا باد است

عسل بانو 02-05-2010 04:08 PM

روزي ميايم و تا آنروز دردي از لحظه هايم شعله ميکشد

درد آنکه ... مي داني از چه مي ترسم ؟ ...


از آن روزي که کسي منتظر آمدن من نباشد ! ...

عسل بانو 02-05-2010 04:09 PM

مرا ببخشایید
این روزها دستانم خیلی خالیست
خالی از هرچه بتوان عشق نامید
دستانم ...
کاش کسی دستانم را می گرفت ...
گرچه این روزها تلاشم این است که زندگی را
مملو از عشق و زیبایی ببینم ...
اما ...
انگار چشمانم را میان انبوه روزمرّگی هایم گم کرده ام
.
.
.
کاش بهانه ام می شدی برای عاشق شدن ...

عسل بانو 02-05-2010 04:10 PM

در تنهايي شب گام بر مي دارم
همچو آواز بي معني باد
چون در اين صفحه ي سرد بازي
اين منم تنها ترين تنهاي ياد

عسل بانو 02-05-2010 04:11 PM

هر شعر

گریز از یک گناه بود


هر فریاد


گریز از یک درد


و هر عشق


گریز از یک تنهایی عمیق


افسوس که تو


هیچ گریزگاهی نداشتی...!

عسل بانو 02-05-2010 04:14 PM

تهی شده ام
و نمی دانم باز کجا گمت کردم
می دانم که هستی
می دانم که تا همیشه هستی
می دانم که در همین لحظه هم
در کنارم نشسته ای
و خیره به نوشته هایم نوازشم می کنی
ولی کاش مثل آن روزها لمست می کردم
اتاقم عجیب کمت دارد
جایت آماده است
بیا و بمان برایم
منتظرم ..

عسل بانو 02-05-2010 04:15 PM

بالی از اشک

بالی از سکوت


هفت دل بغض


بر گلویم روییده است


یک نفر


مشت مشت


بر تنهایی ام


دلشوره می پاشد...!

عسل بانو 02-05-2010 04:24 PM

درخشش ستاره هايت را از من مگير
تو كه مي داني
! عاشقم
. عاشق برق چشمانت
.... يكرنگي دلت را پنهان نكن
تو كه مي داني
! ديوانه ام
. ديوانه ي آرامش آبي ات
! اي آسمان زندگي ام

ساقي 02-06-2010 09:27 PM

ترا من چشم در راهم.
 
ترا من چشم در راهم

ترا من چشم در راهم شباهنگام
که می‌گیرند در شاخ "تلاجن" سایه‌ها رنگ سیاهی
وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم؛
ترا من چشم در راهم.

شباهنگام. در آندم که بر جا دره‌ها چون مرده‌ماران خفتگانند؛
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام
گرَم یادآوری یا نه، من از یادت نمی‌کاهم؛
ترا من چشم در راهم...

...
..
.




{پپوله}

نيما




{پپوله}



اکنون ساعت 10:56 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)