در وفای عهد تو مشهور خوبانم چو شمع
شب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع |
عنقا شکار کس نشود دام بازچین
کان جا همیشه باد به دست است دام را |
اگر پوسیده گردد استخوانم
نگردد مهرت از جانم فراموش |
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها |
الا یا ایها الـساقی ادر کاسا و ناولـها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها |
ایا عظیم وقاری که هر که بندهی توست
ز رفع قدر کمربند توامان گیرد |
دلا بسوزد که سوز تو کار ها بکند
نیازنیم شبی دفع صد بلا بکند |
دور است سر آب از این بادیه هش دار
تا غول بیابان نفریبد به سرابت |
تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست
راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش |
شب تار است و ره وادی ایمن در پیش
آتش طور کجا موعد دیدار کجاست |
تا پیش بخت باز روم تهنیت کنان
کو مژده ای ز مقدم عید وصال تو |
وصل تو اجل را ز سرم دور همیداشت
از دولت هجر تو کنون دور نماندست |
تابی سر و پا باشد اوضاع فلک زین دست
در سر هوس ساقی در دست شراب اولی |
یکی تیغ داند زدن روز کار
یکی را قلمزن کند روزگار |
روز و شب خوابم نمی آید ز چشم غم پرست
بس که در بیماری هجر تو گریانم چو شمع |
عقل اگر داند که دل دربند زلفش چون خوش است
عاقلان دیوانه گردند از پی زنجیر ما |
الا ای همنشین دل که یارانت برفت از یاد
مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینم |
من ایستاده تا کنمش جان فدا چو شمع
او خود گذر به ما چو نسیم سحر نکرد |
در شب هجران مرا پروانه وصلی فرست
ورنه از دردت جانی را بسوزانم چو شمع |
عروس جهان کر چه در حد حسن است
ز حد می برد شیوه ی بی وفایی |
یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم بخور |
رونق عهد شباب است دگر بستان را
میرسد مژده گل بلبل خوش الحان را |
ای خوشا دولت آن مست که در پای حریف
سـر و دسـتــار نـدانـد کـــه کـــدام انـدازد |
در خرابات طریقت ما به هم منزل شویم
کاین چنین رفتهست در عهد ازل تقدیر ما |
ای که در کوچه معشوقه ما میگذری
بر حذر باش که سر میشکند دیوارش |
شراب خورده و خوی کرده میروی به چمن
که آب روی تو آتش در ارغوان انداخت |
تا زمیخانه و می نام و نشان خواهد بود
سر خاک ره پیر مغان خواهد بود |
دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست
گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست |
تو دم فقر ندانی زدن از دست مده
مسند خواجگی و مجلس تورانشاهی |
یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب
کز هر زبان که میشنوم نامکرر است |
تو را که هر چه مراد است در جهان داری
چه غم ز حال ضعیفان ناتوان داری |
چرا شانس من همش ی در میاد
حافظ هم تا تونسته اخر شعراش ی گذاشته حداقل نصفی اول نصفی هم اخر ی میذاشتhttp://forum.gigapars.com/images/smilies/cryingf.gif یا رب این کعبه مقصود تماشاگه کیست که مغیلان طریقش گل و نسرین من است |
تا کی کشم عتیبت از چشم دلفریبت
روزی کرشمه ای کن ای یار برگزیده |
هر گل نو که شد چمن آرای
ز اثر رنگ و بوی صحبت اوست |
تا فضل و عقل بینی بی معرقت نشینی
یک نکته ات بگویم خود را مبین که رستی |
یا رب به که شاید گفت این نکنه که در عالم رخساره به کس ننمود آن شاهد هر جایی |
یا رب سببی ساز که یارم به سلامت
باز آید و برهاندم از بند ملامت |
تو بدری و خورشید تو را بنده شدهست تا بندهی تو شدهست تابنده شدهست |
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد |
در آستین جان تو صد نافه مدرج است وان را فدای طره یاری نمیکنی |
اکنون ساعت 10:05 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)