شمس تبریزی به دورت هیچ کس هشیار نیست کافر و مؤمن , خراب و زاهد و خمار , مست |
کافر مبیناد این غم که دیدهست
از قامتت سرو از عارضت ماه |
زهره سازی خوش نمیسازد مگر عودش بسوخت
کس ندارد ذوق مستی میگساران را چه شد |
خزان خواهیم شد ساقی کنون مستی غنیمت دان
که لاله ساغر و شبنم شراب ناب را ماند |
هر چند که رنگ و بوی زیباست مرا
چون لاله رخ و چو سرو بالاست مرا |
مرا می بینی و هر دم زیادت می کنی دردم
ترا می بیتم و میلم زیادت می شود هر دم |
مرا گر مست میخواهی نگاهت را مگیر از من
که دل از ساقی چشمان مستت جام میگیرد |
:41:
گفته بودی با تو در خواهم کشیدن جام وصل جرعهای ناخورده شمشیر جفا برداشتی |
روز وصل دوستداران یاد باد
یاد باد آن روزگاران یاد باد |
صوفی ار باده به اندازه خورد نوشش باد
ورنـــه اندیشـــه این کـار فراموشش باد |
اکنون ساعت 10:33 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)