همه شب نهاده ام سر چو سگان بر آستانت
كه رقيب ز در نيايد به بهانه گدايي |
ايوول اميد زدي توي خط عراقيا;)
خود گویند راز و خود میشنوند زین آب و گلی بهانه بر ساختهاند |
نقل قول:
*************************************** البته اين شعر هم عاشقانه هست و هم عارفانه، مگه نه؟ اسرار خرابات بجز مست نداند هشیار چه داند که درین کوی چه راز است؟ |
هشیار شو که مرغ چمن مست گشت هان
بیدار شو که خواب عدم در پی است هی |
هر که را در خاک غربت پای در گل ماند ماند
گو دگر در خواب خوش بینی دیار خویش را |
غم غریبی و غربت چو بر نمیتابم
به شهر خود روم و شهریار خود باشم |
جايي كه تخت مسند جم مي رود به باد گر غم خوريم خوش نبود كه مي خوريم |
گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن
چتر گل در سر کشی ای مرغ خوشخوان غم مخور |
مرنجان دلم را كه اين مرغ وحشي
ز بامي كه برخاست مشكل نشيند |
به هست و نیست مرنجان ضمیر و خوش میباش
که نیستیست سرانجام هر کمال که هست |
اکنون ساعت 01:23 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)