وای چه خسته می کند تنگی این قفس مرا
پیر شدم نکرد از این رنج و شکنجه بس مرا |
وگر سرای جهان را سر خرابی نیست
اساس او به از ین استوار بایستی |
یا سخن آرای چو مردم بهوش
یا بنشین همچو بهائم خموش |
شراب خواستم و عمرم شرنگ ریخت به کام من
فریبکار دغل پیشه بهانه اش نشنیدن بود |
دوش از سر مستی بخراشید رخم
آندم که زروش لاله میچید رخم گفتم مخراشش که از آنروز که زاد از قبلهی روی تو نگردید رخم |
ماهم این هفته برون رفت وبه چشـمم سالیست
حال هجران تو چه دانی که چه مشکل حالیست |
تا کی کشم عتیبت از چشم دلفریبت
روزی کرشمه ای کن ای یار برگزیده |
هرشب از محنت هجران تو مي ميرم و پس
مي کند باد سحر زنده به بوي تو مرا |
از خون دل نوشتم نزدیک دوست نامه
انی رایت دهرامن هجرک القیامه |
هم خوان توایم و نیز مهمان توایم
هم جمع توایم و هم پریشان توایم در شیشهی دل تخت نه حکم بکن ای رشک پری چونکه پری خوان توایم |
اکنون ساعت 08:12 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)