پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر و ادبیات (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=49)
-   -   کشکول نکته ها (http://p30city.net/showthread.php?t=29575)

behnam5555 07-03-2014 08:02 PM


آهو خیلی خوشگل بود . یک روز یک پری سراغش اومد و بهش گفت: آهو جون!دوست داری شوهرت چه جور موجودی باشه؟
آهو گفت: یه مرد خونسرد و خشن و زحمتکش.
پری آرزوی آهو رو برآورده کرد و آهو با یک الاغ ازدواج کرد.
شش ماه بعد آهو و الاغ برای طلاق سراغ حاکم جنگل رفتند.
حاکم پرسید : علت طلاق؟
آهو گفت: توافق اخلاقی نداریم, این خیلی خره.
حاکم پرسید:دیگه چی؟
آهو گفت: شوخی سرش نمیشه, تا براش عشوه میام جفتک می اندازه.
حاکم پرسید:دیگه چی؟
آهو گفت: آبروم پیش همه رفته , همه میگن شوهرم حماله.
حاکم پرسید:دیگه چی؟
آهو گفت: مشکل مسکن دارم , خونه ام عین طویله است.
حاکم پرسید:دیگه چی؟
آهو گفت: اعصابم را خورد کرده , هر چی ازش می پرسم مثل خر بهم نگاه می کنه.
حاکم پرسید:دیگه چی؟
آهو گفت: تا بهش یه چیز می گم صداش رو بلند می کنه و عرعر می کنه.
حاکم پرسید:دیگه چی؟
آهو گفت: از من خوشش نمی آد, همه اش میگه لاغر مردنی , تو مثل مانکن ها می مونی.
حاکم رو به الاغ کرد و گفت: آیا همسرت راست میگه؟
الاغ گفت: آره.
حاکم گفت: چرا این کارها رو می کنی ؟
الاغ گفت: واسه اینکه من خرم.
حاکم فکری کرد و گفت: خب خره دیگه چی کارش میشه کرد.
نتیجه گیری اخلاقی: در انتخاب همسر دقت کنید.
نتیجه گیری عاشقانه : مواظب باشید وقتی عاشق موجودی می شوید عشق چشم هایتان را کور نکند.

behnam5555 07-03-2014 08:04 PM


در دنیا جای کافی برای همه هست
پس به جای اینکه جای کسی
را بگیری سعی کن
جای خودت را پیدا کنی.

چارلی چاپلین





behnam5555 07-03-2014 08:06 PM


اشتباهات پدران

اگر یک بار در مقابل دشنام دادن کودک تان بخندید ولی دفعه بعد او را سرزنش کنید گیج می شود و نمی داند باید چه کار کند، داشتن ثبات در تربیت فرزند بهترین راه برای آموختن راه درست به اوست.

هدف اصلی پدران باید اصلاح رفتار فرزندشان باشد. آنها باید کاری کنند که کودکان به قوانین خانوادگی احترام بگذارند و مسئولیت اقدامات خود را بپذیرند، البته برخی از پدران در تنبیه فرزندشان شیوه درستی به کار نمی برند و دچار اشتباهاتی می شوند که در زیر می آید:

1- از کوره در رفتن
هرچند کودکان گاهی ما را دیوانه می کنند ولی ما نباید در زمان عصبانیت اقدامی کنیم. با بلند کردن صدا، دشنام دادن یا از کوره در رفتن به کودکان یاد می دهیم که فریاد کشیدن، خشم و خشونت پذیرفتنی است. زمانی که خشم وجودتان را فرامی گیرد چند دقیقه استراحت کنید تا آرامش خود را به دست آورید. اگر با آرامش ولی قاطعانه با فرزندتان حرف بزنید نتیجه بهتری خواهید گرفت.

2- تنبیه بدنی
کتک زدن کودکان تأثیر مثبتی ندارد و به آنها می آموزد که برای مقابله با مشکلات از نیروی بدنی استفاده کنند. اگر قصد تنبیه بدنی کودک تان را دارید چند دقیقه دست نگه دارید. در ضمن توصیه می شود مهارت های تنبیهی مؤثر را یاد بگیرید. یادتان باشد شما درواقع یک آموزگار هستید نه یک مأمور اجرا!

3- عدم ثبات
بسیاری از پدران در تربیت فرزند خود ثبات لازم را ندارند. گاهی لازم است در زمان های مختلف در مقابل یک رفتار مشابه واکنش های متفاوتی نشان دهند. وضع قوانین و مشخص کردن تبعات نادیده گرفتن آنها ضروری است. اگر یک بار در مقابل دشنام دادن کودک تان بخندید ولی دفعه بعد او را سرزنش کنید گیج می شود و نمی داند باید چه کار کند، داشتن ثبات در تربیت فرزند بهترین راه برای آموختن راه درست به اوست.

4- رشوه دادن
اگر به فرزند خود قول دهید درصورت اصلاح رفتارش پاداش دریافت خواهدکرد درواقع این پیام را برای او می فرستید که تنها زمانی پاداش می گیرد که در ابتدا اشتباهی از او سر زده باشد و سپس به اصلاح رفتارش بپردازد. درصورتی که شما می خواهید او از همان ابتدا رفتار درستی داشته باشد.

5- عواقب غیرمرتبط با عمل
اگر کودکان نتایج طبیعی رفتار خود را ببینند نتیجه بهتری می گیرید. به عنوان مثال اگر فرزندتان دیرتر از وقت تعیین شده به خانه برگشت دفعه بعد باید زودتر به خانه برگردد. او درصورت نقض قوانین باید اعتماد شما را مجدداً جلب کند.
پسر آقای «الف» هر زمان که عصبانی می شد در اتاق را سوراخ می کرد ولی وقتی مجبور شد برای تعویض آن از پس انداز خود استفاده کند در رفتار خود تجدیدنظر کرد. مجازات باید با «جرم» همخوانی داشته باشد در غیر این صورت موثر نخواهد بود.

6- مخالفت با نظر همسر
اتفاق نظر پدر و مادر در تربیت فرزند ضروری است به عنوان مثال اگر کودک از ترس تنبیه شدن توسط پدر، به دامن مادرش پناه ببرد اقتدار پدر زیر سؤال می رود. هرگز علنا از روش های تربیتی همسر خود انتقاد نکنید و اگر با او موافق نیستید به طور خصوصی در این مورد با یکدیگر حرف بزنید. یادتان باشد در تربیت کودک باید هم پدر و هم مادر سهیم باشند.

7- تغییر نقش ها
فکر نکنید برای تنبیه فرزندتان حتما باید رضایت او را جلب کنید، شما به عنوان والدین مسئولیت تربیت فرزندتان را برعهده دارید و باید حرف آخر را بزنید. با بزرگ تر شدن کودک شما می توانید در مورد دلایل اقدامات خود توضیح دهید ولی در هر صورت تصمیم نهایی با شماست.

8- احساس گناه مفرط
اگر به طور مداوم به فرزندتان جملاتی مثل «من زندگی ام را وقف تو کرده ام ولی تو حتی سفره را هم جمع نمی کنی!» بگویید او همواره احساس گناه می کند و خود را مسئول تمام مشکلات شما می داند. جدا از این کار بپرهیزید و تنها عواقب اقدامات فرزندتان را به او گوشزد کنید.

9- سخنرانی کردن
مراقب باشید در دام سخنرانی کردن نیفتید! اگر فرزند خود را به کناری بکشید و یک سخنرانی طولانی در مورد بایدها و نبایدها ارائه دهید نتیجه ای به جز دلخوری او نمی گیرید.
بهتر است به جای این کار با او به گفت وگو بپردازید. به عنوان مثال اگر فرزندتان تکالیف خود را به موقع انجام نداده سخنرانی کردن درباره اهمیت درس خواندن ثمری نخواهد داشت. به جای این کار به ریشه یابی مشکل بپردازید و سپس برای حل آن برنامه ریزی کنید.

10- مقایسه کودک با دیگران
یکی دیگر از اشتباهات رایج پدران این است که فرزند خود را با دیگران مقایسه می کنند: «خواهر تو در درس ریاضی نمرات خوبی می گیرد. چرا تو مثل او نیستی؟» شاید فکر کنید این روش موثر است ولی این کار ثمری جز رنجش فرزندتان نخواهد داشت. به عنوان مثال دختر شما به ریاضیات علاقه دارد و باتوجه به استعدادی که در این زمینه در وجود وی نهفته می تواند به موفقیت برسد ولی در عوض پسرتان حتماً در زمینه دیگری استعداد دارد. سعی کنید نقاط ضعف و قوت هر کدام از فرزندان خود را در نظر داشته باشید. پدران گرامی! با احتراز از اشتباهات فوق می توانید شاهد اصلاح رفتار فرزند خود باشید و به یک پدر و آموزگار بهتر تبدیل شوید.

behnam5555 07-03-2014 08:09 PM


http://bahar-20.com/ftp/Falehafez/fal/eshgh/2924nqx.gif
بنام او که هستی از اوجان گرفت


behnam5555 07-03-2014 08:11 PM


الفبای زندگی ...!


الف: اشتیاق برای رسیدن به نهایت آرزوها

ب: بخشش برای تجلی روح و صیقل جسم

پ: پویایی برای پیوستن به خروش حیات

ت: تدبیر برای دیدن افق فرداها

ث: ثبات برای ایستادن در برابر باز دارنده ها

ج: جسارت برای ادامه زیستن

چ: چاره اندیشی برای یافتن راهی در گرداب اشتباه

ح: حق شناسی برای تزكیه نفس

خ: خودداری برای تمرین استقامت

د: دور اندیشی برای تحول تاریخ

‌ذ: ذكر گویی برای اخلاص عمل

ر: رضایت مندی برای احساس شعف

ز: زیركی برای مغتنم شمردن دم ها

ژ: ژرف بینی برای شكافتن عمق درد ها

س: سخاوت برای گشایش كار ها

ش: شایستگی برای لبریز شدن در اوج

ص: صداقت برای بقای دوستی

ض: ضمانت برای پایبندی به عهد

ط: طاقت برای تحمل شكست

ظ: ظرافت برای دیدن حقیقت پوشیده در صدف

ع: عطوفت برای غنچه نشكفته باورها

غ: غیرت برای بقای انسانیت

ف: فداكاری برای قلب های درد مند

ق: قدر شناسی برای گفتن ناگفته های دل

ك: كرامت برای نگاهی از سر عشق

گ: گذشت برای پالایش احساس

ل: لیاقت برای تحقق امید ها

م: محبت برای نگاه معصوم یك كودك

ن: نكته بینی برای دیدن نادیده ها

و: واقع گرایی برای دستیابی به كنه هستی

ه: هدفمندی برای تبلور خواسته ها

ی: یك رنگی برای گریز از تجربه دردهای مشترک




behnam5555 07-03-2014 08:13 PM

نشانه های زن و شوهر!


زن و مرد از راهی می رفتند، ماموران آنها را دیدند وآنها را خواستند!
پرسیدند شما چه نسبتی با هم دارید؟
زن و مرد جواب دادند زن و شوهریم
ماموران مدرک خواستند،
زن و مرد گفتند نداریم !
ماموران گفتند چگونه باور کنیم که شما زن و شوهرید ؟!
زن و مرد گفتند ...

برای ثابت کردن این امرنشانه های فراوانی داریم ... !

اول اینکه آن افرادی که شما می گویید دست در دست هم می روند،
ما دستهایمان از هم جداست!

دوم، آنها هنگام راه رفتن و صحبت کردن به هم نگاه می کنند،
ما رویمان به طرف دیگریست!

سوم آنکه آنها هنگام صحبت کردن و راه رفتن،با هم با احساس حرف می زنند،
ما احساسی به هم نداریم!

چهارم آنکه آنها با هم بگو بخند می کنند،
می بینید که، ما غمگینیم!

پنجم، آنها چسبیده به هم راه می روند،
اما یکی ازما جلوترازدیگری می رود!

ششم آنکه آنها هنگام با هم بودن کیکی، بستنی ای، چیزی می خورند،
ما هیچ نمی خوریم!

هفتم، آنها هنگام با هم بودن بهترین لباسهایشان را می پوشند،
ما لباسهای کهنه تنمان است.. !

هشتم، ...

ماموران گفتند
خیلی خوب،
بروید،
بروید،..
فقط بروید ... !


افسون 13 07-12-2014 11:01 AM

http://www.beytoote.com/images/stories/fun/fu5174.jpg

خوشبختی نامه ای نیست که یک روز، نامه رسانی، زنگ در خانه ات را بزند
و آنرا به دستهای منتظر تو بسپارد .
خوشبختی، ساختن عروسک کوچکیست از یک تکه خمیر نرم شکل پذیر...
به همین سادگی،
به خدا به همین سادگی؛
اما یادت باشد که جنس آن خمیر باید از عشق و ایمان باشد نه هیچ چیز دیگر...
خوشبختی را در چنان هاله ای از رمز و راز، لوازم و شرایط ،
اصول و قوانین پیچیده ی ادراک ناپذیر فرو نبریم که خود نیز درمانده در شناختنش شویم ...
خوشبختی همین عطر محو و مختصر تفاهم است که در سرای تو پیچیده است
*****************************************

كودكی
از خدا پرسید خوشبختی را کجا میتوان یافت
خدا گفت ان را در خواسته هایت جستجو کن
و از من بخواه تا به تو بدهم با خود فکر کرد و فکر کرد
گفت اگر خانه ای بزرگ داشتم بی گمان خوشبخت بودم
خداوند به او داد
گفت اگر پول فراوان داشتم یقینا خوشبخت ترین مردم بودم
خداوند به او داد
اگر ..... اگر ....... و اگر........
اینک همه چیز داشت اما هنوز خوشبخت نبود
از خدا پرسید حالا همه چیز دارم اما باز هم خوشبختی را نیافتم
خداوند گفت باز هم بخواه
گفت چه بخواهم هر انچه را که هست دارم
گفت بخواه که دوست بداری
بخواه که دیگران را کمک کنی
بخواه که هر چه را داری با مردم قسمت کنی
و او دوست داشت و کمک کرد
و در کمال تعجب دید لبخندی را که بر لبها می نشیند
و نگاه های سرشار از سپاس به او لذت می بخشد
رو به آسمان کرد و گفت خدایا خوشبختی اینجاست
در نگاه و لبخند دیگران

افسون 13 07-17-2014 04:31 PM


دم همه ی این آدمها گرم

http://images.seemorgh.com/iContent2/Files/195657.jpg

آدمایی هستن که :
هروقت ازشون بپرسی چطوری؟ می گن خوبم ...
وقتی می بینن یه گنجشک داره رو زمین دنبال غذا می گرده
راهشون رو کج می کنن از یه طرف دیگه می رن که اون نپره ...
اگه یخ ام بزنن ، دستتو ول نمی کنن بزارن تو جیبشون ...
آدمایی که از بغل کردن بیشتر آرامش می گیرن تا از چیز دیگه
همونایین که براتون حاضرن هرکاری بکنن
اینا فرشتن ...
همینها هستند که دنیا را جای بهتری می کنند
مثل آن راننده تاکسی‌ ای که حتی اگر در ماشینش را محکم ببندی بلند می گوید : روز خوبی داشته باشی .
آدم‌هایی که توی اتوبوس وقتی تصادفی چشم در چشمشان می شوی ، دستپاچه رو بر نمی‌گردانند ، لبخند می زنند و هنوز نگاهت می کنند .
آدمهایی که حواسشان به بچه های خسته ی توی مترو هست ، بهشان جا می دهند ، گاهی بغلشان می کنند .
دوستهایی که بدون مناسبت کادو می خرند ،... مثلاً می گویند این شال پشت ویترین انگار مال تو بود . یا گاهی دفتریادداشتی ، نشان کتابی ، پیکسلی .
آدمهایی که از سر چهار راه ، نرگس نوبرانه می خرند و با گل می روند خانه .
آدمهای پیامکهای آخر شب ، که یادشان نمی رود گاهی قبل از خواب ، به دوستانشان یادآوری کنند که چه عزیزند ، آدمهای پیامکهای پُر مهر بی بهانه ، حتی اگر با آنها بدخلقی و بی حوصلگی کرده باشی .
آدمهایی که هر چند وقت یک بار ایمیل پرمحبتی می زنند که مثلاً تو را می خوانم و بعد از هر یادداشت غمگین ، خط‌ هایی می نویسند که یعنی هستند کسانی که غم هیچ کس را تاب نمی آوردند .
آدمهایی که اگر توی کلاس تازه وارد باشی ، زود صندلی کنارشان را با لبخند تعارف می کنند که غریبگی نکنی .
آدمهایی که خنده را از دنیا دریغ نمی کنند ، توی پیاده رو بستنی چوبی لیس می زنند و روی جدول لی لی می کنند .
همینها هستند که دنیا را جای بهتری می کنند برای زندگی کردن
مثل دوستی که همیشه موقع دست دادن خداحافظی ، آن لحظه‌ ی قبل از رها کردن دست ، با نوک انگشتهاش به دست‌هایت یک فشار کوچک می دهد … چیزی شبیه یک بوسه
وقتی از کنارشون رد میشی بوی عطرشون تو هوا مونده
وقتی باهاشون دست میدی دستت بوی عطرشونو گرفته
وقتی بارون میاد دستاشون رو به آسمونه
وقتی بهشون زنگ میزنی حتی وقتی که تازه خوابیدن با خوشرویی جواب میدنو میگن خوب شد زنگ زدی باید بلند میشدم
وقتی یه بچه میبینن سرشار از شور و شوق میشن و باهاش شروع به بازی کردن میشن
تو حموم آواز میخونن
آره همینها هستند که هم دنیا رو زیبا میکنن هم زندگی رو لذت بخش تر
دم همشون گرمه گرم ...

**این متنو خیلی دوست دارم خیلی زیاد ... دم نویسنده اش هم گرم**

behnam5555 07-17-2014 06:49 PM


یه روز یه ترکه!



یه روز یه ترکه میره سبزی فروشی تا کاهو بخره ، عوض اینکه کاهوهای خوب را سوا کند ، همه ی کاهو های نامرغوب را سوا میکنه و میخره . ازش می پرسند چرا اینکار را کردی میگه : صاحب سبزی فروشی پیرمرد فقیری هست. مردم همه ی کاهوهای خوب را میبرند و این کاهوها روی دست او میمانند و من بخاطر اینکه کمکی به او بکنم اینها را میخرم . اینها را هم میشود خورد. . . این ترکه کسی نبود جز عارف بزرگ آقا سید علی قاضی تبریزی (ره)


یه روز یه ترکـــه میره جبهه ، بعد از یه مدت فرمانده میشه یه روز بهش می گن داداشت شهید شده افتاده سمت عراقی ها اجازه بده بریم بیاریمش جواب میده کدوم داداشم؟! اینجا همه داداش من هستن اون ترکـــه تا زنده بود جنگید و به داداش های شهیدش ملحق شد . اون ترکـــه کسی نبود جز مهدی باکری


به یه ترکه گفتند کتابی بنویس ، ترکه برای تالیف آن کتاب حدود چهل سال تحقیق و مطالعه کرد و بیش از ده هزار کتاب را تمام خواند و به حدود صد هزار کتاب، مراجعه مکرر داشت. او برای یافتن منابع و کاوش در کتاب خانه های هند، ترکیه، ایران، عراق و ...، سفرهای متعدد انجام داد و بالاخره یک کتاب 11 جلدی نوشت . این ترکه کسی نبود جز علامه امینی و آن کتاب نیز همان الغدیر بود.


یه روز یه ترکه داشته ذکر میگفته ، در وسط ذکر هنوز ذکر تمام نشده بود که یک حوری بهشتی با جامی در دست از سمت راست او می آید و جام شراب بهشتی را تعارف میکند اما چون ذکر هنوز تمام نشده بود ترکه به حوری اعتنا نمیکنه ، حوری از سمت چپ میآید ولی بازهم ترکه اعتنا نمیکنه و حواسش را جمع ذکر حقتعالی میکند تا اینکه حوری از نظر ناپدید میشه و ترکه بالاخره ذکر خدا را همانگونه که استادش گفته بود کامل میکنه. . . این ترکه کسی نبود جز علامه طباطبایی


برگرفته از: وب راستگویی - دانایی - نظم

behnam5555 07-17-2014 07:16 PM


پرنده ای که رفت بگذار برود
هوای سرد بهانه است ...
هوای دیگری به سر دارد . . . !




اکنون ساعت 03:41 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)