پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   اشعار زیبا - اشعاری که دوستشان داریم برای تقدیم به عزیزانتان یا برای دل خودتان (http://p30city.net/showthread.php?t=1851)

فرگل 10-28-2009 10:05 AM

خداحافظ همين حالا، همين حالا كه من تنهام
خداحافظ به شرطي كه بفهمي تر شده چشمام
خداحافظ كمي غمگين، به ياد اون همه ترديد
به ياد آسموني كه منو از چشم تو ميديد
اگه گفتم خداحافظ نه اينكه رفتنت ساده اس
نه اينكه ميشه باور كرد دوباره آخر جاده اس
خداحافظ واسه اينكه نبندي دل به رؤيا ها
بدوني بي تو و با تو، همينه رسم اين دنيا
خداحافظ خداحافظ
همين حالا
خداحافظ


behnam5555 10-28-2009 06:20 PM

هیوا.... امید
 
هیوا.... امید

تا که ی بنالیم بو تو گیانا تا که ی بسوتیم
ئه ی بریارت وا نه بو فه رموت من روژی هه ر دیم
زستان وا رویی به هاریش هات تو هه ر نه هاتی
ژهری تالی چاوه روانیت دامی تو له جیاتی
ئه ی تو خو نازانی ده ردی چاوه روانی
تا چه ن به ئازاره برک و اش و ژانی
گیانا بو نه هاتی عازیز بو نه هاتی نه تپرسی هه والم اش و مه رگه ساتی
شه و نیه ئه گه ر جاری خه ونت پیوه نه بینیم
وا ئه زانم له باوشم دای له سه ر سه رینم
که چاو هه ل دینم گیانا بالای به رزت نابینم
دوباره ده م سوتینی اش و زامی برینم
گیانا که م زو وه ره نازدارم زو وه ره به س جاری بت بینم گیانم بو خوت به ره

ترجمه لفظ به لفظ فارسی
تا کی بنالم جانا تا کی بسوزم
ای که فرموده بودی من روزی می آیم
زمستان اینچنین رفت و بهار هم آمد اما تو نیامدی
در عوض زهر تلخ انتظار را به من چشانیدی
تو که نمی دانی درد انتظار را
نمی دانی که چقدر تلخ است زخم و رنج دردش
جانا چرا نیامدی، عزیزم چرا نیامدی نپرسیدی احوالم را، دردم را، رنجم را
شبی نیست تو را یک بار در خواب نبینم
گمان می کنم در آغوشم هستی ، کنار من نشستی
اما وقتی چشمانم را باز می کنم قد رعنای تو را نمی بینم
دوباره می سوزاند من را درد و رنج زخمم
جانان من زود بیا نازنینم زود بیا تا برای یک بار هم که شده ببینمت ، جانم را بگیر و برای خود ببر.:53:

sheida.m 10-30-2009 03:31 PM

اگه چشمات نبودن ، دنیا این رنگی نبود

رو لب پرنده ها ، دیگه آهنگی نبود



اگه چشمات نبودن ، آسمون آبی نبود
ُگلای یاس ِ سفید ، توی ِ هیچ خوابی نبود




اگه چشمات نبودن ، شب ِ مهتابی نبود
پشت ِِ اَبرای ِ دلم دیگه آفتابی نبود




اگه چشمات نبودن ، کی واسم گریه می کرد
دل ِ من وقتی شکست ، به کجا تکیه می کرد




اگه چشمات نبودن ، کی با من سفر می کرد
واسه جشن ِ ماهیا کی ماهُ خبر می کرد




اگه چشمات نبودن ، کی ُگلا رو آب می داد
واسه گنجشک دلم کی یه جای خواب می داد




حالا چشمات با َمَنن که هنوز نفس دارم
جُرأت پر کشیدن از توی قفس دارم




دیگه چشماتُ نگیر ، که من آزرده بشم
مثل گل تو فصل یخ ، زردُ پژمرده بشم




تا که چشماتُ دارم شعرای تازه میگم
همش از پنجره ای ، که به روم بازه می گم

Hiwa 10-30-2009 06:15 PM

یك سبد پر ز ستاره با ماست

روی یك سفره احساس

كه بین من و تو پیداست

قلب من سخت اسیر احساس

عشق تو

قطره اشكی است

كه از گوشه چشمت پیداست

روح تو یك گل سرخ تنهاست

حس من

چون یك موج

در تب و تاب دریاست

دستم از دوری دستت تنهاست

چشم تو

رنگ قشنگی است
كه در برگ درختان پیداست.

Hiwa 10-30-2009 06:51 PM

به یاد زمستان سال 79
 
بي تو مهتاب شبي باز از آن كوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خيره به دنبال تو گشتم
شوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم،
شدم آن عاشق ديوانه كه بودم
در نهانخانه ي جانم گل ياد تو درخشيد
باغ صد خاطره خنديد
عطر صد خاطره پيچيد
يادم آمد كه شبي با هم از آن كوچه گذشتيم
پرگشوديم و در آن خلوت دلخواسته گشتيم
ساعتي بر لب آن جوي نشستيم
تو همه راز جهان ريخته در چشم سياهت
من همه محو تماشاي نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ماه فرو ريخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
يادم آيد : تو به من گفتي :
از اين عشق حذر كن!
لحظه اي چند بر اين آب نظر كن
آب ، آئينه عشق گذران است
تو كه امروز نگاهت به نگاهي نگران است
باش فردا ،‌ كه دلت با دگران است!
تا فراموش كني، چندي از اين شهر سفر كن!
با تو گفتم :‌
"حذر از عشق؟
ندانم!
سفر از پيش تو؟‌
هرگز نتوانم!
روز اول كه دل من به تمناي تو پر زد
چون كبوتر لب بام تو نشستم،
تو به من سنگ زدي من نه رميدم، نه گسستم"
باز گفتم كه: " تو صيادي و من آهوي دشتم
تا به دام تو درافتم، همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم
سفر از پيش تو هرگز نتوانم، نتوانم...!
اشكي ازشاخه فرو ريخت
مرغ شب ناله ي تلخي زد و بگريخت!
اشك در چشم تو لرزيد
ماه بر عشق تو خنديد،
يادم آيد كه از تو جوابي نشنيدم
پاي در دامن اندوه كشيدم
نگسستم ، نرميدم
رفت در ظلمت غم، آن شب و شب هاي دگر هم
نه گرفتي دگر از عاشق آزرده خبر هم
نه كني ديگر از آن كوچه گذر هم!
بي تو اما به چه حالي من از آن كوچه گذشتم!


یادش به خیر ...:20:

sheida.m 11-01-2009 12:13 AM

گريه بكن وقتي دلت تنگه عزيز

گريه بكن ، هي قطره قطره اشك بريز

گريه بكن تا كه بدوني عاشقي

بدوني بازيچه ي اين دقايقي

گريه بكن تا دلت از سنگ بشه

بذار يه بارم دل اون تنگ بشه

بذار يه بار تنهاي تنها باشه

بدون تو در پي فردا باشه

بذار بفهمه بي تو فردا دير مياد

اگه بياد هم خيلي دلگير مياد

بذار بفهمه داشتنت يه دنياست

بذار بدونه عشق تو يه روياست

بذار بياد پيشت تا اقرار كنه

بذار هزار بار عشقو تكرار كنه

گريه بكن حالا كه عاشقت نيست

گريه بكن بدوني لايقت نيست

گريه بكن تا بدوني شكستي

بدوني تا حالا چشماتو بستي

دوسش داري ، عاشقشي ، دلتنگي

عاشق و دلتنگ يه دل سنگي

بذار بفهمه مرهم دردها شي

بذار بفهمه همه ي فردا شي

Omid7 11-02-2009 09:35 AM

من صبورم اما...

من صبورم اما
به خدا دست خودم نیست اگر می رنجم
یا اگر شادی زیبای تو را به غم غربت چشمان خودم می بندم
من صبورم اماچقدر با همه ی عاشقیم محزونم
و به یاد همه ی خاطره های گل سرخ
مثل یک شبنم افتاده ز غم مغمومم
من صبورم اما
بی دلیل از قفس کهنه ی شب می ترسم
بی دلیل از همه ی تیرگی تنگ غروب
و چراغی که تورا از شب متروک دلم دور کند
من صبورم اما
آه این بغض گران صبر چه می داند چیست

dear59 11-03-2009 01:28 AM

نفس حبس
گلو بسته
نگاهش
رو به ابرهای پاییزی
که هر لحظه
تار و پودش را خواهند برد
دست روی دست
چشم روی چشم
محبوس
درکنج اتاقی از احساس

Omid7 11-03-2009 10:03 AM


دلم تنگ است این شبها، یقین دارم که می دانی
صدای غربت من را ، از احساسم تو می خوانی
شدم از درد تنهایی ، گـلی پژمرده و غمــگین
ببار ای ابر پاییزی که دردم را تو می دانی
میان دوزخ عشقت پریشان و گرفتارم
چرا ای مرکب عشقم ، چنین آهسته می رانی؟
تپش های دل خسته چه بی تاب و هراسانند
به من آخر بگو ای دل، چرا امشب پریشانی؟
دلم دریای خون است و پر از امواج بی حاصل
درون سینه ام آری ، تو آن موج هراسانی
همیشه قلب بیمارم به یاد تو شود روشن
چه فرقی می کند اما ، تو که این را نمی دانی

SonBol 11-04-2009 10:05 AM

پیداست هنوز یک شقایق نشدی

زندانی زندان دقایق نشدی


وقتی که مرا از دل خود می رانی


یعنی که تو هیچ وقت عاشق نشدی


زرد است که لبریز حقایق شده است


تلخ است که با درد موافق شده است


شاعر نشدی وگر نه می فهمیدی


پاییز بهاریست که عاشق شده است


اکنون ساعت 09:37 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)