عماری دار لیلی را که مهد ماه در حکم است
خدایا در دل اندازش که بر مجنون گذار آرد |
اگر در دیده مجنون نشینی
به غیر از خوبی لیلی نبینی |
برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر
وه که خرمن مجنون دل افگار چه کرد |
آتش آن نیست که از شعله آن خندد شمع
آتش آن است که در خرمن پروانه زدند |
حافظ این خرقه پشمینه بیند از که ما
از پی قافله با آتش آه آمده ایم |
آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست
هر کجا هست خدایا به سلامت دارش |
یک جام شراب صد دل و دین ارزد
یک جرعه می مملکت چین ارزد |
شور شراب عشق تو آن نفسم رود ز سر
کاین سر پر هوس شود خاک در سرای تو |
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم |
تا گنج غمت در دل ویرانه مقیم است
همواره مرا کوی خرابات مقام است |
جز نقش تو در نظر نیامد ما را *** جز کوی تو رهگذر نیامد ما را
|
افسوس که شد دلبر و در دیده ی گریان
تحریر خیال خط او نقش بر آب است |
باور نکنی خیال خود را بفرست *** تا در نگرد که بی تو چون خواهم خفت
|
در میخانه ام بگشا که هیچ از خانقه نگشود
گرت باور بود ورنه سخن این بود . ما گفتیم |
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند |
الا ای پیر فرزانه مکن عیبم زمیخانه
که من در ترک پیمانه دلی پیمان شکن دارم |
الا دختر که بابایت گدایه
دو چشم نرگست کار کجایه؟ چیکار داری که بابایم گدایه دو چشم نرگسم کار خدایه |
نظر کردن به درویشان منافی بزرگی نیست
سلیمان با چنان چشمت نظرها بود با مورش |
اگر نظر به دو عالم کند حرامش باد
که از صفای درون با یکی نظر دارد |
شاه عالم را بقا و عز و ناز
باد و هر چیزی که باشد زین قبیل |
پادشاهی که طرح ظلم افکند
پای دیوار ملک خویش بکند |
من کز وطن سفر نگزیدم به عمر خویش
در عشق دیدن تو هوا خواه غربتم |
بیا مادر بکن شیرت حلالم
به غربت میروم شاید نیایم به غربت میروم شاید بمیرم دو چشمونت بکن سنگ مزارم |
چو طفلان تا کی ای زاهد فریبی
به سیب بوستان و شهد و شیرم |
از اینجا تا به تهرون لاله کاشتم
میون لاله ها سیبی گذاشتم از اونبر رد میشی سیبی نچینی که اسم از یاد فائز روش نوشتن |
ني حديث راه پر خـــــون ميكند |
گر از این دست زند مطرب مجلس ره عشق
شعر حافظ ببرد وقت سماع از هوشم |
به خواری منگر ای منعم ضعیفان و نحیفان را
که صدر مجلس عشرت گدای رهنشین دارد |
آقاي اميني امضاتون کمي ويرايش نياز داره « ملموس » داد دهی ساغر و پیمانه را مایه دهی مجلس و میخانه را مست کنی نرگس مخمور را پیش کشی آن بت دردانه را مست کن ای ساقی و در کار کش این بدن کافر بیگانه را ... |
در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست
مست از می و میخواران از نرگس مستش مست |
ساقیا لطف نمودی قدحت پر می باد
که به تدبیر تو تشویش خمار آخر شد |
آن کشیدم ز تو ای آتش هجران که چو شمع
جز فنای خودم از دست تو تدبیر نبود |
شب وصلست و طی شد نامه هجر
سلام فیه حتی مطلع الفجر |
امشب که همی رسد ز دلدار سلام
بر دیده و دل خواب حرامست حرام ماند به سر زلف تو کز بوی خوشت میآورد عطار ز بیم از در و بام |
شب هر توانگری بسرائی همی روند
درویش هر کجا که شب آمد سرای اوست |
درویش که اسرار جهان میبخشد
هردم ملکی به رایگان میبخشد درویش کسی نیست که نان میطلبد درویش کسی بود که جان میبخشد |
مکن کاری که بر پا سنگت آید
جهان با این فراخی تنگت آید |
گر کبر بخوردهام که سرمست توام
مشتاب بکشتنم که در دست توام گفتی که زمین حق فراخست فراخ ای جان به کجا روم که در دست توام |
زمین را گر شوی مالک طمع بر آسمان داری
به وقت رفتن از دنیا نه این داری نه آن داری |
من مالک ملک لامکانی شدهام
من عارف گنج زرکانی شدهام تا از صدف تن گهر دل سوزد در عالم جان بحر معانی شدهام |
اکنون ساعت 01:35 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)