چه خوش صید دلم کردی بنازم چشم مستت را
که کس آهوی وحشی را بدین خوشتر نمیگیرد |
گناه چشم سیاه تو بود و گردن دلخواه
که من چو آهوی وحشی ز آدمی برمیدم |
ماه عبادتست و من با لب روزه دار ازین
قول و غزل نوشتنم بیم گناه کردنست |
مطربا مجلس انس است غزل خوان و سرود
چند گویی که چنین رفت و چنان خواهد شد |
خمها همه در جوش و خروشند ز مستی
و آن می که در آنجاست حقیقت نه مجاز است |
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه
چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند |
چون نیک نظر کرد پر خویش در آن دید
گفتا ز که نالیم که از ماست که بر ماست |
گفتم که بر خیالت راه نظر ببندم گفتا که شب روست او از را دیگر آید |
گر تو انکار نظر در آفرینش میکنی
من همیگویم که چشم از بهر این کار آمدست |
میخواره و سرگشته و رندیم و نظر باز وانکس که چنین نیست در این شهر کدامست؟ |
اکنون ساعت 03:31 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)