يا رب کی آن صبا بوزد کز نسيم آن گردد شمامه کرمش کارساز من نقشی بر آب میزنم از گريه حاليا تا کی شود قرين حقيقت مجاز من |
نيست بر نقش دلم جز الف قامت دوست
چه كنم حرف دگر ياد نداد استادم |
مرو به خانه ارباب بیمروت دهر
که گنج عافيتت در سرای خويشتن است بسوخت حافظ و در شرط عشقبازی او هنوز بر سر عهد و وفای خويشتن است |
تا كي غم دنياي دني اي دل دانا
حيف است ز خوبي كه شود عاشق زشتي |
يار مردان خدا باش که در کشتی نوح هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را برو از خانه گردون به در و نان مطلب کان سيه کاسه در آخر بکشد مهمان را |
اي پادشه خوبان داد از غم تنهايي
دل بي تو به جان آمد وقت است كه باز آيي |
يكي چو باده پرستان صراحي اندر دست
يكي چو ساقي مستان به كف گرفته اياغ |
غرور حسنت اجازت مگر نداد ای گل که پرسشی نکنی عندليب شيدا را به خلق و لطف توان کرد صيد اهل نظر به بند و دام نگيرند مرغ دانا را |
اي كه در زنجير زلفت جاي چندين آشناست
خوش فتاد آن خال مشكين بر رخ رنگين غريب |
بر آن چشم سیه صد آفرین باد
که در عاشق کشی سحر آفزینست |
اکنون ساعت 10:16 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)